گاهی صابر ابر نه بازی اگزجره ای دارد و نه سانتی مانتال!
به مناسبت زادروز «صابر ابر» 10 کاراکتر از نقش های سینمایی اش را فهرست کرده ایم، بازیگری که با اجرا شروع کرده و حالا در سینما و تئاتر فعال است.

صابر ابر به تازگی قلم به دست شده است و با انتشار کتاب (هر رازی که فاش می کنی یک ماهی قرمز می میرد – عکس نوشته) به جرگه ی نویسندگان پیوسته است، او متولد 18 خرداد 1363 است.

درباره الی – علیرضا

بازی در فیلم جهانی اصغر فرهادی، نقطه ی عطفی در کارنامه ی «صابر ابر» است ، درباره الی، ابر را در کاراکتر مردی که بغض فروخفته دارد گیر انداخت ، علیرضای(نامزد الی – ترانه علیدوستی) درباره الی چیزی برای از دست دادن نداشت به ته خط رسیده بود با این حال بغضش و حتی غیبتش سایه ی سنگینی داشت ، ابر در نقش علیرضا موفق شد در سایه ی هدایت اصغر فرهادی کنترل خوبی روی صورتش داشته باشد و با ادای دیالوگ های بریده و عصبی پوشش خوبی به نقشش دهد.فیلم از موفق ترین تجربه های بازیگر جوان سینمای ایران است.

انتهای خیابان هشتم – بهرام

فیلم پرتنش و عصبی و جنجالی ، علیرضا امینی که موضوع مخاطره برانگیزی داشت آن بعد از توانایی های بازیگری «ابر» را نشان داد که مطابق با فضای داستان نیاز به برون ریزی داشت، کاراکتر عصبی بهرام، نامزد (نیلوفر – ترانه علیدوستی )در پی نجات سعید برادر نیلوفر، تمام تلاشش را می کند. فیلم با گریز به سیاهی های اجتماع به دردناک ترین شکل پایان می گیرد؛ سکانس جنجالی و سانسور شده ی خود سوزی ابر در پمپ بنزین عصبیت غیرقابل تحملی داشت.

اینجا بدون من – احسان

راوی داستان، کارگر عشق فیلمی که نمی تواند با واقعیت زندگی اش کنار بیاید و به دنبال گریز است، شاخصه ی اصلی کاراکتر «ابر»  نارضایتی و خوردن بغضی است که در تمام داستان همراهش است، او از توهمات مادر به تنگ آمده و به دنیای فیلم و سینما پناه برده است ، نقش ابر در فیلم پر رنگ است و فیلم هم از خوب ترین های کارنامه ی اوست ، بهرام توکلی و ابر در (پرسه در مه) هم با هم همکاری کردند که تجربه ی ی موفقی از آب در نیامد.

هیچ – نیما

بازی در فیلم های کارگردان صاحب سبکی چون کاهانی برای هر بازیگری می تواند تجربه ی متفاوتی باشد چون او غالب ذهنی مخاطب را در مورد کلیشه ی بازیگران می شکند ، ابر هم در «هیچ» با اینکه نقش کوتاه و فرعی داشت ، اما در درجه ی اول با گریم متفاوت و در سطحی عمیق تر  به این دلیل که کاراکتری مبهم، متفاوت و کم دیالوگ را داشت موفق شد به حضور کوتاهش رنگ خوبی بدهد ،فیلم از متفاوت های کارنامه ی اوست.ابر در فیلم عاجز و ناتوان و بیمار است و فلاکت را به خوبی نمایش می دهد.

مینای شهر خاموش – بهرامی

راننده و مشروب فروش فیلم؛ امیر شهاب رضویان ، در زمان زیادی از فیلم حضور دارد، اما پرداخت شخصیت او کامل نشده ، و تا حدی در تیپ مانده است؛ مزه پرانی های او و واکنش های خام دستانه اش، نشان از تلاش ابر و رضویان دارد. اما بازی او در کنار بازی افرادی چون عزت الله انتظامی محو می شود و چشمگیر نیست. نکته ی کاراکتر بهرامی این است که ابر در غالب کلیشه اش نیست و به اصطلاح ایفاگر کاراکتری سرخوش و ریلکس است که البته در غالب سفر درگیر تحول می شود.

