باغی بدون ستاره
«دختر بچهای گم میشود و سپس به طرز مشكوكی میمیرد. جسد او را در اتوبان پیدا میكنند. در جریان ردگیری قاتل دختر بچه مشخص میشود كه پدر كودك یك جراح زنان است كه چندی پیش زمان زایمان یكی از بیمارانش كه زنی بوده با مشكل زایمان، در مرخصی بوده و زن و كودك هر دو فوت میكنند و این باعث خشم شوهر زن از دكتر میشود و نبود او را هنگام زایمان همسرش مسبب مرگ آنها میداند. از طرف دیگر همسر جوان جراح معتقد است وجود دختر دكتر در زندگی آنها باعث شده دكتر نخواهد فرزند دیگری داشته باشد در حالی كه او دلش فرزندی میخواهد. از سوی دیگر او كه به نظر میرسد از زندگی فعلیاش رضایت ندارد در حال حاضر چند باری است پسر عمه خود را كه پیشتر خواستگارش بوده میبیند. دكتر به پلیس درباره همسر بیمار درگذشته چیزی نمیگوید و خود دست به تعقیب مرد و ربودن و در نهایت كشتن مرد میزند. پلیس با تعقیب سرنخها اول به همسر دكتر و پسر عمه او مشكوك میشود اما در نهایت ما متوجه میشویم بهارك كه به بیماری آسم دچار بوده كاملا تصادفی مرده است. زن و شوهر جوان بیخانمانی كه از راه دزدی روزگار میگذرانند در هنگام دزدی ماشین بهطور اتفاقی با بهارك رو به رو میشوند و بهارك كه به حمله آسمیدچار میشود خیلی ناگهانی میمیرد. »
این شكل اولی از روایت طرح فیلمنامه «باغقرمز» نوشته پریچهر سهیلی و به كارگردانی امیر سماواتی است كه این روزها به روی پرده سینماهاست. شكلی نزدیك به آنچه نویسنده این سطور گمان میكند بیشتر به پیرنگ داستانش مرتبط است. شكلی از روایت كه هم طرح را سروسامان میدهد و هم «چرایی»پیرنگ را مشخص میكند. در این شكل روایت نه داستان فیلمنامه تغییر كرده است و نه چیزی كم و زیاد شده است. تنها شروع روایت و چینش اتفاقات به گونهای دیگر آمده است. در حالی كه اگر بخواهیم طرح فعلی «باغقرمز»را روایت كنیم چنین میشود همسر مردی سر زایمان میمیرد. مرد، دكتر همسرش را كه هنگام زایمان او در مرخصی است دلیل این اتفاق میداند. دختر خیابان گردی با پسر خیابان گردی ازدواج میكند و بدون اتفاق ما همراه چگونگی روزگار گذراندن آنها میشویم تا اینكه كارشان به دزدی ماشینها میرسد. دكتر دختر كوچكی دارد كه بیماری آسم دارد و همسر جوانی هم اختیار كرده كه به نظر میرسد چندان با هم تفاهم ندارند و از زندگی با هم راضی نیستند. رابطه دختربچه و نامادریاش خوب است و حتی نامادری آنقدر به او اعتماد میكند كه او را با خود به دیدارهایش با پسر عمهاش كه خواستگار سابقش بوده میبرد. در یكی از این ملاقاتها بهارك گم میشود و پای پلیس به داستان كشیده میشود. جنازه بهارك در اتوبان پیدا میشود. دكتر به همسر زنی كه بیمارش بوده شك میكند و او را دزدیده و شكنجه میكند تا بمیرد. پلیس اما سرنخها را دنبال میكند و پس از مشكوك شدن به همسر دكتر و پسر عمهاش متوجه میشود خودرو پسر را دزدیدهاند و با دنبال كردن این مسیر به زن و مرد خیابان گرد میرسند و متوجه میشوند آنها هنگام دزدیدن خودرو پسر اتفاقی بهارك را سوار كرده و بهارك در اثر حمله آسم مرده است. »
در شكل فعلی ما با فیلمنامهای رو به رو هستیم كه بیشتر ما را دنبال این میكشاند كه ببینیم بعدش چه میشود در حالی كه ما وقتی با یك پیرنگ قوی روبهرو باشیم از «چرایی»هم سوال میكنیم. در واقع ما در این فیلمنامه با پیرنگ ضعیف و از نوع باز رو به رو هستیم كه نظم طبیعی حوادث آن بر نظم ساختاری و قراردادی داستان كه نویسنده اعمال میكند غلبه دارد. در حالی كه این یك فیلم پلیسی و جنایی است و وجود چند داستان موازی در آن میطلبد كه نویسنده پیرنگ بسته را برای آن انتخاب میكرد تا نظم ساختگی حوادث و ساختار روایت بر نظم طبیعی غلبه كند و به این ترتیب و به فراخور داستان اساسا با یك حادثه فیلمنامه را آغاز كند و خط اصلی ما در تعقیب داستان آدمها بر همین محور بچرخد. سامرست موام میگوید: «پیرنگ به منزله خطی است كه به توجه خواننده سمت میدهد.»
