از سرخوردگی از ممکن بودن هر گونه ارتباط عاطفی موفق با یک مرد تا جنون قتلبار
در این مقاله به بررسی فیلم خفه گی پرداخته شده است.

نگاهی به فیلم خفه گی

فیلم های ژانر نوآر عموما سیاه و سفید هستند و سرشار از ناامیدی. سایه هایی پرمعنا با سبک نورپردازی خاص در فضاهای مه آلود و جنایی.

صحرا(با بازی الناز شاکردوست) شخصیت اصلی فیلم خفه گی, سرخورده از ممکنی ارتباطی عاطفی با هر مردی, بدون داشتن هرگونه افقی روشن برای رسیدن به یک زندگی خانوادگی موفق, به دور از مادرش در خانه ای اجاره ای که قرار است به زودی تبدیل به برجی بلند شود زندگی می کند. او پرستار یک بیمارستان روانی ست. درآمدش در آن حد نیست که بتواند برای خود سرپناهی خوب فراهم آورد. بیمارستانی که صحرا در آن کار میکند, مکانی ست نا معلوم, با فضایی متفاوت و غیرمعمول. در این بیمارستان روانی فقط صدای سکوت را می شود، شنید، و گویی در آنجا تنها یک بیمار وجود دارد. که همان یک نفر هم برای نجات یافتن از شوهرش خود را به دیوانگی زده است به لحاظ عقلی در سلامت کامل به سر می برد.

صحرا در شرایطی قرار دارد که تنها یک پیرمرد شهوت ران و چندش آور می تواند تنها یاری دهنده اش باشد. زنی که خودش را به دیوانگی زده( با بازی پردیس احمدیه) به او پیشنهاد می دهد که کیفش را که در آن تمام مدارک و اسنادش موجود است به دستش برساند, پیش از دست یازی همسرش به آن. در عوض حاضر است به او سر پناهی دهد تا در آن زندگی کند. صحرا که راه پس و پیش ندارد به آسانی می پذیرد.

الناز شاکردوست در خفه گی

الناز شاکردوست در خفه گی

اما در روزی که برای دزدیدن کیف به محل مورد نظر می رسد, با خاموشی ناگهانی برق مواجه میشود. در این فیلم در اکثر مواقع برق ها قطع هستند و بارندگی بی وقفه ادامه دارد. کارگردان از این فضای تاریک و مه آلود به خوبی برای تشدید حس غم و یاس استفاده نموده است. درست در لحظه خاموشی ناگهانی برق مسعود ( با بازی نوید محمد زاده  که نقش همسر پردیس احمدیه را در این فیلم دارد) سر و کله اش پیدا می شود. صحرا که به علت ترس از تاریکی تعادلش را از دست داده و از پله ها پایین افتاده و پایش شکسته است, مسعود را بالای سر خودش می بیند, چاره ای جز گفتن حقیقت ندارد. مسعود هم موقعیت را برای رسیدنش به هدف اصلی اش مساعد می بیند. و شروع به دلبری کردن از صحرا می کند.

صحرا نیز به آسانی عشق وی را می پذیرد و در نهایت برای حفظ این عشق دست به کارهای جنون آمیزی می زند که منجر به قتل پردیس احمدیه می شود. حالا فرصت مناسبی ست تا مسعود با قتل صحرا آخرین میخ را بر تابوت داستان این فیلم بکوبد.

در بیان علت اینکه چرا در این فیلم پردیس احمدیه خودش را به دیوانگی زده است, سکانسی در فیلم گنجانده شده که در آن می بینیم منصور برادر مسعود (با بازی پولاد کیمیایی) به برادرش القا میکند که همسرش به او خیانت کرده است. ممکن است ببینده با دیدن این سکانس با خودش حدس بزند که شاید منصور با همسر برادرش رابطه داشته و یا از شدت حسادت سعی در خراب کردن زندگی برادرش دارد. به هر حال پرداخت بسیار کمی که به حضور این شخصیت شده, داستان را گنگ و ناقص میکند. چرا که از سویی دیگر ما می بینیم شدت علاقه مسعود به همسرش در حدی نیست که تحت تاثیر چند جمله از سوی برادرش و یا حتی به خاطر یک ماجرای مالی که بین پدرش و پدر همسرش اختلاف ایجاد کرده بود, بخواهد همسرش را تا به سر حد جنون برساند.

پولاد کیمیایی و نوید محمدزاده در خفه گی

پولاد کیمیایی و نوید محمدزاده در خفه گی

شاید اگر تاثیر نقش پولاد کیمیایی در داستان پر رنگ تر بود, محتوای داستان تا این حد گنگ و بی منطق جلوه نمی کرد. اما اگر از نقاط ضعف در داستان فیلم بگذریم, فضاسازی اکسپرسیو در این فیلم به خوبی اتفاق افتاده است. سایه روشن ها و نورپردازی های مه آلود, در کنار غم و سرخوردگی و نا امیدی صحرا, فضایی وهم انگیز را ایجاد کرده که, تا حدودی ضعف داستان فیلم را پوشش می دهد و برای مخاطب جذابیت آفرینی می کند. فریدون جیرانی که تا کنون آثاری متفاوت در کارنامه اش به ثبت رسانیده, با ساخت این اثر توانسته, اثری کاملا متفاوت را در سینمای ایران خلق نماید.به جرات می توان گفت که اثری از جنس فیلم خفه گی در سینمای ایران نمی توان یافت.

و از دیگر نقاط قوت و ساختار شکنانه فریدون جیرانی می توان به بازی متفاوت الناز شاکردوست در این فیلم اشاره کرد که شاید بتوان گفت تا پیش از این از الناز شاکردوست که سال هاست ستاره سینمای گیشه است, چنین نقش آفرینی ندیده بودیم.


تهیه و تدوین: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
seemorgh.com/culture
اختصاصی سیمرغ