تماشاچی آمده است كه بخندند. متاسفانه انتقال پیام با سخنرانی و شعار دادن اشتباه گرفته می‌شود. اگر قرار است هرچیزی را كه می‌خواهم بگویم، مخاطب مستقیما دریافت كند، دیگر چرا فیلم بسازم؟...

دعوای زناشویی و اختلافات زن و شوهرها تاكنون هم دستمایه ملودرام‌های خانوادگی قرار گرفته و هم در ژانر سینمایی طنز و كمدی بارها به تصویر كشیده شده است. در سینمای خودمان به این سوژه در 2 دهه اخیر توجه زیادی شده كه به عنوان مثال می‌توان به همسر، عینك دودی، آتش‌بس و اشاره كرد كه مسائل خانوادگی را با زبان طنز روایت كرده‌اند و همواره هم مورد استقبال مخاطب قرار گرفته‌اند.
سیدمسعود اطیابی كه پیش از این با فیلم «مصائب دوشیزه» به عنوان نخستین فیلم خود به سینمای ایران وارد شد، اینك دومین اثر خود را به نام «خروس‌جنگی» در ژانر طنز ساخته است كه هم اكنون در اكران عمومی قرار دارد. به این بهانه با او به گفتگو نشسته‌ایم كه می‌خوانید.

از مصائب دوشیزه تا خروس‌جنگی شاهد یك چرخش 180 درجه‌ای هم در محتوا و هم در فرم هستیم، چه شد كه از یك فیلم دینی و به اصطلاح معناگرا به ژانر طنز روی آوردید؟

كار اول هر كارگردانی به این معنا نیست كه وی حتما می‌خواهد در آن ژانر قرار بگیرد و كار كند. اولین كارها معمولا تجربه است. من هم گونه ملودرام را دوست دارم و هم به طنز و سینمای اكشن و حادثه‌ای علاقه‌مند هستم و شاید علاقه من به سینمای حادثه‌ای بیشتر باشد، اما در حال حاضر اقبال مخاطبان به سمت فیلم‌های كمدی بیشتر است و به نظرم تاثیر‌گذاری این فیلم در وضعیتی كه طنز مخاطبان بیشتری دارد، قطعا بیشتر خواهد بود. از طرف دیگر دوست دارم همه گونه‌های سینمایی را تجربه كنم. در واقع من دوست دارم در فیلم‌هایی كه می‌سازم، خودم را تكرار كنم. البته منظورم تكرار در سبك و ساختار است وگرنه به لحاظ مضمون ممكن است این اتفاق بیفتد. فكر می‌كنم از نظر مضمون و محتوا مصائب دوشیزه با خروس‌جنگی خیلی فرق زیادی ندارد.

ولی به لحاظ مضمونی تفاوت زیادی بین مصائب دوشیزه و خروس‌جنگی دیده می‌شود، فیلم اول شما یك فیلم جدی است كه به طرح برخی ازمسائل و مفاهیم دینی می‌پردازد، ولی در خروس‌جنگی یك موضوع خانوادگی به تصویر كشیده ‌شده است؟

این ظاهر مساله است. در قصه ممكن است این دو فیلم متفاوت باشد. مصائب دوشیزه یك نگاه دینی به جامعه دارد و خروس‌جنگی یك نگاه اجتماعی، اما موضوع اصلی و روایتی كه من در این دو فیلم انتخاب می‌كنم، نزدیك به هم است. در واقع هر دوی آنها درباره اعتدال در زندگی و قضاوت عادلانه درباره دیگری صحبت می‌كنند. در خروس‌جنگی این اعتدال برای مسائل خانوادگی است و در مصائب دوشیزه در مسائل دینی. به عبارت دیگر كلیت آنها یكی است، به این معنا كه ما از افراطی‌گری در هر عرصه‌ای پرهیز كنیم. در خروس‌جنگی، ظاهر قضیه دعوای زن و شوهری و خانوادگی است، اما مفهوم كلی آن اجتماعی و آن هم زیاده‌روی و افراط در روابط انسانی و اجتماعی است. البته من برای تعمیم این مساله در خروس‌جنگی مستقیم كد‌گذاری نكرده‌ام و خود تماشاچی باید این موضوع را حس كند.

