فروشنده بهترین فیلم فرهادی است! شاهکاری تکان دهنده !
فروشنده آخرین فیلم اصغر فرهادی درحالی 4 روز از اکران آن می گذرد که بیش از 1 میلیارد تومان فروش کرده است! اما چرا فیلم فروشنده تا این حد خاص و جذاب است؟

فیلم فروشنده بهترین فیلم اصغر فرهادی است

روی صحنه نور انداخته می‌شود و اجزای مختلف استیج را كه در تاریكی فرو می‌روند، همراه با اسامی عوامل فیلم می‌بینیم. كارگران مشغول آماده كردن اسباب صحنه هستند. نورهای قرمز رنگ نئون خودنمایی می‌كنند و آدم‌ها در جای خود مستقر می‌شوند. قرار است نمایش رازآمیز، معمایی و افسرده‌حال آغاز شود؛ فیلم «فروشنده» و نمایش «مرگ فروشنده».

بازیگران نمایش همان شخصیت‌های فیلم هستند، و بازتاب واقعیت فیلم، بهره گرفته از مایه‌ها و خطوط داستانی نمایشنامه «مرگ فروشنده» است. جایی كه گسست و پریشانی افكار عماد (شهاب حسینی) روحیه پریشان ویلی در نمایشنامه را نمایندگی می‌كند و حضور فرید سجادی حسینی یادآور وضعیت تراژیك ویلی در پایان «مرگ فروشنده» است.

برای اولین بار اصغر فرهادی دست به یك روایت جانبی در كنار روایت اصلی در فیلم‌هایش می‌زند. خرق عادت او در همنشینی نمایش و واقع‌گرایی، شكلی تازه و قبلا دیده نشده در سینمای فرهادی است. تنوع رنگ‌های نمایش در كنار چركی تصاویر خیابان‌های تهران. حریم امن نمایش در كنار حریم ناامن خانه. وضعیتی خیال‌انگیز كه پناه بردن به آن در مواجهه با واقعیت موحش، ناگزیر و آرامش‌بخش است. انگار كه خالق سنگدل بعد از شش فیلم و خستگی آمیزش با تراژدی ناشی از واقعیت، به فانتزی و مامن امن نمایش و خیال پناه آورده.

زوج اصلی «فروشنده» هم كه در طول فیلم، جهنم را از سر می‌گذرانند و به عدم شناخت یكدیگر می‌رسند، عاجز و ناتوان در پذیرش واقعیت، در انتهای فیلم، در اتاق پشت صحنه، مشغول گریم شدن هستند، تا با بازی روی صحنه، بازی خطرناك زندگی واقعی را از یاد ببرند. آنها هم مثل كارگردان خسته كه به فانتزی روی آورده، به لحظه ترسناك فرار از واقعیت رسیده‌اند. به همنشینی و غرق شدن در نمایش به جای همراهی با واقعیت و رنج بردن از آن.

در «فروشنده» دیگر نه خبری از تلاش آدم‌ها برای درآوردن ماشین در گل مانده «درباره الی» است و نه كودك مردد «جدایی نادر از سیمین» فرصت انتخاب دارد. «هیولای لودر» به جان شهر و آدم‌ها افتاده است. ترسناك‌ترین موقعیت در فیلم‌های فرهادی كه در مسیر طبیعی زندگی مدرن زوج فیلم و به واسطه رخداد و شوكی هیچكاكی - یادآور سكانس حمام «روانی» - تراژدی حقیقی رخ می‌نمایاند و احساسی از سرخوردگی و بن‌بست محض در جان تماشاگر لبریز می‌شود. یكی از سیاه‌ترین فیلم‌های تاریخ سینمای ایران كه به شكلی واقعی، سیاه و تنگ و تاریك است.

اینجا است كه بحث واقعگرایی فیلم پیش می‌آید و ایده قدیمی و البته ساده‌انگارانه «سیاه‌نمایی» جریان رسمی در برچسب زدن فیلم‌های انتقادی سال‌های اخیر. اگر كسی به شما گفت كه «فروشنده» مروج سیاه‌نمایی است و فرهادی به قصد جلب توجه جشنواره‌های خارجی، مملكت‌اش را غرق در سیاهی نمایش داده، بدانید كه درباره سینما صحبت نمی‌كند و به دنبال منافع سیاسی در حوزه فرهنگ و سینما است.

«فروشنده» یكی از واقعی‌ترین فیلم‌هایی است كه تاریخ سینمای ایران در نمایش اجتماع به خود دیده. علاوه بر رویكرد تازه فرهادی در ممزوج كردن مصنوع با واقعیت ممنوع، شیوه نمایش اجتماع فروخفته هم در «فروشنده» درخشان است. سندی بر یك دوران مهم از جامعه ایران در اواخر قرن چهاردهم شمسی. سال‌هایی كه ایرانیان با حسی از سركوب و روحیه‌ای مچاله شده، به دنبال زندگی بهتر و زیست به شكلی طبیعی هستند. آتشی كه زیر خاكستر مترصد فرصتی است تا زبانه بكشد و جامعه را دگرگون كند. همان‌طور كه حسی از سركوب را در كل فیلم احساس می‌كنیم و خشونت جاری در زیر پوست داستان و شخصیت‌ها و نمایشنامه آرتور میلر هر لحظه منتظر فرصتی است تا خود را از خلال صحنه‌ها و موقعیت‌ها، نشان دهد و از درون به بیرون شیفت كند. اما فرهادی، با به تاخیر انداختن بروز خشونت و تزریق تعلیق بیشتر، تماشاگر را وحشی و آماده انفجار نهایی نگه می‌دارد.