نكته دیگر در این فیلم این است كه نویسنده در ساختن فیلمنامهاش براساس یك ساختار پلیسی جنایی یا اجتماعی تعلل میكند. در اینكه ما میتوانیم در هر اثری حرفهایی با تحلیلهای اجتماعی هم بزنیم شكی نیست (و گویا این روزها همه فیلمسازان بیشتر از اینكه به سینمایی بودن ساختار اثرشان فكر كنند به این فكر میكنند كه پیامیاجتماعی بدهند) اما قواعد ساختار یك فیلم پلیسی را نباید با توجه به سوار كردن حرفها و تحلیلهای اجتماعی بر كار معطل نگه داریم. همین میشود كه در این فیلم ما نه با ضرباهنگ یك فیلم پلیسی روبهرو هستیم و نه با افت و خیزهای آن(لااقل در دو سوم فیلم) همین میشود كه مدام در خلاصه فیلم و در گفتوگوها نویسنده و كارگردان و. . . به این اشاره میكنند كه فیلم باغ قرمز روابط انسانی میان داوود و مهناز از جنوبیترین نقطه شهر و روابط انسانی دكتر و همسرش از شمالیترین نقطه شهر را كنكاش میكند در حالی كه ما با دیدن فیلم بیشترین جذابیتی كه احتمالا داستان فیلمنامه برایمان خواهد داشت این است كه درگیر مرگ تصادفی یك دختربچه میشویم كه ظاهرا مقصر خاصی ندارد اما بهدنبال آن در اثر قضاوتی عجولانه مرد بیگناهی كشته میشود یا حتی در یك نگاه خیلی تحلیلگرایانه میتوانیم بگوییم اگر فیلم در شكل درستی روایت میشد و ساختارش بنا میشد ما با فیلمیرو به رو بودیم كه در اثر مرگ تصادفی یك دختر بچه سری به بلاتكلیفی آدمهای مختلف از قشرها و طبقههای مختلف میزدیم. دكتری كه بلافاصله بعد از طلاق یا مرگ همسر سابقش زن جوانی اختیار كرده در حالی كه به نظر میرسد به طور كلی در ارتباط گرفتن با آدمها دچار مشكل است، زن جوانی كه معلوم نیست چرا با یك دكتر پا به سن گذاشته ازدواج كرده است و چرا همچنان خواستگار سابقش را میبیند. زن خیابان گردی كه كل زندگی او در بلاتكلیفی میگذرد و حالا در ادامه آن با یك پسر خیابان گرد جوانتر از خودش ازدواج میكند و بر این ماجرا میافزاید و. . . در این میان شخصیتهایی هم هستند كه به اجبار در یك بلاتكلیفی قرار میگیرند مثل همسر زنی كه هنگام زایمان فوت میكند و ما نمیدانیم او چطور توانسته بر این بلاتكلیفی خود غلبه كند یا نكند و همین میشود كه شخصیتی مثل او یك ابزار صرف میشود در دست نویسنده كه گوشهای از تعلیق فیلمنامه و احیانا تحلیل خود را توسط آن به فیلمنامه تحمیل كند. فیلم با حضور غیرمنتظره و واكنشهای عصبی او شروع میشود و با مرگ او تمام میشود. در واقع او تبدیل به یك شروع كننده و پایان دهندهای میشود كه افت و خیزهای آن گویا برای فیلمنامه نویس چندان اهمیتی ندارد و این در تناقض با باقی شخصیتپردازیهاست.
