مرهم
البته خود فیلم مورد جنجالی نداشت. حاشیه‌هایی كه بر سر نوشته‌ها و نقدها به وجود آمد، «مرهم» را تبدیل به فیلمی كرد كه در كنار «جدایی نادر از سیمین» و «اخراجی‌ها3»....
 
زخم‌هایی كه سر باز می‌كنند
دوقطبی، وصف حال اكران دوم امسال سینمای ایران هم شده است. البته فضا از اول هم دوقطبی نبود، بیشتر یك‌قطبی بود. ماجرا این بود كه با اكران «مرهم» بسیاری از دست‌اندركاران سینما از كارگردان و بازیگر گرفته تا منتقد و نویسنده و همه رسانه‌ها دست به دست هم دادند تا از فیلم حمایت كنند. در شرایطی كه تقریبا یك نقد منفی هم روی «مرهم» نوشته نشده بود اما همه چیز از «اتاق رسانه» فرهنگسرای رسانه شروع شد و همه چیز به هم ریخت. امیر قادری در آن جلسه به صراحت از برخوردهای جانبدارانه منتقدان و سینماگران از فیلم «مرهم» انتقاد كرد و چنین برخوردهای قبیله‌ای و حمایتی را كه اخیرا از فیلم‌ها صورت می‌گیرد، درنهایت به ضرر سینمای ایران و حتی خود فیلم «مرهم» دانست. این حرف داوودنژاد و حمایتگران «مرهم» را برانگیخت و هجمه‌های تندی از طرف منتقدان علیه وی صورت گرفت. به‌گونه‌های سایت‌ها و صفحه‌های سینمایی روزنامه‌ها و هفته‌نامه‌ها را تحت تاثیر قرار داد. مثل اکران عید، فضا دوقطبی شد و تمام ماجرا از آنجا شروع شد.
 
فلاش‌بك
علیرضا داوودنژاد سال 1351 با نوشتن فیلمنامه «عطش» به كارگردانی ایرج قادری وارد سینما شد. سال 1354 اولین فیلمش، «نازنین» را كارگردانی كرد. بعد از انقلاب در سال 1361، «خانه عنكبوت» را ساخت كه از فیلم‌های مهم آن سال‌ها درباره ماموران طاغوت بود اما همه چیز از دهه 70 و با فیلم «نیاز» شروع شد. داوودنژاد بعد از نزدیك دو دهه كار در سینما، با این فیلم توانست جای پای خودش را بین منتقدان محكم كند. «نیاز» نشانه‌های یك سینماگر اجتماعی مولف را در خودش داشت و حسابی توانست نظر منتقدان را جلب كند. موفقیتی كه تا امسال دیگر هرگز تكرار نشده است. «مصائب شیرین»، «بچه‌های بد» و «بهشت از آن تو» نشانه‌هایی از سینمای موردعلاقه داوودنژاد و «نیاز» در خودشان داشتند. بخصوص كه حركت ویژه داوودنژاد، یعنی استفاده از خانواده‌اش در نقش‌های اصلی در این فیلم‌ها قوت گرفت اما از دهه 80 همه چیز تغییر كرد. یك‌باره كارگردان قدیمی تغییر جهت داد و فیلم‌های عجیب و غریبی چون «ملاقات با طوطی»، «هشت‌پا» و كمدی‌های نه چندان بامزه‌‌ای مانند «تیغ‌زن» و «هوو» در كارنامه داوودنژاد پیدا شدند. منتقدان و نویسندگان و روزنامه‌نگاران و رسانه‌ها لب به انتقاد گشودند و به شدت به كارنامه دهه 80 داوودنژاد حمله كردند. با این حال علیرضا داوودنژاد، حتی وقتی فیلم‌های بدی می‌ساخت، در سینمای ایران آدم تاثیرگذاری به حساب می‌آمد. درباره سینمای ملی و عامه‌پسند و بحث همیشگی اكران یا عدم اكران فیلم‌های خارجی در سینماها تئوری‌هایی داشت و از سیاست‌گذاران غیردولتی سینمای ایران محسوب می‌شد.
 
