وارادات رقاصه:یکی از بسیاران تیترتخریب گرانه در مورد سلام بمبئی
قربان محمدپور در گفت و گویی درباره ساخت، اکران و بازتاب های فیلم سلام بمبئی به بیان توضیحاتی پرداخت.

گفت و گو با قربان محمدپور کارگردان فیلم سلام بمبئی

قربان محمدپور در گفت و گویی توضیحات مفصلی در مورد شرایط ساخت، بازیگران و نحوه ی اکران و بازتاب های آخرین ساخته اش یعنی فیلم سلام بمبئی به بیان توضیحاتی پرداخت که در ادامه می توانید بخوانید.

 ساخت «سلام بمبئی» می تواند مسیر ساخت تولیدات مشترک را در سینمای ایران هموار کند.

ـ بله به هر حال این یک کوه بزرگی بود که آنرا از سر راه برداشتیم. ما حتی پس از گذر از مراحل انتخاب بازیگر، برای گرفتن پروانه ساخت هم مسیر سختی را در هند پشت سر گذاشتیم. مثلاً یکی از شرایط صدور پروانه ساخت در هند این بود که باید ۵۰ دلار را حتماً به صورت چک به آنها پرداخت می کردیم. این در حالی بود که به دلیل تحریم ایران، عملاً امکان انجام چنین کار ساده ای هم وجود نداشت و سه ماه طول کشید تا موفق شویم! سفارت هم می گفت تا سازمان سینمایی آنجا اوکی ندهد، ویزا نمی دهیم. تمام این مشکلات گاهی باعث می شد گرفتار یأس و نا امیدی و خسته شوم.

مسوولان سینمایی هند روی فیلمنامه نظری نداشتند؟

ـ‌ نه، چون آقای نیهالانی تهیه کننده ما و آنجا جزو مسوولان سینمایی بود، مشکلی پیش نیامد. حتی در مرحله فیلمبرداری هم او کلی به ما کمک  کرد. چون مثلاً فیلمبرداری در هر مکانی نیاز به کسب مجوز و پرداخت هزینه داشت که نیهالانی در این راه کمک زیادی به ما کرد. ضمن اینکه ناگزیر مکانهای عمومی را جوری انتخاب می کردیم که گرفتار شلوغی و ازدحام مردم نشویم، چون بازیگر هندی معروفی مثل آقای گلشن گروو در تیم ما بود که مردم به او علاقه دارند و هر جا می رفت خیابان بند می آمد. به همین دلیل مجبور شدم فقط ۲۰ لوکیشن را از داخل خود هتل محل اقامتمان استفاده کنم که رستوران، ساحل، آشپزخانه و… جزوشان بود.
ولی به نظرم همین مسئله موجب شده تا ما خیلی تصاویر کارت پستالی از هند در فیلم نبینیم و جغرافیای زیبای هند در «سلام بمبئی» کمتر نمود دارد.
ـ اتفاقاً تصاویر کارت پستالی داریم، ولی سمت محله های فقیر نشین نرفتم. خیلی ها به من گفتند به سمت محله های فقیر نشین هم بروید و هند واقعی را نشان دهید. گفتم فیلم من «میلیونر زاغه نشین» نیست و یک کار تجاری است. البته ما دوست داشتیم مثلاً به تاج محل هم برویم که سمبل عشق است و نمادهای فارسی دارد و قصه ما هم می طلبید، اما امکانش نبود. در تایم خاصی، هزینه های تولید زیاد شده بود و تهیه کننده فکرش را نمی کرد و فرصت هم نداشتیم. یا مثلاً هر بازیگری آنجا برای خودش یک گریمور و طراح لباس دارد. البته ما قانعشان کردیم که آقای مجید میرفخرایی طراح سرشناسی است و کارش را خوب می داند. او را قبول کردند، ولی گریمور را قبول نکردند. هر بازیگر گریمور خودش را آورد.