بوسیدن روی ماه – کارمند بنیاد شهید

اسعدیان در فیلم آرام و قابل احترامش خطر می کند و صابر ابر را از غالب تین ایجر پسند همیشگی اش در می آورد، هر چند که احساس گرایی او حتی در غالب یک کارمند رسمی بنیاد شهید هم نمود دارد، او در فیلم به جز چند سکانس محدود و در مواجهه با مادر شهید، فرصت دیگری برای عرض اندام ندارد، اما با استفاده ی مناسب از زبان بدن نظیر؛ تسبیح به دست گرفتن ، خودش را در فیلم جای می دهد.

دایره زنگی – محمد

محمد در «دایره زنگی» پسری ساده لوح و دلبسته است که با یک نگاه دل به دختری می بندد و رگ غیرتش متورم می شود، کاراکتر دلباخته و ساده ی محمد در فیلم شلوغ و خوش ریتم پریسا بخت آور به خوبی ایفای نقش کرد ترکیبی از سرخوشی و سادگی ،اشک و لبخند و فریبی که به سادگی می خورد و زندگی نه چندان رو به راهش ادامه پیدا می کند ، ابر در دایره زنگی برخلاف ریتم کلی فیلم مزه ی چندانی نداشت.

خواب زده ها – هومن

این شاید شوخ و شنگ ترین و رها ترین کاراکتری باشد که صابر ابر ایفای نقش کرده است ، فیلم شلخته و ضعیف فریدون جیرانی به شخصیت پردازی نرسید؛ اکثر کاراکتر ها در حد تیپ ماندند، حتی گاها به تیپ هم نرسیدند. ابر هم از این قاعده مستثنا نبود خواننده ی رپی که نه عاشقی اش مشخص است نه فارغ شدنش و ثبات شخصیت ندارد، با نام باسمه ای اش (دیازپام)،فیلم هیچ نکته ای در مورد بازیگری ندارد، آش آنقدر شور بود که صابر ابر پس از اکران فیلم نوشت؛ «نه تنها دفاعی در مورد فیلم ندارم ، که برای اولین بار می گویم از اینکه در این فیلم بازی کرده ام عذر خواهی می کنم.»

رخ دیوانه – کاوه

در فیلم جوان پسند ابوالحسن داودی، بازی ویژه ای نداشت، حتی در جایگاهی پایینتر از امیر جدیدی و ساعد سهیلی ، داستان با شیطنت کاوه شروع می شود و در ادامه با پیچیدگی های شخصیت های مختلف آشنا می شویم ،کاوه ی «رخ دیوانه» در بسیاری از سکانس ها نظاره گر و منفعل است ، البته نمی توان تمام کاستی ها را گردن ابر انداخت، حفره هایی در داستان وجود دارد که شخصیت کاوه را الکن می گذارد به مانند برادر بی رحمی که مشخص نیست چرا با کاوه تا این حد مشکل دارد و در مجموع رخ دیوانه در کارنامه ی او نقطه ی درخشانی نیست.

برف روی کاج ها – نریمان

نریمان در فیلم «برف روی کاج ها» ضلع سوم و محرک داستان است، فیلم از ساختار مناسبی برخوردار است و نریمان هم به خوبی در این ساختار قرار گرفته ، نه بازی اگزجره ای دارد و نه سانتی مانتال می شود، ابر با هدایت مناسب معادی نقشی را ایفا می کند که استعداد زرد شدن دارد اما زرد نمی شود، فقط عدم تناسب سنی ابر و افشار کمی باور پذیری ارتباط دو کاراکتر را دشوار کرده است.


گردآوری : گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
seemorgh.com/culture
منبع : bartarinha.ir