اما این همه آن چیزی نیست كه باعث میشود هنگام دیدن «باغ قرمز» با وجود آنكه طرح اولیه حاوی جذابیتهای سینمایی و دراماتیك است در نهایت از آن لذت نبریم و حتی نتوانیم جزو آثاری كه ستارهای به آن بدهیم قرارش دهیم. فیلم بهشدت از كارگردانی نیز ضربه میخورد. این اولین تجربه امیر سماواتی در حیطه كارگردانی است اما او پیشتر تهیه كننده فیلمهای تحسین شدهای مثل نفس عمیق و كافه ترانزیت بوده و از همین رو این فیلم را در كارنامه او باید روندی رو به عقب دانست. فیلم باغ قرمز نتوانسته ریتم صحنهها و روایتهای موازی را متعادل جلو ببرد و برای همین در برخی مواقع بهشدت خسته كننده بهنظر میرسد. فیلم فاقد ضرباهنگ یك فیلم پلیسی است و نمیتوان بهصرف چند بار كشیدن دستی ماشینها در خیابان و یك تصادف به فیلم هیجان وارد كرد. حتی فیلم در بسیاری مواقع در تدوین دچار مشكل جدی میشود و مشخص است پلانهای كافی برای استفاده در تدوین در اختیار تدوینگر نبوده است و برای همین حتی فیلم در برخی مواقع چند پاره به نظر میرسد. عدمخلاقیت در طراحی میزانسنها و دكوپاژ را هم باید به آن اضافه كرد.
در عین حال با وجود بازیگران با تجربهای چون فرامرز قریبیان،امین تارخ، شقایق فراهانی ما شاهد لحظه نابی در بازیگری این فیلم نیستیم.
فرامرز قریبیان كه پیشتر شاهد بازی بهشدت جذاب او در فیلمیمثل آلزایمر بودیم در نقش تكراری یك پلیس جنایی ظاهر میشود. امین تارخ فرصت كافی ندارد تا درونیات یك شخصیت عصبی را بروز دهد و شقایق فراهانی كه شاید بیشترین فرصت را در فیلم در اختیار دارد و سعی كرده تا از كلیشههای یك زن خیابانگرد فرار كند و حتی با توسل به ویژگی فیزیكی (داشتن یك تیك عصبی در صورتش) نوعی كاراكتر به خودش بدهد و حتی با وجود اینكه در خاصترین موقعیت فیلمنامه،مرگ ناگهانی دختر بچه، حضور دارد اما عدم وجود دیالوگهای قدرتمند و همینطور كارگردانی تاثیرگذار باعث میشود بیشتر این پتانسیل دیده نشود یا به ثمر ننشیند.
امیر سمواتی کارگردان و تهیهکننده «باغ قرمز» در ارتباط با شرایط اکران این فیلم در جایی گفته بود: شرایط در حال حاضر اکران فیلمها مانند حمله مغولها به ایران است. متاسفانه عدهای این حوزه را مال خود کردند. با وجود این شرایط دیگر فرقی نمیکرد «باغقرمز» شب نوروز، شش ماه پیش یا الان روی پرده میرفت.
واقعیت اكران در سینمای ایران ممكن است چنین باشد و اعتراض بسیاری كارگردانها در اینباره بجا اما واقعیت موازی كه وجود دارد این است كه فیلم «باغ قرمز» فیلمی نیست كه اگر در 30 سالن هم همزمان اكران میشد بتواند مخاطب را راضی از سالن خارج كند. واقعیت این است كه فیلم نتوانسته ظرفیتهای خود را مدیریت كند تا در نهایت فیلمیتاثیر گذار و دیدنی خلق كند. گاهی تقصیرها را به تمامینباید گردن دیگران انداخت. مهم این است كه ما اول كارمان را درست انجام دهیم.
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: tehrooz.com
مطالب پیشنهادی:
چرا خانواده ارنست؟ چرا برای ایران؟؟ / عکس
نگاهی به فیلم سعادتآباد
«راه آبی ابریشم»، نمونه سینمای فاخر
درباره فیلمی با همایش رنگ و نور
«سعادت آباد» یا گورستان زناشویی؟
منبع: tehrooz.com
مطالب پیشنهادی:
چرا خانواده ارنست؟ چرا برای ایران؟؟ / عکس
نگاهی به فیلم سعادتآباد
«راه آبی ابریشم»، نمونه سینمای فاخر
درباره فیلمی با همایش رنگ و نور
«سعادت آباد» یا گورستان زناشویی؟