لوطی تو قوطی
سریال فتحی، بار دیگر شمایلی از جاهلها را نشان مان داده؛ قشری که تصویرهای مختلفی از آنها در سینما و تلویزیون دیده ایم.
«اشکها و لبخندها» _ بعد از همه حرفها و حدیثها و دیر و زودها _ بالأخره روی آنتن شبکه یک رفته تا بعد از مدتها، یک سریال دیگر از فتحی با یک حال و هوای کاملا ً ایرانی ببینیم؛ حال و هوایی که بعد از مرحوم علی حاتمی تقریبا ً هیچ کارگردان دیگری این قدر واضح و خاطر خواهانه در تلویزیون سراغش نرفته بود؛ سراغ فضای آدمهایی به اسم «جاهلها». فتحی بعد از «شب دهم» که احوالها و زندگی جاهلهای خوش مرام سالهای دهه 20 را نشان مان داد، این بار در اشکها و لبخندها داستانش را قاتی زندگی جاهلهای دهه 80 کرده؛ جاهلهایی که موبایل دارند و به نوچههایشان پیامک میدهند و البته ریتیمک حرف میزنند. به بهانه اشکها و لبخندها پای حرفهای هومن برق نورد که با نقشش حسابی خودی نشان داده نشستیم. این پرونده، نگاه گذرایی است به نمایش جاهلها در دنیای تصویر ما؛ تصویری که خاص ماست و مصداق بیرونی ندارد.
جاهلها هم موبایل دارند
هومن برق نورد در تجربه تلویزیونی تازه اش خوب از عهده نقش یک کلاه مخملی تمام عیار برآمده.
شاید نزدیک ترین تصویری که از هومن برق نورد در ذهن مان مانده، شخصیتهای متفاوتش در «مسافرخانه سعادت» باشد؛ تصویری که خیلی دیرتر از آن چیزی که باید، باعث شد برق نورد شناخته شود. او که از سال 68 روی صحنه تئاتر امده، سالها خاک صحنه خورده تا اینکه به پیشنهاد محمدرحمانیان و بهرام عظیم پور پایش به تلویزیون باز شده. جز کارهای رحمانیان یعنی «توی گوش سالمم زمزمه کن» و «نیمکت»، سریال «بیداری» هم یکی دیگر از تجربههای تلویزیونی برق نورد بوده که البته چندان نقشش توی خاطر نمانده. «خسرو»ی اشکها و لبخندها با آن ظاهر جاهلانه تمام عیار دهه هشتادیاش و با آن لحن طنازانه، آن قدر که انگار هزار سال جاهل بوده، سکوی پرش خوبی برای برق نورد است؛ البته یک سکوی پرش تلویزیونی.
این نقش چقدر برایتان شناخته شده بود؟
وقتی تمرینات ما شروع شد، فقط متن 3_2 قسمت اول را داشتیم. زمانی که یک متن خوب نوشته شده باشد، خودش به تو میگوید که چه کار باید بکنی و لازم نیست به خاطر آن _ به قول معروف _ توی سرت بزنی! خود شخصیت به من گفت که اگر غیر از این بازی کنی، من چیز دیگری میشوم، بنابراین کارم خیلی ساده بود و آن تلاشی را که آدم روی متنها میکند من سر این متن انجام ندادم. ضمن این که من در «توی گوش سالمم زمزمه کن» و «مسافرخانه سعادت» هم نقش جاهلهای مختلف را بازی کرده بودم و شخصیت خسرو برایم غریبه نبود.
ولی به نظر میرسد جاهلی با خصوصیات ظاهری و اخلاقی خسرو، شخصیتی متفاوت باشد!
بله، صد در صد. ولی همه اینها را گفتم که به این نکته برسم؛ من شبیه این نقش را در نمایشهای 20_15 دقیقه ای بازی کرده بودم و متن هم متن کاملی بود؛ حالا فقط تو بلد باشی که از آچار چطور استفاده کنی و چهار سوار با دو سو باز نکنی که همه دچار مشکل شوند؛ در ضمن وقتی طرف مقابل تو بازیگری مثل خانم خیراندیش است، قضیه خیلی فرق میکند و البته راهنماییهای آقای فتحی هم مؤثر بود.
خودتان جاهلی را دیده بودید که در بازی تان به کار بگیرید یا همه چیز در متن آمده بود؟
در متن فقط لحن و آهنگ هست. آن قسمتهایی که دیالوگها وزن و آهنگ دارند، کار نویسنده است و ما تلاش کردیم این لحن و آهنگ شکل مصنوعی و دکلمه مانند به خود نگیرد. در فضای بیرون با چنین آدمهایی برخورد نکرده بودم، دلم میخواست که همه این کارها مال خودم باشد و تقلید نکنم.