او با خست به پیشرفت داستان در طول كمك می‌كند و به جایش با حجیم كردن صحنه‌های به ظاهر بی‌خاصیت اما مهندسی شده در عرض، برای تماشاگر از همه جا بی‌خبر دام پهن می‌كند تا او را رهسپار دقایق نفسگیر پایانی كند. یك استراتژی خاص در فیلم‌های فرهادی كه همیشه علاقه‌مند بوده مقدمه فیلم‌ها را طولانی برگزار كند. اما در مقیاس خود فرهادی هم این رویكرد افراطی و رادیكال است و تماشاگر فیلم‌بین را به یاد «پنهان» میشاییل هانكه می‌اندازد. همان‌طور كه صحنه بی‌رحمانه و در عین حال عادلانه سیلی خوردن فرید سجادی حسینی هم یادآور لحظه تكان‌دهنده خودكشی مجید در اواخر «پنهان» است.

علاوه بر هانكه، ایده زندانی كردن مردی كه سبب رنج شده و انتقام گرفتن از او هم «زندانیان» دنی ویلنوو را به خاطر می‌آورد. اما فراتر از فیلم خوب ویلنوو و به مراتب پیچیده‌تر از لحن قراردادی آن فیلم، فرهادی به یك لحن عجیب در صحنه‌ای منقلب‌كننده و حیرت‌انگیز می‌رسد. بهترین سكانس در مجموعه فیلم‌های فرهادی برای بیان مفهوم «نسبی بودن همه چیز» و یكی از خاص‌ترین سكانس‌ها در تاریخ سینمای ایران. «صحرای محشر» شخصیت‌های فیلم‌های قبلی فرهادی و «روز قیامت» صحنه مالوف و تكرار شده بازجویی در آثار پیشین فیلمساز. جایی كه «معجزه حضور» فرید سجادی حسینی هم قلب تماشاگر را ریش می‌كند و هم خنك. سكانسی آزاردهنده كه خالق، هم سنگدلانه پیرمرد را مجازات می‌كند و هم از تماشاگران می‌خواهد برای حقارت و بیچارگی‌اش اشك بریزند.

صحنه‌ای سبع و آكنده از وحشت كه احساسات سرد جمع شده در تماشاگر در طول فیلم را به شیوه‌ای عاطفی و ملودرام، آزاد می‌كند. لحن دوگانه این سكانس نه در مقیاس سینمای ایران كه در پهنه سینمای معاصر جهان، شگفت‌انگیز و تحسین‌برانگیز است. با شگرد و تمهیدی یادآور آلفرد هیچكاك در نفله كردن فرید سجادی حسینی. جایی كه بعد از بدحالی اولیه‌ شخصیت، ناشی از زندانی شدن و خوب شدن حالش دیگر انتظار نداریم عماد (شهاب حسینی) او را تنبیه و مجازات كند. اما فیلمساز با فریب تماشاگر - وقتی كه او خیالش از بروز تنش راحت شده و در صندلی‌اش آرام گرفته - شوك و بهت نهایی را وارد می‌كند و تماشاگر را منكوب. دلسوزی و سنگدلی در هم می‌آمیزند و تماشاگر حس و لحنی را تجربه می‌كند كه در تاریخ سینمای ایران بی‌نظیر و نادر است.

فرهادی در مسیر فیلمسازی‌اش به اوج پختگی و سادگی و مهارت رسیده. او با اعتماد بنفس‌تر و متمركزتر از همیشه، داستانی كمرنگ و مماس با ممیزی را به آینه‌ای از ایران غرق در گناه و فساد و تاریكی در اواسط دهه نود شمسی بدل می‌كند. از این جلوتر دیگر نمی‌شود رفت؛ هم از جانب پذیرش ممیزی و هم در نسبت با ممیزی و به شكل پرده‌پوشانه سخن گفتن از سوی فیلمساز.

«فروشنده» فیلم دوران انتقالی جامعه ایران است؛ از یك روحیه رنجور كه تن به پذیرش می‌دهد و خواست مصالحه دارد، به منش و روشی كه از پس تجربه «زندگی مرده» و سركوب به انفجار و «زندگی طبیعی» رسیده است. «فروشنده» رنج‌نامه‌ یا هزینه‌ای است كه باید در این مسیر پرداخته شود. یك شاهكار بزرگ كه در آینده از آن به عنوان یكی از تكان‌دهنده‌ترین تجربه‌های «فیلم رئالیستی» یا «فیلم اجتماعی» در تاریخ سینمای ایران، یاد خواهد شد. بهترین فیلم اصغر فرهادی و مهمترین فیلم دهه نود شمسی.

فراتر از استانداردهای معمول سینمای ایران در كارگردانی و بازیگری و فیلمبرداری و تدوین. جایی كه شیوه معمول فرهادی در اجرای صحنه‌ها با رویكرد «مدیوم‌ شات‌های پر تكان» و «كلوزآپ‌های پر مكث»، به واسط متعادل كننده‌ای چون «لانگ‌ شات‌های ثابت» به منظور ته‌نشین كردن التهاب داستان، دست می‌یابد و سبب می‌شود رویكرد مالوف فیلمساز در دكوپاژ، بیشترین هماهنگی و انطباق با متن را در فیلم‌های فرهادی پیدا كند. حسین جعفریان و هایده صفی‌یاری برای تماشاگران كلاس درس فیلمبرداری و تدوین برگزار می‌كنند و شهاب حسینی یكی از بهترین بازی‌های یك بازیگر مرد در تاریخ سینمای ایران را به نمایش می‌گذارد. همان‌طور كه حضور زمخت، ترسناك، مظلوم و همدلی‌برانگیز فرید سجادی حسینی فراموش نشدنی است و داغ و دریغش تا ابد در دل تماشاگر می‌ماند.


گردآوری : گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
seemorgh.com/culture
منبع : khabaronline.ir