موضوعی را كه در خروس‌جنگی انتخاب كردید یك مساله جدی و نوعی آسیب شناسی خانوادگی و اجتماعی است پس چطور زبان طنز را برای طرح این مساله جدی انتخاب كردید. فكر نمی‌كردید شاید نتوان این پیام را از طریق ژانر طنز به مخاطب منتقل كرد؟

قرار نیست پیام جدی را تماشاچی هم جدی بگیرد. تماشاچی آمده است كه بخندند. متاسفانه انتقال پیام با سخنرانی و شعار دادن اشتباه گرفته می‌شود. اگر قرار است هرچیزی را كه می‌خواهم بگویم، مخاطب مستقیما دریافت كند، دیگر چرا فیلم بسازم؟ یك مقاله و بیانیه می‌نویسم یا سخنرانی می‌كنم. من معتقدم كه تماشاچی نباید احساس كند كه فیلم دارد به او پیام می‌دهد. مخاطب ابتدا باید جذب داستان و وجوه سرگرم‌كننده آن شود، بویژه زمانی كه ما داریم برای مخاطب عام فیلم می‌سازیم پس این مساله اهمیت بیشتری پیدا می‌كند.

در واقع وقتی مخاطب احساس كند كه فیلم دارد به او نصیحت می‌كند مقاومت از خود نشان می‌دهد...
اصلا بحث مقاومت نیست. مساله این است كه مخاطب در طول تماشای فیلم، نباید احساس كند كه فیلم دارد به او آموزش می‌دهد، بلكه فیلم باید در حین سرگرم كردن وی، مفاهیم و پیام‌های خود را به ضمیر ناخودآگاه مخاطبان انتقال داده، درونی كند. به نظر من خروس‌جنگی این قابلیت را دارد و اساسا هدف از ساخت این فیلم در درجه اول خنداندن مخاطبان است ضمن این‌كه من مراقب بودم این خنداندن از طریق لودگی و خلق یك طنز سخیف صورت نگیرد. متاسفانه بسیاری از آثار كمدی كه در سینمای ما ساخته می‌شوند، برای خنداندن مردم از هر ابزاری استفاده می‌كنند و به دام لودگی و ابتذال می‌افتند.

وقتی فیلم را دیدم به یاد 2 فیلمی افتادم كه احساس می‌كنم شما در ساخت خروس‌جنگی متاثر از آنها بودید؛ یكی آتش‌بس تهمینه میلانی و دیگری فیلم همسر مهدی فخیم‌زاده؛ بخصوص فیلم دوم كه در آن نیز شاهد جابه‌جایی موقعیت حرفه‌ای یك زوج هستیم كه با هم اختلاف دارند.
من فیلم همسر آقای فخیم‌زاده را خیلی دوست دارم و چند بار آن فیلم را در زمان خودش دیدم، اما موقع ساخت خروس‌جنگی به یاد آن نبودم. به نظرم همسر یك فیلم طنز موقعیت و گیشه‌ای سالم بود. فیلم آتش‌بس را هم بعد از ساخت خروس‌جنگی دیدم چون خیلی از دوستانم درباره شباهت آن با این فیلم گفته بودند اما واقعیتش این است كه من تحت تاثیر آنها نبودم، اگرچه فیلم همسر در ذهن من به عنوان یك فیلم خوب ثبت شده بود ضمن این‌كه خروس‌جنگی نسبت به همسر از بار كمیك بیشتری برخوردار است. درباره آتش‌بس نیز به لحاظ داستان شباهت‌هایی میان آن و خروس‌جنگی وجود دارد اما ساختار آنها متفاوت است.