محمدرضا گلزار و دیامیرزا در سلام بمبئی

محمدرضا گلزار و دیامیرزا در سلام بمبئی

 مگر شهرک سینمایی نداشتند که بخشهایی را آنجا با هزینه کمتر بگیرید؟!

ـ چرا دارند، اما هر پروژه ای آنجا باید دکورهای خودش را بزند. که این هم خودش زمان ما را می گرفت. ضمن اینکه معتقد بودم اگر دکور دانشگاه یا بیمارستان را آنجا بسازیم، حس مطلوب من را نخواهد داشت. در نتیجه بعد از دیدن چند دانشگاه و بیمارستان واقعی، موردهای خوب را انتخاب کردیم. البته این هزینه اش گرانتر از ساخت دکور تمام شد. از سوی دیگر جاهایی مثل دروازه هند را به ما اجازه فیلمبرداری ندادند. خیلی جاها هم اجازه استفاده از هلی شات را ندادند. در کل ۳۵ جلسه در هند فیلمبرداری داشتیم و پنج جلسه هم در تهران.

 از بازیگرانتان راضی هستید؟

ـ ما چهار بازیگر هندی داریم که فکر می کنم بهترینشان دیا میرزا بود. خیلی ها هم که فیلم را دیدند روی این مسئله تأکید داشتند. یک سکانس داریم که او به دفتر پدرش می رود و التماس و گریه می کند. از فیلمبرداری این سکانس راضی نبودم و گفتم بازی ات خیلی بد بود، چرا این طور بازی کردی؟! او به شدت از این حرف ناراحت شد و شروع کرد به گریه کردن. گفتم این بازی را من نمی خواهم، تو باید با تلفیقی از خواهش و تهدید پیش پدرت بیایی. کار نیم ساعت تعطیل شد و او پیش گلزار گلایه مرا هم کرده بود. واقعاً انتظار نداشتم آنجا این قدر بد بازی کند. بعد اما آمد و بازی استثنایی ای ارائه داد که فکر می کنم دیگر در عمرش آنطور خوب نباشد.

 از بازی گلزار راضی هستید؟

سوپراستاری مثل او برای چنین فیلمی قطعاً در شرایط حاضر بهترین انتخاب است، اما کیفیت بازی او چه در این فیلم و چه اغلب فیلم های دیده شده اش البته به جز «بوتیک» قابل دفاع نیست. اصلاً همان سکانس افتتاحیه فیلم و بازی ضعیف گلزار و بنیامین به عنوان دو دوستی که پس از سالها یکدیگر را می بینند، نچسب است. البته بازی گلزار در ادامه بهتر می شود، اما بنیامین تا آخر فیلم سر در گم و خنثی است.
ـ البته من «بوتیک» را ندیده ام، ولی فکر می کنم این بهترین بازی گلزار باشد. بخصوص اینکه او دیالوگ های انگلیسی زیادی دارد و شاید همین مسئله طلب می کند بازی دیگری ارائه دهد. از او صد در صد راضی ام و مخاطبان هم راضی اند. حتی مخالفانش که فیلم را دیدند هم راضی بودند. قبل از انتخاب بنیامین، من نوید محمدزاده را در نظر داشتم، چون او می توانست این نقش را شیرین و فضا را تلطیف کند. او گفت در این تایم سر تئاتر هستم و خیلی گزینه های دیگر به ذهنم رسید. بعد به این فکر کردم فردی را بیاوریم که بمب خبری باشد، چون به اکران هم کمک می کرد. بنیامین خوش تیپ و ستاره موسیقی است، طرفداران زیادی دارد و تا پیش از این در سینما هم بازی نکرده بود. شنیده بودم داریوش مهرجویی هم در مقطعی سراغ او رفته بود. الان هم شاید عالی نشده، ولی با وجود آنکه اولین کار سینمایی اش است، مخاطب او را می پذیرد و انتظاری از او ندارد.

ولی روی بعد خوانندگی او در فیلم هیچ پردازشی صورت نگرفته.

