بائو در پایتخت با گریم بامزه‎اش از کجا آمد؟
محمدرضا علیمردانی از جمله بازیگران تازه سریال «پایتخت 4» است که خیلی زود با کاراکتر «بائو» نامش سر زبان ها افتاد و ویژگی های نقشش مورد توجه قرار گرفت.

محمدرضا علیمردانی بازیگر سریال پایتخت

گفتگو با محمدرضا علیمردانی در شرایطی عجیب و زمانی غیرمتعارف انجام شد. ساعت دو و نیم بامداد! او بعد از فراغت از «پایتخت 4» به شدت درگیر چند پروژه است و می خواهد آنها را سامان دهد. همین فشردگی زمان باعث شد فقط روی نقش «بائو» متمرکز شویم و به دیگر فعالیت های او از جمله «دیرین دیرین» که این روزها بین مردم گل کرده ورود نکنیم.



آقای علیمردانی تا این وقت شب وقت تان پر است؛ مشغول چه کاری هستید؟

- تا همین الان جلسه ای داشتیم با تهیه کننده ای برای انتشار اولین آلبومم به نام «حبس نفس». البته اول سال 93 مجوزش را گرفته بودم ولی نگه داشتم تا بیشتر روی آن کار کنم. تصمیم داشتم پیش از آن تیتراژ بخوانم که سریال «انقلاب زیبا» پیش آمد و خوشبختانه آهنگ «احوال تلخم» با استقبال مردم و مسئولان صدا و سیما مواجه شد تا جایی که شبکه یک اعلام کرد در بین تیتراژهای مجموعه های تلویزیونی طبق نظرسنجی از مردم پرمخاطب ترین شده.

صبح هم سازمان بودم و برای همکاری مجدد با برنامه «رنگین کمان» صحبت کردیم. تا دو سه سال پیش صدای پدربزرگ پنگول یعنی قیطون خان را می گفتم ولی به خاطر زنده بودن و الزام حضور روزانه نتوانستم ادامه دهم. در سری جدید قرار شده «رنگین کمان» تولیدی باشد و من هم یک روز در هفته با برنامه همکاری داشته باشم.


بائو در پایتختبائو در پایتخت

در پرونده برنده و بازنده های ماه رمضان اشاره کردیم بعضی ها فراتر از انتظار ظاهر شدند که یکی از آنها شما بودید. یعنی اگر قبل از ماه رمضان می خواستیم ستاره های رمضان را پیش بینی کنیم اسم شما در این دایره نمی گنجید. شخصیت بائو با بازی شما یک غافلگیری به همراه داشت.

- اولا ممنون از لطف شما که به دیده خطاپوش به کار من نگاه کردید؛ ما سعی مان را کردیم که این نقش مورد پسند واقع شود. ی نقش منفی در کاری که همه آدم های آن «خوشمزه» هستند طبعا برای بازیگر نگرانی می آورد. من تلاشم را کردم نقش زهرآگین نباشد چون معتقدم آدم منفی نمی داند منفی است و به خودش حق می دهد. تلاش من این بود که بائو را طوری نشان دهم که مخاطب بپذیرد او کار خود را قبول دارد و چیزی بهتر از آن به ذهنش نمی رسد و فکر می کند این کارها راه حل مشکلات است. شاید با کارهایی که می کند قصد بدی هم ندارد و دلش می خواهد یک خانواده را خوشحال کند ولی ناخواسته برای آن هم مشکل ساز می شود. بنابراین سعی می کند قانون را دور بزند و فکر می کند این زرنگی است.


خوبی «بائو» این بود که دچار استحاله های باسمه ای نمی شود و تا آخر روی فکرش پافشاری می کند و اصرار دارد نباید آن خانه خراب شود. این فکر آقای تنابنده بود یا پیشنهاد خودتان؟

- این در فیلمنامه بود. آقای تنابنده روی همه بخش های سریال نظارت دارد. این شخصیت هم به قلم آقای الوند و مشاوره آقای وارسته و سیروس مقدم قوام گرفته بود. حالا ممکن است ما در گفتار یک چیز را رقیق تر یا غلیظ تر بکنیم و پیشنهادی که به ذهن مان می رسد را بگوییم ولی قیچی هرس دست آقای مقدم و تنابنده است.

دقیقا کی معلوم شد شما بائو را بازی می کنید؟

- حدود شش روز قبل از شروع تصویربرداری، محسن (تنابنده) قصد داشت خواب های ارسطو به شکل انیمیشن کار شود که خیلی ایده خلاقانه ای بود و رفتن سراغ آن شهامت می خواهد. به من زنگ زد و پیشنهاد داد مدیریت صدای آن را برعهده بگیرم. قبول کردم. این را هم گفت که یک نفر را برای ساخت انیمیشن ها معرفی کنم؛ من هم علی درخشی را معرفی کردم.

محسن بعدا تعریف کرد که هنوز بین افراد زیادی که کاندیدای نقش بائو بودند به نتیجه نرسیده بودیم که هادی کاظمی به عنوان یک دوست مشترک من را به محسن یادآوری کرد. ما در سریال «مامور بدرقه» همبازی بودیم و من نقش مازنی بازی کرده بودم. محسن گفته بود: «اصلا یادم نبود؛ اتفاقا محمدرضا خیلی خوب مازنی را صحبت می کند...» بعد هم زنگ زد و رفتم دفتر. محسن گفت بائو نقش مهمی است و می خواهم تو آن را بازی کنی.