تركیب بازیگران بویژه زوج رضا عطاران و مریلا زارعی ناسازگار و متضاد به نظر می‌رسد و عطاران با آن سابقه در بازیگری طنز در مقابل خانم زارعی كه بیشتر نقش‌های جدی داشته است به نظر تناسب ندارند؟

درست است ولی این ناسازگاری می‌بایست وجود داشته باشد تا طنز ماجرا شكل بگیرد. موقع بازنویسی فیلمنامه چند تركیب در ذهنم بود كه اولین تركیب همین زوج عطاران و زارعی بود. یكی دیگر از تركیب‌ها كه پیشنهاد كردم زوج ایرج طهماسب و فاطمه معتمدآریا بود.

این دو نفر تجربه مشابهی را در عینك دودی با هم داشته‌اند.

من آن فیلم را ندیدم ولی نمی‌خواستم همان تجربه را در خروس‌جنگی تكرار كنم؛ مثلا اگر بخواهم خروس‌جنگی 2 را بسازم، از این زوج به صورت دیگری و با داستان متفاوتی استفاده خواهم كرد.خوشبختانه شرایط فراهم شد تا اولین تركیبی كه برگزیدم جلوی دوربین برود.

در واقع این تركیب متضاد به این خاطر پذیرفته شد تا از جدیت خانم زارعی و كمیك بودن بازی عطاران برای ایجاد نوعی كنتراست و خلق موقعیت طنز استفاده شود؟

دقیقا همین‌طور است ضمن این‌كه من آقای عطاران را در موقعیت طنز گذاشتم تا ری‌اكشن‌های كمیك داشته باشد نه این‌كه خودش طنزپردازی كند. تاكید من به عطاران و خانم زارعی این بود كه به سمت كمدی بازی كردن نروند و جدی باشند و تنها موقعیت باعث خنده مخاطب شود.

یكی از ویژگی‌های سینمای كمدی ما در سال‌های اخیر، استفاده از كاراكترها و الگوهای طنز تلویزیونی در سینما و وام‌گیری از آن است، بدون این‌كه شخصیت‌پردازی جدیدی درباره آنها صورت بگیرد. من فكر می‌كنم در خروس‌جنگی نیز این اتفاق تا حدودی درباره آقای عطاران و پورمخبر افتاده است. به نظر شما این یك ضعف جدی برای سینمای كمدی ما نیست؟

به نظر من اشكالی ندارد ما یك شخصیت را از تلویزیون وام بگیریم. این شیوه در سینمای جهان هم وجود دارد. در سینمای خودمان شخصیت كلاه‌قرمزی از تلویزیون به سینما آمد و خیلی هم موفق بود، اما در خروس‌جنگی هم سعی كردم بینابین حركت كنم و خیلی هم به سراغ كاراكترهای تلویزیونی نروم.

اما پورمخبر در فیلم شما همان شخصیتی را بازی می‌كند كه ما در سریال‌های تلویزیونی از او دیده‌ایم.
پورمخبر به طور تیپیكال همین‌طوری است. از او باید همان‌طور كه هست استفاده شود و نمی‌توان برای او فیلمنامه نوشت. از پورمخبر به دلیل محبوبیتی كه میان مخاطبان و حتی بچه‌ها دارد استفاده كردم.

البته از موقعیت این بازیگر می‌شد استفاده دراماتیك‌تری هم كرد، به این معنی كه همین حضور او در خانه می‌توانست یكی از دلایل اختلاف مریم با محمود باشد.

نه، من عمدا نخواستم كه به این موضوع بپردازم چون این مساله خیلی تكراری شده است. ضمن این‌كه نمی‌خواستم تصویر منفی از این زن ارائه كنم، بیشتر تاكید من به ارتباط مریم و محمود به عنوان یك زن و شوهر بود. در واقع قصد من این بود كه مشكلات یك زوج مدرن را در جامعه امروز به تصویر بكشم و نهاد خانواده را در تلاطم مدرنیته نشان دهم. شاید در هیچ كشوری مثل ما مسائل دنیای مدرن به خانواده‌ها سرایت نكرده باشد و مشكلات جدیدی را برای آن رقم نزده باشد.