ـ در ۱۰ ـ ۱۵ سال گذشته خوانندگان زیادی در ایران بازیگری را در نقش خودشان تجربه کردند که اغلب هم موفق نبودند. من نمی خواستم اینجا بنیامین نقش خودش را بازی کند. حتی جاهایی پیشنهاد داد که در فیلم بخواند، اما موافقت نکردم. گفتم بیا نقش یک دانشجوی پزشکی را بازی کن و بنیامین خواننده را کنار بگذار. مثالهای ناموفق را هم برایش شمردم. ذهنیت او هم سر صحنه تغییر کرد، چون فکر می کردم ما چند ساعت قبل از فیلمبرداری تمرین داریم که فرصت این کار برداشت های متعدد را نداشتیم. چند جلسه در تهران تمرین داشتیم و علی روئین تن هم چند روزی با او تمرین کرد. روئین تن در جریان نگارش فیلمنامه و تدوین هم به من کمک زیادی کرد. ما سر جمع ۳۵ جلسه فرصت فیلمبرداری داشتیم و دو هفته قبل از پایان کار، تهیه کننده بلیت های برگشت را هم گرفته بود!

 ماجرای بازی همسرش چه بود؟

ـ‌خود بنیامین پیشنهاد داد از همسرش تست بگیریم. این نقش را قرار بود که یک بازیگر هندی بازی کند که دست و بال مرا هم بیشتر باز می گذاشت. گفتم به شرطی موافقت می کنم که دخترشان بارانا هم بازی کند که خودش برای گیشه یک امتیاز بود. دو سکانس هم برای بارانا در نظر گرفتیم که در هند با وجود عقد قرارداد، بنیامین گفت اگر اجازه بدهید او بازی نکند و ما هم پذیرفتیم.

در سینمای هند، سکانسهای رقص و آواز جزو کلیدی ترین بخشها محسوب می شوند. شما به دلیل مقتضیات ایران ناگزیر از حذف زنان در سکانسهای رقص و آواز بودید. چطور این ریسک را پذیرفتید؟

ـ‌ بله، شما حتی در فیلمی مثل «میلیونر زاغه نشین» هم رقص و آواز می بینید. به نتیجه رسیدم رقص مردانه طراحی کنیم که در ایران هم قابل نمایش باشد. چهار کلیپ طراحی کردم و از آهنگسازمان هم خواستم از ترانه های خوانندگان درجه یک برای پر کردن خلاء رقصنده های زن استفاده کند. از ترانه های آریجیت سینگ و سونونیگام به عنوان خوانندگانی مطرح در سطح جهان و نه فقط هند استفاده کردیم. از ترانه «سلام مومبای» هم با صدای شبیر کومار استفاده کردیم که بارها روی تصویر آمیتاب باچان قرار گرفته است. اتفاقاً پخش کننده هندی هم گفت رقص بدون زنان، اصلاً رقص نیست. حتی پیشنهاد داد حاضر است با هزینه خودش یک رقص در هند با حضور زنان فیلمبرداری کند و تا اکران آنجا اضافه شود که ما صریحاً رد کردیم. به هر حال چنین اقدامی برای ما در داخل تبعات منفی داشت و ضمناً گفتم این با باورها و تفکر من سنخیتی ندارد. خیلی هم اصرار داشت. با این وجود فکر می کنم قصه جذاب فیلم، حتی «سلام بمبئی» را از سطح سینمای هند چند پله بالاتر می برد. در سینمای هند عنصر تصادف کارکرد مهمی دارد که در فیلم ما این طور نیست.

 ولی شما هم قضیه جزوه اول فیلم را به عنوان یک رابط کلیشه ای دارید.

ـ آخر این هم از سوی استاد به دختر پیشنهاد می شود و خیلی اتفاقی نیست.

