گفتیم شغل شاید پوزخندی به خودم زده باشم که آیا کاری که من می‌کنم اسمش شغل است که اگر شغل است پس پرداختن به آن خواهان شرایطی است و ضوابطی که با آن چیزی که من تا به حال از بازیگری و...



ورود به دنیایی تازه
امین زندگانی: نمی‌دانم باید به عنوان یک بازیگر بنویسم که از خوش اقبالی به زعم دیگران شغلی با نام بازیگری دارند. گفتیم شغل شاید پوزخندی به خودم زده باشم که آیا کاری که من می‌کنم اسمش شغل است که اگر شغل است پس پرداختن به آن خواهان شرایطی است و ضوابطی که با آن چیزی که من تا به حال از بازیگری و دنیایش شناختم از این شرایط و ضوابط که اولینش تخصصی است که هرگز نه دیده می‌شود و نه حس می‌شود و نه به آن نیاز مبرمی ‌احساس می‌شود عاری است.
 
و باز هم با احترام به همه بزرگان، پیشکسوتان و همکاران و حتی همکاران آینده که شاید الأن بزرگترین دغدغه‌هایشان مکیدن محکم‌تر پستانک شان است فکر می‌کنم نگاه همگان، چه آنها که تعارف می‌کنند و چه آنها که رک و پوست کنده نظرشان را می‌گویند و از هر طبقه و قشر به بازیگر، مثل نگاهی است که همگان به کاغذ کادو دارند. به هر حال از من خواسته شده تا به دلیل حضورم در پروژه «ملک سلیمان» خطوطی را بر کاغذ بنشانم که باز هم فکر می‌کنم پوچ ‌ترین کار این است بازیگری از کارش و احساسش نسبت به نقشی که بازی کرده بنویسد که یا در گرداب خودستایی از فیلم می‌افتد و یا مجبور به زدن ماسک فروتنی می‌شود و مدام شکسته نفسی می‌کند. پس برای فرار از این دو، از کار ملک سلیمان می‌نویسم که نزدیک به 18 ماه مشغول به بازی در نقش حضرت سلیمان (ع) بودم. از «سخت» شروع می‌کنم چون تنها کلمه ای که می‌تواند ملک سلیمان را توصیف کند «سخت» است. سخت نه برای من، برای همه و من هم جزیی از آن همه. سخت برای تهیه کننده، سخت برای کارگردان، فیلمبردار، صدابردار، طراح صحنه و لباس، طراح گریم، جلوه‌های تصویری و سخت برای تولید و تدارکات و ...
و سخت حتی برای کسانی که کمک حال مان بودند در ساخت و سخت برای درک دست اندرکاران سینمای ایران از این همه سختی و از این سختی‌ها حرکتی آغاز شد که ترجمه‌اش  توانستن بود؛ توانستنی که می‌تواند به خواستنی منجر شود که سینمای ایران را وارد مرحله تازه تر و جدی تر کند. سینمایی که اگر با احتیاط و وسواس کمتری به آن نگاه شود می‌تواند با اندک حمایتی تبدیل به صنعتی مستقل و سودآور شود که هم به صدور بیشتر فرهنگ‌مان را منجر شود و همچون سایر محصولات صادراتی، جهان را با محصولات بیشتری از این صنعت از ایران مان آشنا کند و ثروتی بس کلان را به میهنمان بازگرداند؛ به ایرانی که شاید این صنعت آن را بیشتر با تصاویری با بک راند فقر و فورگراندی هنرمندانه و شاعرانه به دنیا معرفی کرده است (که آن آثار در زمان خود بسیار قابل احترام و با ارزش بودند.)
من از این فرصت استفاده می‌کنم و از همه دوستانی که در این مسیر سخت مرا یاری کردند_ چه آنهایی که در این پروژه مشغول بودند و چه آنهایی که اصلا ً در این حرفه مشغول نیستند_ به خاطر همه محبت‌های شان تشکر کنم.
و همیشه از خانواده ام که غیبت‌های طولانی ام و بد اخلاقی‌هایم را تحمل کردند تشکر می‌کنم و ار همه کسانی که در این مدت به دلیل ضعف‌های خودم آنها را رنجاندم عذرخواهی می‌کنم و می‌دانم این حق را دارم که از دو نفر تشکر خاص بکنم؛ اول آقای شهریار بحرانی که مهربانی و صبوری ایشان زبانزد همگان است و کارگردان چنین پروژه ای بودند و دوم آقای مجتبی فرآورده تهیه کننده محترم این کار که اگر هر کس دیگری به جای ایشان بود در مقابل آن همه سختی‌ها که هم شامل بی مهری‌ها و هم شامل خستگی‌های تهیه چنین کاری است کمر خم می‌کرد و این کار هرگز به پایان نمی‌رسید. در انتها امیدوارم که جوابگوی بازی در چنین نقشی بوده باشم و آرزو می‌کنم که سینمای ایران همچون سایر افتخارات دیگر این سرزمین، نام ایران را با افتخار در جهان سینما مطرح کند که هم لایق این جایگاهیم و هم توانش را داریم.
 
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: ماهنامه نسیم هراز/ شماره 39
بازنشر اختصاصی سیمرغ