10 فیلم برتری كه ذهن شما را آشفته خواهند كرد!!
همان‌طور كه او تلاش می‌كند تا همه قطعات این پازل را كنار هم بچیند، كه تماشاگران فیلم هم مانند او دارند همین كار را انجام می‌دهند، ما شاهد فلاش‌بك‌هایی هستیم كه...

گیج کننده ترین فیلم های تاریخ سینما

«آغاز خلقت» فیلم كریستوفر نولان در سالی که اکران شد توانست با اختلاف زیاد گوی سبقت را از دیگر رقبایش بگیرد. یك فیلم پیچیده كه سینماها را تسخیر كرد. برای اینكه ذهن مخاطبان برای رویارویی با «آغاز خلقت» آماده شود، ‌تایمز فهرستی ارائه كرده از فیلم‌هایی كه در تاریخ سینما ذهن مخاطب را به چالش كشیده‌اند.

سال گذشته در مارین باد

مرد بی‌نام و نشان از زن بی‌نام می‌پرسد: «ما یكدیگر را سال گذشته در مارین باد ملاقات نكردیم؟» با همین دیالوگ یكی از گیج‌كننده‌ترین (و مخرب‌ترین) فیلم‌هایی كه در تاریخ سینما ساخته شده‌اند، آغاز می‌شود.

دو نفر در یك كاخ فرانسوی نشان داده می‌شوند. یكی می‌گوید كه آنها یكدیگر را می‌شناسند. دیگری معتقد است كه غریبه‌اند. آنها در طول فیلم دائم می‌آیند و می‌روند و در همین حین دوربین آلن رنه هم در كریدورهای كاخ شبح‌وار می‌گردد. صدای ارگ هم مانند انفجار، روی صحنه‌هایی كه اصلا انتظارش را ندارید شنیده می‌شود. آدم‌هایی با لباس‌های فاخر در زیر نور خورشید در باغ ایستاده‌اند. آنها نقش سایه‌ها را بازی می‌كنند و درخت‌های مثلثی شكل آنها را احاطه كرده‌اند.

به‌نظر می‌رسد كه هیچ طرح داستانی وجود ندارد. همه چیز مثل یك رویاست. واقعا این فیلم درباره چیست؟

ممنتو

پیش از اینكه كریستوفر نولان، «آغاز خلقت» را بسازد، «ممنتو» پیچیده‌ترین فیلمش بود. یك پازل عجیب و بزرگ كه قهرمانش از فقدان حافظه كوتاه مدت رنج می‌برد. به كمك دوربین‌های پولارویدی، یادداشت‌ها و خالكوبی‌ها، لئونارد شلبی تلاش می‌كند تا راز قتل همسرش را كشف كند و قاتل را كه به جان.جی معروف است، دستگیر كند. همان‌طور كه او تلاش می‌كند تا همه قطعات این پازل را كنار هم بچیند، كه تماشاگران فیلم هم مانند او دارند همین كار را انجام می‌دهند، ما شاهد فلاش‌بك‌هایی هستیم كه ماجرا را روایت می‌كند.

ما تماشاگران فیلم هم، بین بخش‌های رنگی و سیاه و سفید، حقیقت و دروغ و فلاش فوروارد و فلاش‌بك در رفت و آمد هستیم. لئونارد نمی‌داند به چه كسی اعتماد كند و این درست همان حسی است كه ما هم داریم.

2001: ادیسه فضایی

در فیلم كلاسیك علمی-تخیلی استنلی كوبریك، گوریل‌ها، فضانوردها و هال، یك كامپیوتر سخنگو، حضور دارند. به‌رغم حضور یك ماشین سخنگو در فیلم، در «2001:ادیسه فضایی» دیالوگ چندانی شنیده نمی‌شود. تاكید روی جلوه‌های بصری است كه بزرگنمایی‌شان كاملا با موسیقی فیلم متناسب است. همان‌طور كه در مجله تایم گفته شد زمانی كه فیلم اكران شد، یعنی سال 1968 و پیش از فرود انسان روی ماه، كوبریك پرده سینما را به یك آسمان‌نما تبدیل كرد و كاری كرد كه تماشاگرانش احساس كسی را داشته باشند كه مخدر مصرف كرده است. فیلم اقتباسی از یك داستان كوتاه نوشته آرتور.سی.كلارك است و موفق شد جایزه اسكار بهترین جلوه‌های ویژه را كسب كند.