 درباره سکانس رقص در رستوران یک تناقض مضحک دیده می شود که شاید به خاطر خطوط قرمز اکران در سینمای ما باشد. اینکه ریتم موسیقی به شدت تند است، ولی دو کاراکتر قصه و بقیه حضار انگار یک موزیک لایت گوش می دهند و واکنش مناسبی ندارند!

ـ نه، به خاطر خطوط قرمز نبود. در هند شش ماه قبل از فیلمبرداری ترانه ها آماده می شود. اتفاقاً ما هم به ترانه ساز هندی سفارش ساخت چهار ترانه دادیم و بارها هم برای من آثارش را فرستاد و من نمی پسندیدم. به هر حال قبل از فیلمبرداری، من فیلم را در ذهنم ساخته بودم و می دانستم در هر سکانس چه می خواهم. مثلاً برای سکانس فینال شاید هزاران بار یک موسیقی را گوش دادم و دکوپاژ کردم. روی کلیپ ها هم همین طور بودم. از موسیقی های ایرانی به عنوان پیشنهاد برایش فرستادم.

 از کدام خوانندگان فرستادید؟ بنیامین هم بینشان بود؟

ـ ترانه هایی از شادمهر عقیلی را برایش فرستادم. ترانه ای از سریال ترکیه ای «عمر گل لاله» و بخش مرگ لاله را فرستادم که به نظرم خیلی تأثیرگذار بود. از بنیامین چیزی نفرستادم، چون اصلاً او آن موقع انتخاب نشده بود. ترانه ساز هندی وقتی دید من خیلی سختگیرم، دیگر ترانه ای نفرستاد. وقتی آنجا رفتیم، مرا به استودیویش برد و ترانه «سلام مومبای» را برایم گذاشت که گفتم خودش است! حتی به بنیامین هم گفتم آمادگی اش را داشته باش که هر ترانه ای می دهی برای فیلم قبول نکنم. او یک ترانه داد و کلی هم از آن تعریف کرد که نپسندیدم و بعد از آن هم چند ترانه داد که دوست نداشتم. آخر سر تهیه کننده گفت ما بنیامین را آوردیم که از صدایش هم استفاده کنیم، از بین آهنگهای قبلی اش یکی را انتخاب کن. یکی را خیلی پسندیدم و انتخاب کردم. در روزهای آخر فیلمبرداری او باز هم پیشنهاد داد یک ترانه دیگر به ما بدهد که خوب بود و روی تیتراژ از آن استفاده کردیم. حتی گلزار هم یک ترانه برای ما خوانده بود که نشد از آن استفاده کنیم.
 گلزار از این مسئله دلخور نشد؟!

ـ نه خب او هم پذیرفت که از ترانه بنیامین به عنوان خواننده استفاده شود.

 درباره کارگردانی سکانس رقص هم بگوئید، چون ما در ایران نمونه های مشابه آنرا نداریم. اینکه شما نتوانستید از ستاره های فیلم تان در رقص استفاده کنید.
ـ خانم مریم زکریا که ابتدای صحبتم از او اسم بردم، برای کمک در این بخش شوهرش را معرفی کرد که یکی از بزرگترین طراحان رقص در بالیوود است. او نزدیک به بیست رقصنده را انتخاب کرد و قضیه حذف رقصنده های زن را هم پذیرفت. از ۱۰ صبح تا ۱۰ شب هم فیلمبرداری شد. گرچه به ما گفتند که فیلمبرداری چنین سکانسهایی در هند سه روز طول می کشد، اما گفتم که مازمان زیادی نداریم. در سکانس رقص رقصنده ای که کت و شلوار دارد در واقع کارکرد گلزار را در فیلم ما داشت که لیدر هم هست. حتی خانم دیا میرزا گفت که باید در این سکانس برقصد که طبعاً اجازه ندادیم  و توضیح دادیم که امکانش نیست! ضمن اینکه ما خیلی از بخشهای رقص را حذف کردیم و بیشتر دوربین روی حضار و دو کاراکتر اصلی می چرخد. در نسخه اکران هند سکانس رقص بیشتر است.