به نظر من در خروس‌جنگی تضاد سنت و مدرنیته در یك خانواده ایرانی مورد بحث قرار نمی‌گیرد، بلكه ما با یك خانواده كاملا مدرن مواجه هستیم كه با هم اختلاف دارند و در واقع مسائل آنان در بستر دنیای مدرن مطرح می‌شود.

دقیقا همین‌طور است، ضمن این‌كه من در خروس‌جنگی به سراغ تغییر مدیریت‌ها در جامعه رفتم كه این تغییرات صرفا در ظاهر امور و تغییر میز و صندلی‌ها اتفاق می‌افتد و ما شاهد تغییری اساسی در محتوا نیستیم. در همین مورد یك سوال جدی دارم. ببینید، شما آمدید با تغییر موقعیت كاری زن و شوهر خواستید به تفاهم و درك متقابل آنها از یكدیگر برسید. از سوی دیگر مدعی هستید كه نگاه فمینیستی هم در این فیلم نداشتید، اما تصویری كه از مریم ارائه می‌شود موفق‌تر و بهتر از محمود ترسیم شده است و به نظر می‌رسد وزن فیلم به سود زنان سنگین‌تر است و در واقع دفاع بیشتری از زن صورت می‌گیرد.
من فكر نمی‌كنم كه این اتفاق افتاده باشد. زن هم در نهایت در كار خود شكست می‌خورد و در پایان به این نتیجه می‌رسد كه اداره تالار به این راحتی نیست. به نظر من در خروس‌جنگی نگاه یكطرفه به زن و مرد معطوف شده و من تلاش كرده‌ام تعادل بین آنها برقرار كنم تا در پایان هردو به اشتباه هم پی ببرند و با ایجاد تعادل در زندگی خود به آرامش و تفاهم دست یابند.

شما معتقدید كه در خروس‌جنگی سعی كردید به سمت طنز موقعیت بروید، اما در عمل هم از طنز كلامی خیلی استفاده شده و هم بر توانایی فردی و طنازانه بازیگری مثل عطاران تكیه شده است طوری كه فكر می‌كنم اگر به جای عطاران از بازیگر غیركمیك استفاده می‌كردید شاید فیلم از ژانر طنز خارج می‌شد.

وقتی من آقای عطاران را به عنوان شخصیت اصلی فیلمم انتخاب می‌كنم توانایی‌های طنز ایشان را لحاظ كردم و در نظر گرفته‌ام و به هرحال خواستم از مهارت‌های شخصی ایشان در كمدی هم استفاده كنم. ضمن این‌كه طنز موقعیت معنایش این نیست كه شما از طنز كلامی فرار كنید بخصوص در فیلم‌های ایرانی. مخاطب ایرانی خیلی به طنز كلامی اهمیت می‌دهد و چه بسا از طنز كلامی بیشتر بخندد تا طنز موقعیت. البته من مدعی نیستم كه خروس‌جنگی صرفا یك طنز موقعیت است. به نظر من خروس‌جنگی یك كمدی رمانتیك است كه از همه سبك‌های طنزپردازی استفاده كرده و نمی‌توان آن را به یك شیوه طنزپردازی محدود كرد. شما در خروس‌جنگی هم شاهد طنز موقعیت هستید و هم طنز كلامی و فانتزی. ضمن این‌كه در نظر داشتم همه طیف‌های سنی مخاطب این فیلم باشند و از بچه 6 ساله تا فرد 60 ساله از تماشای آن لذت ببرند، بنابراین سعی كردم از همه گونه‌ها و سبك‌های طنز استفاده كنم تا به سلیقه و ذائقه مخاطبان گوناگون پاسخ داده باشم.