ال توپو

فیلمی از كارگردان روسی-شیلیایی، الخاندرو ژودوروفسكی. در تریلر فیلم كه سال 1970 ساخته شده آمده: «این یك فیلم اسرارآمیز است. یك پیشنهاد مرموز.» فیلم كمی عجیب و غریب هم هست. یك كابوی مرموز گروهی متمرد و قانون‌شكن را می‌كشد. بعد ال توپو( با بازی خود ژودوروفسكی) وارد یك سری ماجراها و اتفاقات عجیب می‌شود. او با 4 تفنگدار حرفه‌ای روبه‌رو می‌شود و آنها را شكست می‌دهد و بعد زنی با صدای مردانه به وی خیانت می‌كند. زن به او شلیك می‌كند و زخم‌های التیام‌ناپذیری روی بدن ال توپو به وجود می‌آید. وقتی ال توپو شفا می‌یابد، به یك‌جور آگاهی و معرفت می‌رسد و به یك زن كوتوله و گروهی از افراد مطرود شده كمك می‌كند تا از یك زندان زیرزمینی فرار كنند فقط برای اینكه شاهد كشتار آنها به دست گروهی از متعصبین باشد. همه این چیزهاست كه باعث می‌شود ال توپو تبدیل به یك فیلم عجیب و گیج‌كننده شود.

عدد پی

ماكسیمیلیان كوهن ریاضیدانی است كه نگرانی‌های اجتماعی و اعتقاد به قدرت علمی‌اش، بار سنگینی بر دوش وی شده است. او درصدد است فرمولی ریاضی برای الگوی جهان بیاید و در همین حین هم قربانی نقشه‌های دو آدمكش اجیر شده توسط بانكدارهای وال‌استریت می‌شود كه مشتاقند از الهامات و تفكرات كوهن استفاده كنند. آنچه كه بعد از این در متا-تریلر سیاه و سفید دارن آرنوفسكی اتفاق می‌افتد، روایتگر یك سقوط توهم برانگیز است. با یك موسیقی متن وهم‌آور و ترسناك كه تماشاگر را عذاب می‌دهد و صدای اعماق روح و روان مردی است كه به خاطر تلاش برای رسیدن به قدرت، به جنون كشیده می‌شود.

آثار دیوید لینچ

خیلی سخت است که بخواهیم از بین فیلم‌های دیوید لینچ، پیچیده‌ترین و دیوانه‌وارترین‌شان را انتخاب کنیم. پشت همه آثار لینچ یک جور دیوانگی ژرف و عمیق کمین کرده است. از eraserhead (محصول سال 1977 و اولین فیلم به نمایش درآمده لینچ ) بگیرید تا «مخمل آبی» و اپیزودهای کوتاه سریال تلویزیونی twin peaks و خلاصه همه آثارش راهی بودند به سوی «بزرگراه گمشده» و «جاده مالهالند» و حتی آخرین فیلمش «امپراتوری داخلی» (inland Empire) . شخصیت‌های فیلم‌های لینچ به نوعی در حاشیه حقیقت قرار دارند. به این معنی که بنظر می‌رسد واقعی هستند و بعد از درگاهی وارد ورودی دیگری می‌شوند و درنهایت وارد دنیای رویا و خیال و وهم و ارواح می‌شوند که گاهی آن‌قدر دنیای مغشوشی است که گویا هیپنوتیزم شده‌اند. اگرچه لینچ موسسه‌ای را راه اندازی کرده و اداره می‌کند که طرفدار نوعی مدیتیشن خیلی محبوب و رایج است اما در دید بصری او، آرامش و ثبات و پایداری جایگاه مهمی ندارند. زیر آن لایه نازک درخشنده و زیبا در فیلم‌های وی، یک تاریکی ژرف و بی‌پایان و ترسناک دیده می‌شود. چیزی که به‌نظر می‌رسد لینچ هربار تلاش می‌کند تا آن را به روشنایی برساند.

باشگاه مشت زنی

فیلم «باشگاه مشت‌زنی» اقتباسی است از رمانی به همین نام، نوشته چاك پالاهنیوك. فیلم و رمان داستان یك كارمند منضبط و خیلی خشك است كه اد نورتون نقش‌اش را ایفا می‌كند. این مرد عضو یك باشگاه مشت‌زنی زیرزمینی می‌شود كه رئیس‌اش مردی به نام تایلور داردن (با بازی برد پیت) است. بیشتر زمان فیلم از ابتدا تا آخر به رابطه بین داردن و نورتون و مبارزات‌شان با هم می‌گذرد و درست اواخر فیلم است كه نورتون می‌فهمد اصلا تایلور وجود خارجی ندارد. نورتون اسلحه را بر می‌دارد و مستقیم به‌صورت خودش شلیك می‌كند تا این رفیق خیالی یعنی تایلور را بكشد. راستی انگیزه نورتون برای مشت‌زنی هم دختری است كه دوست دارد و نقش‌اش را هلنا بونهام كارتر بازی می‌كند كه همین هم به خودی خود عجیب است چون كارگردان این فیلم كه تیم برتون نیست!