گویا این سکانس رقص برای شما خیلی دردسر ساز بود و آنرا به اعضای کمیسیون فرهنگی مجلس هم نشان دادید؟

ـ بله، بعد از دریافت پروانه نمایش، تهیه کننده اعضای کمیسیون فرهنگی را دعوت کرد تا موارد منافی با فرهنگ و دین را در سکانس رقص مطرح کنند. با این حال چون رقصنده های ما همه مرد بودند و نوعی حالت ورزش داشت، خوشبختانه مخالفتی ابراز نشد.

 زمان نسخه اکران فیلم در هند طولانی تر است؟

ـ نه، ببینید! فیلم ما ۱۴۰ دقیقه بود، ولی در تدوین به ۱۰۴ دقیقه کاهش پیدا کرد. تهیه کننده هندی هم مخالفتی با این قضیه نداشت و وقتی فیلم را دید گفت ریتم خوبی دارد. فقط اصرار کمپانی هندی بود که فیلم حتماً در ماه فوریه اکران شود چون ماه عشق است و به فروش فیلم کمک می کند، اما ما قبول نکردیم و می خواستیم ماه آوریل اکران شود که همین طور هم خواهد شد.

 کمی هم درباره تفاوت شرایط فیلمسازی در هند و ایران توضیح دهید.

ـ همه چیز صنعت سینمای بالیوود با سینمای ایران فرق می کند. از جزئی ترین مسائل مثل اینکه بازیگر یا یکی از عوامل بخواهد در ایران سر صحنه در یک خیابان از سرویس بهداشتی استفاده کند، باید متوسل به همسایه ها بشویم، ولی در هند چه در خیابان و چه در بیابان هر بازیگری برای خودش کابینی مجزا و مجهز به تمام وسایل مورد نیاز دارد. خود هندی ها برای بازیگران ما هم این امکانات را فراهم کردند. آنجا ۱۲ ساعت کار می کنند و مثلاً وقتی یک روز ما ۹ ساعت کار می کردیم، تعجب می کردند! همه عوامل آنجا باید عضو سندیکای مرتبط با حرفه شان باشند. حتی هنرورزها سندیکا دارند و هر تعداد ما می خواستیم، می فرستادند.

 راستی یک سکانس اکشن دارید که گلزار حضور دارد، از افکت های اغراق آمیزی استفاده کرده اید و در کل اینکه قهرمان فیلم تا این حد کتک بخورد، در هند چه بازتابی دارد؟

ـ آن سکانس خیلی برایم مهم بود و به برنامه ریزم هم گفتم. اصرار داشتم کاراکتر گلزار کتک بخورد تا در مظلومیت قرار بگیرد. اتفاقاً هندی ها هم تعجب کرده بودند و می گفتند قهرمان در فیلم های ما یک تنه ۱۰ نفر را می زند و کتک خوردن کاراکتر اصلی به این شکل برایشان قابل قبول نبود. برای آن سکانس ۳۰ پلان طراحی کردم، ولی مجبور شدیم در یک شب فیلمبرداری کنیم. به تدوینگر هم گفتم تا جا دارد قهرمان در آن سکانس در مظلومیت قرار بگیرد.

پایان بندی فیلم تان هم به نظر خیلی شعاری شده و کاملاً هندی از آب در آمده.

ـ به نظرم اصلاً نزدیک به سینمای هند نیست، چون ۹۰ درصد فیلم های هندی با هپی اِند تمام می شود، اما ما پایان خوشی نداشتیم. در هند هم به ما گفتند که اگر پایان خوشی نداشته باشید، سینماروها پس می زنند. حتی تهیه کننده هم خیلی به من فشار آورد که یک پایان دیگر بگیر، ولی هیچ وقت زیر بار نرفتم و فکر می کنم اگر صد بار دیگر هم این فیلم را بسازم باز هم به همین شکل تمام شود. بر این باورم که الان پایان درستی داریم. اگر فیلم هپی اند بود، به نظرم همه چیز در سالن سینما تمام می شد، ولی الان مخاطب قصه را در ذهنش نگه می دارد و عصبی است که چرا کاراکتر زن می میرد. چند دهه پیش که «شعله» در هند ساخته شد، خیلی ها علاقه نداشتند آمیتا باچان در پایان فیلم بمیرد، ولی کاراکتر او مُرد و همچنان بعد از چندین سال فیلم در خاطر همه مانده است. شعله در هند هم مثل ایران محبوب است.