با توجه به محدود بودن تماشاچی تئاتر، پخش این سریال در نوروز در معرفی کردن چهره شما به عنوان یک بازیگر خوب تئاتر خیلی بیشتر میتوانست مؤثر باشد.
بله، 70 میلیون آدم پای تلویزیون مینشینند و سریال را میبینند، آن هم از شبکه یک ولی در تئاتر مثلا ً نمایش «شکار روباه» دکتر رفیعی که پر تماشاچی هم بوده را 4 یا 5 هزار نفر دیده اند. خودم دوست دارم که دیده شوم ولی نه به این صورت که به خاطر این دیده شدن اذیت شوم و نتوانم خیلی راحت در خیابان راه بروم.
اینکه خسرو یک جاهل خیلی امروزی است (مثل موبایل داشتن و ...)؛ اینها عامدانه بود؟
این موضوع را که شما میگویید، من الأن درباره اش فکر کردم. این روزها همه موبایل دارند و اگر خسرو نداشت جای تعجب بود چون قصه مربوط به حال حاضر است. اگر خسرو، جاهل داش آکل بود، بله حرف شما صحیح است ولی الأن نه!
ولی یک سری از خصوصیات ظاهری او هم امروزی نیست؛ مثل کلاه، دستمال یزدی و ... .
در این مورد باید با آقای فروتن (طراح لباس) و آقای فتحی صحبت کنید. قرار بود فقط زمانی که خسرو دم در زندان به استقبال مادرش میرود، کلاه مخملی سرش باشد و لباسش به آن شکل باشد و در بقیه مکانها مثل سکانس پشت بام لباسهای معمولی (شلوار شش جیب) بپوشد. من هم خیلی موافق نبودم ولی نظر دوستان این شکل لباس بود.
از این نقشها باز هم در تلویزیون و سینما داشته ایم؛ شما چدر تلاش کردید که خسرو متفاوت از آب دربیاید؟
من هیچ وقت به چنین چیزهایی فکر نمیکنم که شبیه کسی بشوم یا نه؛ همیشه تلاش کرده ایم نقش را خودم خوب بازی کنم؛ حالا ممکن است شبیه کس دیگری هم بشود.
شاید همین نگاه باعث متفاوت بودن نقش شده!
ممکن است، اگر میخواستم تلاش کنم که متفاوت شود، نمیشد. در واقع من روی نقش خیمه میزنم و هر چیزی که دیده یا شنیده ام، ناخودآگاه از ذهنم پاک میشود؛ تلاشی برای فکر نکردن به آن نمیکنم. با متن جلو میروم. فقط کافی است که آدم متن را با دقت بخواند.
با این سریال، آقای فتحی جاهلان و لوتیها _ چه زن و چه مرد _ را جور دیگری نشان داده!
قضیه این است که بین مردم شخصیت کلاه مخملیها و جاهلان بد جا افتاده است. اینها آدمهای خوبی هستند و اگر کار خلافی هم انجام میدهند مطمئن باشید در راستای یک خیری بوده؛ اینها که اشرار نیستند.
اینها به خاطر وجود ذهنیت بد درباره این افراد است. شخصیت خسرو هم جدا از یک سری خصوصیاتش این ذهنیت بد را تشدید میکند.
اگر خسرو در حاشیه بود از این آدم خوشمان نمیآمد اما وقتی رفتار او را با مادر و دایی اش میبینیم، شخصیت او برایمان جالب میشود. در واقع وجه دیگری از آن شخصیت را هم میبینیم. به نظر من ما شخصیت بد نداریم مگر این که آن را بد نشان دهیم.
مظلومیت شخصیت خسرو، خود خواسته بوده؟
تنها چیزی که درباره آن با آقای فتحی صحبت کردیم (در مورد این نقش)، این بود که خسرو با تمام ابهت و نوچههایی که دارد از مادرش خیلی میترسد و طنز ماجرا هم همین جاست. بقیه نکات هم در خود کار درآمد که این هنر آقای فتحی است که هر کارگردانی آن را نمیبیند و توجه نمیکند. گاهی اوقات آقای فتحی موضوعاتی را میگوید که بازیگر از این که آنها را نمیداند خجالت زده میشود.
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: هفته نامه همشهری جوان 208
منبع: هفته نامه همشهری جوان 208
بازنشر اختصاصی سیمرغ
مطالب پیشنهادی:
گزارش تصویری از سریال «اشكها و لبخندها»
گزارشی از پشت صحنه سریال «اشكها و لبخندها»
با گوهر خیراندیش درباره نقش متفاوتش در تلویزیون
دردلهای نویسندگان «مرد هزار چهره یك و2»
تور یک روزه به کاخ آمنحوتپ با ایناروس!!