برزیل

«برزیل» تری گیلیام را چیزی حدود سه بار دیدم و راستش هنوز هم مطمئن نیستم كه واقعا در فیلم چه اتفاقی می‌افتد. چیزی درباره آینده‌ای ترسناك و سیاه؟ مردی به‌نام سام لوری یك كارمند دون‌پایه دولت است و رویاهای دور و درازی دارد استخدام می‌شود تا درباره تصادفی تحقیق كند كه منجر به زندانی شدن و مرگ یك شهروند معمولی به نام آرچیبالد باتل شده است. اشتباهی كه در سیستم بوروكراسی رخ داده و به جای تروریست اصلی یعنی آرچیبالد تاتل (با بازی رابرت دونیرو) یك شهروند بی‌گناه قربانی شده است. آیا واقعا داستان همین است؟ هیچ ایده‌ای ندارم. تروریست همچنین تعمیركار كولر هم هست كه زمانی به سام كمك كرده و كولرش را تعمیر كرده است. آدم‌های زیادی دستگیر می‌شوند، بقیه در طول یك مراسم خاكسپاری داخل یك تابوت بی‌انتها می‌افتند. بعد از این دیگر همه چیز خیلی عجیب و غریب می‌شود. آیا «برزیل» یك فیلم واقعی است یا همه داستان فقط در ذهن شخصیت اصلی قصه، لوری، می‌گذرد و وهم و خیالی بیش نیست؟ تصورات كسی كه از نظر پزشكی بیمار روانی است. چه كسی واقعیت را می‌داند؟

پرسونا

كارگردان اسطوره‌ای‌ سوئدی، اینگمار برگمان، در خاطراتش درباره «پرسونا» گفته: «در این فیلم من تا جایی كه می‌شد و امكانش وجود داشت جلو رفتم. من در این فیلم اسراری را نشان دادم كه با كلمات قابل بیان نیستند و فقط از طریق سینما قابل كشف بودند.» یك اثر مینی‌مالیستی درباره یك زن بازیگر كه ناگهان تصمیم به سكوت می‌گیرد و دیگر حرفی نمی‌زند و پرستاری كه برای نگهداری او می‌آید و هر دو در یك خانه روستایی كنار دریا زندگی می‌كنند. «پرسونا» با یك مقدمه آغاز می‌شود. پرده سینما تصاویركوتاهی را نشان می‌دهد كه شامل تصاویری از مصلوب شدن، كارتون‌، عقرب و رطیل، گوسفندانی كه ذبح می‌شوند، كودكانی در لباس‌های جشن هالووین و سرانجام یك پسربچه لاغر است كه در بیمارستانی از خواب بلند می‌شود. چیزی كه بعد از آن می‌بینیم درامی در سه پرده است كه درباره مفاهیمی چون هویت، فقدان و خاطرات صحبت می‌كند. فیلمی كه روی كارگردانان بسیاری از وودی آلن گرفته تا دیوید لینچ تاثیر گذاشته است.

بلید رانر

اواخر سال 1981، ریدلی اسكات كارگردان به فیلیپ كی.دیك اولین نماهای «بلید رانر» را نشان داد. دیك كه نویسنده كتاب «رویاهای آدم مكانیكی از یك گوسفند الكترونیكی» بود، كتابی كه درواقع «بلید رانر» اقتباسی از آن است، گفت: «تماشاگر لااقل باید پنج بار این فیلم را ببیند تا بتواند اطلاعاتی را كه فیلم به وی می‌دهد تجزیه و تحلیل كند و كنار هم قرارشان دهد.» یك متن شبیه آثار غنی و سیاه ریموند چندلر و تصویرگر آینده‌ای ترسناك و سیاه. «بلید رانر» داستان كارآگاهی را تعریف می‌كند كه دنبال آدم‌های مكانیكی راه می‌افتد كه از محدوده‌شان خارج شده‌اند و به زمین راه پیدا كرده‌اند. مانند همه شاهكار‌های علمی-تخیلی، «بلید رانر» هم یك سوال بزرگ مطرح می‌كند: همه اینها، این تكنولوژی و پیشرفت‌ها برای نوع بشر چه معنی خواهد داشت؟ و سوالات جزئی‌تری مانند اینكه بالاخره هریسون فورد یك روبات است یا نه؟! «بلید رانر» اوایل سال 1982 به نمایش درآمد و تماشاگران را چنان گیج كرد كه استودیو مجبور شد یك صدای راوی به فیلم اضافه كند و پایان آن را هم تغییر دهد و از نماهایی از فیلم «درخشش» استنلی كوبریك استفاده كند. تا به امروز هفت نسخه متفاوت از فیلم به نمایش درآمده است و اگر این دلیلی بر گیج‌كننده بودن فیلم نیست، ما دلیل دیگری برایش پیدا نمی‌كنیم.

 

گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
seemorgh.com/culture
منبع: tehrooz.com/ صوفیا نصرالهی