این قضیه روشن شدن چراغ سالنهای نمایش در میانه فیلم که به طرح شایعات درباره رقص و دست زدن تماشاگران دامن زد واقعیت داشت؟

ـ این بیشتر شیطنت یک خبرگزاری بود. من بارها فیلم را با مردم دیدم، ولی چنین اتفاقاتی نیفتاد. به نظرم در سینماهای بالای شهر کسی چنین کارهایی نمی کند و شاید در سینماهای جنوب شهر بوده.

از نحوه اکران راضی هستید؟ بعضی ها معتقدند سالن فیلم هایشان را گرفته اید؟

ـ البته ما دوست داشتیم زودتر فیلم را اکران کنیم که نشد. هر فیلمی که اکران می شود به هر حال سالن های خودش را دارد. اینکه سالن فیلمی را گرفته باشیم، نبوده. مثلاً در پردیس کوروش ۲۷ سانس داشتیم که بعد با آمدن فیلم جدید، به ۱۰ سانس رسیدیم و کاهش تعداد نمایش داشتیم.

درباره اینکه می گویند شما آمارهای فروش را بالاتر از حد واقعی اعلام می کنید چه نظری دارید؟

ـ اصلاً قبول ندارم. الان ۹۰ درصد سینماها مکانیزه شده اند و واقعاً با وجود رسانه های مختلف مثل سینما تیکت یا همین بانی فیلم، امکان تقلب و جعل در اعلام آمار فروش وجود ندارد. حالا شاید ۱۰ درصد افزایش نسبی در فروش کلی باشد که طبیعی است و برای همه فیلم ها اعلام می شود امروز حتی شماره صندلی را هم می توان آنلاین انتخاب کرد.

حرفی اگر مانده…؟

ـ ببینید! اگر فیلم «سلام بمبئی» نمی فروخت، کاری به کار ما نداشتند، اما تیترهایی برای ما زدند که یکی از آنها را یک دکتر نوشته بود. تیتر زده بودند از «واردات رقاصه!» و خبرهایی منفی بود که فقط سه تا از آنها را یک خبرگزاری روی خروجی اش گذاشت. اگر فیلم را دیده بودند، دلم نمی سوخت، اغلب این انتقادها از جانب کسانی مطرح شد که فیلم را ندیده اند! این افراد اگر فیلم را ببینند نظرشان قطعاً تغییر خواهد کرد. این یک فیلم عاشقانه، مذهبی و اثری شرافتمندانه است. این همه فیلم کمدی با لودگی و مسخره بازی ساخته می شود، ولی ما اصلاً به سمت آن نرفتیم. هنوز حواله شهرستان به ما نمی دهند و می گویند فعلاً حساسیت هست، صبر کنید. این هجمه ها فکر می کنم غیر شرافتمندانه بود و باعث شد برخی مسوولان بترسند. ما افتتاحیه گرفتیم، سه سفیر خارجی مهمان ما بودند و خیلی از کارمندان سفارت هند هم آمدند، اما هیچ مسئول سینمایی و کشوری نیامد خوشامد بگوید. به هر حال سینمای هند در دنیا اهمیت زیادی دارد. فکر می کنم باید اهمیت بیشتری به ما می دادند، ولی هیچ قدمی بر نداشتند. امیدوارم این رفتارها در آینده تغییر کند.

 

گردآوری:گروه فرهنگ و هنر
seemorgh.com/culture
منبع:banifilm.ir