بازیگر اصلی شما رضا عطاران است كه هم بازیگر طنز است و هم كارگردانی طنز كرده است، بخصوص طنز موقعیت. آیا شما از تجربیات وی در خروس‌جنگی هم استفاده كردید؟ آیا دست او را برای بازیگری و بداهه‌پردازی باز گذاشتید یا كاملا هدایت‌شده و بر اساس شخصیتی كه برای او تعریف شد بازی می‌كرد؟

رضا عطاران از تجربه و توانایی بالایی در حوزه طنز برخوردار است و اگر من نخواهم از این تجربیات استفاده كنم، اوج كم‌هوشی من خواهد بود، اما در بازیگری و میزانسن‌ها هدایت می‌كردم و رابطه كارگردان و بازیگر با هم داشتیم، دلیلش هم این بود كه می‌خواستم روایت كمدی خودم را داشته باشم. ضمن این‌كه تاكید من بر عدم بازی كمدی از سوی بازیگران و خلق موقعیت طنز اجازه بداهه‌پردازی به بازیگر را نمی‌داد؛ چون تكیه داستان بر موقعیت و كارگردانی طنز بود نه بازی طنازانه.

با توجه به اولین تجربه‌تان در ژانر طنز، مهم‌ترین مشكلات سینمای كمدی را در ایران چه می‌دانید؟

به نظر من ما دارای یك سینمای كمدی مستقل و باهویت نیستیم و اكثر كارهای طنزی كه ساخته می‌شود تقلید از آثار خارجی است بجز معدودی از فیلم‌ها كه به نظر من خیلی ایرانی هستند مثل اجاره‌نشین‌ها و همسر. البته این مساله در ژانرهای دیگر سینمایی هم وجود دارد. من معتقدم حتی اگر قصد اقتباس هم داریم باید از فیلم‌های ایرانی اقتباس كنیم نه خارجی. این خبر را اولین بار می‌خواهم به شما بگویم كه من قصد دارم فیلم «توبه نصوح» را بازسازی كنم.
در واقع با نگاه به زندگی امروزی و در فضای مدرن آن را بازآفرینی می‌كنم. در این زمینه با حوزه هنری كه صاحب اثر هست صحبت كردم همچنین به واسطه یكی از دوستان موافقت آقای مخملباف را هم گرفتم و ایشان هم قول همكاری دادند. به اعتقاد من خیلی از فیلم‌های ایرانی را می‌توان بازسازی كرد از جمله فیلم‌های ژانر دفاع مقدس را مانند عقاب‌ها، حتی تنگسیر را نیز دوباره می‌توان ساخت.

به نظر شما بخشی از دلایل این‌كه در سینمای كمدی موفق نیستیم به مخاطب مربوط نیست؟ چون مخاطب ایرانی بسختی می‌خندد و همین كار طنز را در ایران مشكل می‌كند.

بله قبول دارم. به هرحال آستانه خنده در كشور ما نسبت به بسیاری از كشورهای دیگر بالاست و همین مساله ساخت آثار طنز را با مشكلات بیشتری مواجه كرده است. به نظر من در ژانر طنز باید به صورت جدی در حوزه مخاطب‌شناسی مطالعاتی صورت گیرد تا علاوه بر شناسایی نقاط ضعف و موانع طنزپردازی، مولفه‌ها و عناصر كمیك در بستر فرهنگ ایرانی بازشناسی شود تا بتوان به یك سینمای كمدی هویت‌مند و ایرانی دست یافت.
 
گردآوری:گروه فرهنگ وهنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: jamejamonline.ir
 
مطالب پیشنهادی:
كوتاه درباره امشب شب مهتابه
بازگشت گرما به گیشه
گزارش تصویری فیلم «درباره الی»
الی، قربانی انتخابات شد
فیلم دیدن با پگاه آهنگرانی!