ورق برگشت
با ساختن «مرهم» در سال 1389 داوودنژاد طلسم دهه‌هشتادش را شكست. «مرهم» بیش از هر فیلم دیگر داوودنژاد جنجال‌ساز شد. جنجال‌هایی كه می‌شود گفت وحدت منتقدان و نویسندگان را به هم ریخت. البته خود فیلم مورد جنجالی نداشت. حاشیه‌هایی كه بر سر نوشته‌ها و نقدها به وجود آمد، «مرهم» را تبدیل به فیلمی كرد كه در كنار «جدایی نادر از سیمین» و «اخراجی‌ها3» تبدیل به جنجالی‌ترین اتفاقات سینمایی سال تا به امروز بشوند. اگر كمی به عقب برویم، می‌بینیم كه همه چیز از جشنواره فیلم فجر شروع شد. پیش از جشنواره مسئولان صحبت‌هایی داشتند درباره فیلم‌هایی كه سیاه‌نمایی می‌كنند یا تصویر بیش از حد تلخی از جامعه ارائه می‌دهند. بر همین مبنا یا دلایل دیگری كه در ذهن داشتند متاسفانه «مرهم» را از بخش مسابقه سینمای ایران بیرون گذاشتند. «مرهم» فرصت دیده شدن توسط داوران و گرفتن سیمرغ را از دست داد. همان موقع تعدادی از منتقدان كه «مرهم» را در نمایش‌های خصوصی دیده بودند بر ویژگی‌های سینمایی و محتوایی فیلم تاكید كردند و نسبت به عدم نمایش آن در بخش مسابقه اعتراض داشتند. «مرهم» كه احتمالا بهترین فیلم كارنامه داوودنژاد و بازگشت او به سینمای اجتماعی و دغدغه‌دار مورد علاقه‌اش است، در ایام جشنواره و بعد از آن بین منتقدان و رسانه‌ها سر و صدای زیادی به پا كرد اما موقع نمایش آن در اكران دوم بهار،‌ به یك باره بمب «مرهم» منفجر شد.
 
واكنش دست اندركاران سینما به «مرهم»
احتمالا مهم‌ترین و اولین واكنشی كه نقدهای مثبت دیگر را در پی داشت از آن بهرام بیضایی بود. بیضایی كه این روزها دور از وطن مشغول تدریس در دانشگاه است و به ندرت از سینمای ایران تعریف و تمجید می‌كند، یادداشت كوتاه ستایش‌آمیزی بر فیلم «مرهم» نوشت: «خوشحالم که «مرهم» را به لطف تو دیده‌ام و به آن، چنان نزدیکم که گویی از راه دور میان تماشاگران آن در تهران نشسته‌ام. حالا همه می‌دانند که تو همیشه می‌توانسته‌ای «مرهم» یا بهتر از آن را بسازی، اگر سینمای مستقل ایرانی را اندکی امنیت مالی بود. در نبود شرایط یکسان برای سینمای پشتیبانی شده و سینمای مستقل، ساختن «مرهم» خطر است و این خطری است که تو و هر فیلمساز مستقل دیگری به آن دست می‌زنید. زخم‌های بسیاری هست که نیازمند «مرهم» است.» داوودنژاد همکار بیضایی در آخرین فیلم به نمایش درآمده‌اش، وقتی همه خواب بودیم هم بود. جمله آخر یادداشت بیضایی شد تیتر تبلیغات «مرهم» و روی كارت‌ دعوت‌های اولین شب نمایش فیلم و بعد از آن هم آگهی‌های تبلیغاتی روزنامه‌ها به چشم خورد. در روزنامه شرق و خبرگزاری‌هایی چون ایسنا هر روز یكی از كارگردانان و نویسندگان سینمای ایران به تحسین و تشویق «مرهم» پرداختند. اصغر فرهادی كه خودش این روزها به عنوان بهترین و مطرح‌ترین كارگردان ایرانی با آخرین اثرش «جدایی نادر از سیمین» در صدر اخبار است، كمترین وظیفه هر سینمادوستی را دعوت از دیگران برای تماشای این اثر گرم و زنده (مرهم) دانست.
رخشان بنی‌اعتماد از شرافت داوودنژاد گفت: ««مرهم» فیلم ساده‌ای است. آنقدر ساده که سخت به دل می‌نشیند. داوودنژاد نشان داد، می‌شود فیلم ساخت، بی‌ادعا، بی‌ستاره، بی‌حمایت. داوودنژاد شریف ماند و از رازهای سر به مهر این جامعه، از جوانان گفت و تلاش‌های فردی مادران، برای نجات جگر گوشه‌هایشان در بی‌پناهی. با «مرهم»، هم چنان از یاد نمی‌بریم که هنوز سینمای ایران وجود دارد.»
حسن فتحی، عزیز‌الله حمیدنژاد، كیومرث پوراحمد، پوران درخشنده، مهدی فخیم‌زاده و تهمینه میلانی هم از دیگر سینماگرانی بودند كه به دفاع از فیلم «مرهم» و علیرضا داوودنژاد پرداختند و معتقد بودند كه باید از این فیلم حمایت شود و مردم به دیدن آن بروند تا سینمای مستقل و دردمند اجتماعی ایران دوباره زنده شود.
بهرام رادان به عنوان بازیگر و ستاره سینما هم به «مرهم» واكنش نشان داد و به داوودنژاد و گروهش دست‌مریزاد گفت: « «مرهم» فیلمی است ساده و محترم. هرچند نیمه اولش را بیشتر دوست داشتم اما نگاه نافذ کارگردان به نوع عاصی جوانان امروز برایم جالب بود.» تا اینجای كار البته به جز حمایت‌های بی‌دریغ و گاهی حتی اغراق‌آمیز از فیلم مسئله‌ای در میان نبود و همه بر سر دیدن و تحسین «مرهم» اتفاق نظر داشتند. تا اینكه پای منتقدان وسط كشیده شد.
 
جنجال با نگاه منتقدان به «مرهم» آغاز شد
رسانه‌ها در حمایت از فیلم «مرهم» یادداشت‌های زیادی چاپ كردند. البته این حركت هوشمندانه داوودنژاد هم بود كه از موافقان فیلمش خواست نظرشان را مكتوب كنند تا مردم بدانند. چه فیلم‌های زیادی كه در كشور ما ساخته شده‌اند و در محافل خصوصی مورد توجه قرار گرفتند اما از آنجا كه كسی درباره آنها ننوشته، توسط مخاطب عام و یا حتی سینمادوست رصد نشده‌اند. به هر حال بسیاری از منتقدان چون مهرزاد دانش و شهرام جعفری‌نژاد حمایت دسته‌جمعی سینماگران از یك فیلم و دفاع از یك كارگردان را اتفاق مثبتی ارزیابی كردند. مهرزاد دانش در خبرآنلاین نوشت: «این روزها که سینما و سینماگران برتر ما از جهات مختلف مورد حملات نامنصفانه قرار گرفته‌اند و به جای تجلیل از آثار ارزشمند و هنرمندانه ایشان، فیلم‌های نازل و لوده و شعاری مورد تقدیس قرار می‌گیرند و غبار ناشی از سوء تفاهم بین لایه‌های مختلف، افق‌های پیش رو را کدر جلوه داده است، تعامل و همدلی بین خود اصناف معتبر سینمایی می‌تواند تاثیری دوچندان در اعتلای مناسبات هنری جامعه داشته باشد، مخصوصا آن جا که یک صدایی اهالی سینما در مطالبات صنفی‌شان بتواند بر بسیاری از سیاسی‌کاری‌ها و مصلحت‌جویی های کاسب‌کارانه فائق آید. این سنت حسنه را پاس می داریم و امید به تداوم آن داریم.»
 
و ناگهان «اتاق رسانه»
این وسط ناگهان اتفاقی افتاد كه این معادله یك‌طرفه به هم ریخت. با نشست نقد و بررسی «مرهم» در اتاق رسانه سینمای ایران، داوودنژاد و بازیگرانش در همان ابتدای جلسه با سوالی مواجه شدند كه انتظارش را نداشتند اما بسیاری از مخاطبان سینمای ایران كه چندهفته‌ای بود در هر رسانه‌ای و از هر شخصی تعریف و تمجیدهای اساسی و گاهی زیاده از حد شنیده و خوانده بودند، منتظر چنین لحظه‌ای بودند. امیر قادری،‌ منتقد اتاق رسانه اما در همان ابتدای كار حرفی را مستقیم به داوودنژاد زد كه پیش از آن در یادداشت‌هایش هم به آن اشاراتی كرده بود. قادری جریان‌های پی در پی تحسین از «مرهم» را یك حركت گروهی و قبیله‌ای دانست كه درنهایت به ضرر سینمای ایران تمام می‌شود. قادری از داوودنژاد پرسید: « «مرهم» فیلم سالمی است که به هیچ کدام از جریانات روز سینمای ایران ارتباط ندارد و از این بابت غنیمتی است برای سینمای ما اما به نظر می‌رسد بدعتی در سینمای ایران صورت گرفته و منجر شده که بسیاری از سینماگران به صورت قومی-قبیله‌ای و دسته‌جمعی از یک فیلم بخصوص حمایت کنند. جریانی که رفته رفته به ضرر خود فیلم‌ها تبدیل می‌شود. البته من منکر این نمی‌شوم که خیلی از هنرمندانی که از مرهم حمایت کرده‌اند، فیلم را از ته دل دوست دارند و خودم بعضی‌هایشان را از نزدیک می‌شناسم، ولی به نظرم تعدادی از هنرمندان هم خارج از سلیقه‌های شخصی خودشان و فقط به علت حمایت هم صنفانشان از آن فیلم مورد نظر حمایت می‌کنند. یعنی با خود می‌گویند داوودنژاد که با ماست! پس برویم پشت فیلمش. در حالی که شاید زیاد از فیلمش لذت نبرده باشند. داوودنژاد در آن جلسه نسبت به این حرف واكنش تندی نشان داد و ابراز كرد فیلمی كه از طرف ارشاد و تلویزیون حمایت نمی‌شود به این حمایت‌ها نیاز دارد. از طرف دیگر قادری هم معتقد بود كه: «سینما باید برای سینما باشد نه چیز دیگر.»
جلسه تمام شد اما انتشار گزارش آن جلسه و حرف‌های قادری باعث شد كه تعدادی از منتقدان حرف‌های تندی نسبت به این اظهارات بكنند. سایت پارس توریسم هم در یادداشتی به مواضع قادری حمله و ادعا كرد كه «مرهم» فیلم ارزشمندی است كه هر كس نگاه دلسوزانه‌ای به سینمای ایران داشته باشد، باید از آن حمایت كند. در روزنامه روزگار هم اعتراض‌های دیگری درباره بحث امیر قادری چاپ شد اما قادری در كافه سینما نسبت به هجمه‌هایی كه علیه وی صورت گرفت، نوشت: « این اتفاق اگر درباره هر فیلمی متعلق به هر گروه و تفکری بیفتد، یک نتیجه بیش‌تر نخواهد داشت: از میان رفتن تفکر فردی در برابر هماهنگی قبیله‌ای. آن هم از طرف یک گروه روشنفکر. روی دیگر سکه تحریم. چه درباره جدایی نادر از سیمین اتفاق بیفتد و چه اخراجی‌ها 3. این بحث هیچ ربطی به ارزش‌های داشته و نداشته این فیلم‌ها ندارد.»
حاصل حمایت‌های بیش از اندازه از فیلمی كه اتفاقا شریف و در مواردی دوست داشتنی هم است، منجر به اختلاف و حتی توهین‌هایی در صنف منتقدان شد. خیلی زود نویسندگان سینمایی كه تحمل نگاه‌ مخالف را نداشتند شمشیر را از رو بستند تا حرف‌شان را به كرسی بنشانند. این حسرت می‌ماند كه اگر «مرهم» در همان جشنواره فجر در بخش مسابقه قرار می‌گرفت شاید دوستان منتقد و فیلمساز آنقدر احساس خسران و حسرت نمی‌‌كردند و نیازی به حمایت‌های تندرویانه نمی‌دیدند. سینمای ایران به اتحاد نیاز دارد ولی این اتحاد به معنای یك‌فكری نیست. به معنای همفكری است.
 
 
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: tehrooz.com/ صوفیا نصرالهی
 
مطالب پیشنهادی:
نگاهی به فیلم «مرهم»
 عکس‌های فیلم تحسین شده «سوت زدن زیر آب»
درباره «زن‌ها شگفت‌انگیزند»
گزارش تصویری فیلم «خیابان بیست و چهارم»
جدایی نادر از سیمین؛ برشی از یک زندگی