چندتا گریم روی صورت تان تست شد تا به این مدل رسیدید؟

- درباره چندین گریم صحبت شد. آقای اسکندری چند اتود سطحی و اولیه زد اما هیچ کدام را به مرحله اجرا نرساند تا اینکه در نهایت و بعد از مشاوره و صحبت، موها را تخت خواباند، پشت گوش را بل کرد، ابروها را پرتر کرد و به هم چسباند، پره بینی رو پرتر کرد و بعد هم سبیل را گذاشت. دیدیم ترکیب بامزه است. محسن گفت خیلی خوب است و بهتر از چیزی شده که فکر می کردیم. هم جدی است و هم نمکی که باید دارد. آقای مقدم هم پسندید و تاکید کرد.


قاعدتا یک تصویر کلی در ذهن محسن تنابنده و سیروس مقدم درباره شخصیت بائو وجود داشته. منتها وقتی قرار است یک نفر به نام محمدرضا علیمردانی آن را بازی کند، چیزهایی از خودش به آن اضافه می کند؛ مثل حرکت دست، نوع راه رفتن و ... این ریزه کاری ها از کجا آمد؟

- من خوشحالم که این ریزه کاری ها دیده شده. آقای مقدم و تنابنده نگاه دقیقی داشتند، برای همین وقتی چیزی به نقش اضافه می شد نکات لازم را می گفتند و بعد از آن بازیگر را رها می کردند. یعنی وقتی مطمئن بشوند تو خودت داری نقش را ایجاد می کنی دیگر برایت محدودیت به وجود نمی آورند. به جای آن ایده های خوب می دهند و اینگونه مراوده به خوبی شکل می گیرد. مگر اینکه بازیگر در مقاومت و کلنجار باشد و متوجه نباشد چه چیزی از او می خواهند که در آن صورت اصلا نخواهند گذشت. خوشبختانه ما سریع به توافق رسیدیم و در اولین اتودهایی که برای ساختن بائو داشتیم، لبخند رضایت بر لب های آقای مقدم و تنابنده و دیگر دوستان نشست.

دیالوگ ها با لهجه مازنی نوشته می شد؛ درست است؟

- بله، آقای الوند دیالوگ ها را با لهجه مازندرانی و حتی اعراب گذاری شده می نوشت. هموطنان عزیز مازندرانی که سر صحنه حاضر می شدند با من مازندرانی صحبت می کردند. وقتی فارسی جواب می دادم تعجب می کردند و می پرسیدند مگر شما مازنی نیستید؟

ولی باید زمینه قبلی برای لهجه مازندرانی داشته باشید.

- ما یک لهجه کلی می شنویم و می گوییم این مازنی است در حالی که در خود مازندران خیلی سخت می گیرند. خطه به خطه با هم تفاوت دارند. خیلی دشوار است که بتوانی لهجه مازنی را طوری صحبت کنی که همه آن را بپذیرند. به خاطر تنوع گویش شما با یک سختگیری مواجه هستید. کما اینکه در پشت صحنه بعضی از مردم عزیز مازندران به برخی هنرمندان نازنین ما سختگیری می کردند و یواشکی می گفتند فلانی مثل ما حرف نمی زند. در حالی که آدم های یک خطه دیگر می گفتند نه، درست مثل ما صحبت می کنند.

تاکید آقای تنابنده این بود که لهجه بازیگران «پایتخت» بینابین باشد. نکته دیگر در پاسخ سوال شما اینکه اولا به عنوان یک بازیگر که در تئاتر رشد کرده و رشته تحصیلی ام بوده همیشه وظیفه خودم می دانستم که در یادگیری لهجه باید گوشم را دقیق کنم، ابزار صوتم را همراه کنم و سعی کنم گویش یک منطقه را به بهترین شکل بیان کنم. اگر زمان اجازه نمی دهد یا فکر می کنم نمی توانم از پس آن بربیایم، نقش را قبول نمی کنم. دوما اینکه اصالت مادر من تنکابنی است، ضمن اینکه پیش تر در سریال «مامور بدرقه» لهجه مازنی صحبت کرده ام. با این حال در «پایتخت» تغییراتی ایجاد کردم که لهجه باورپذیرتر باشد.

الان شما «فردا» را روی اکران دارید و «روز روشن» با بازی تان در شبکه خانگی توزیع شده؛ هیچ کدام اما به اندازه «پایتخت» دیده نشده. چه عاملی باعث می شود بپذیرید چهره تان زیر یک گریم سنگین دگرگون شود تا جایی که قیافه واقعی تان به کلی محو شود؟ این با ذات اصلی بازیگری یعنی دیده شدن در تعارض نیست؟

- بازیگر در شروع کارش دوست دارد دیده شود و طبیعتا برای هر کسی این حس دیده شدن وجود دارد. من که هنوز دارم یاد می گیرم ولی تا اینجا آموخته ام که بازیگری به من زندگی کردن یاد می دهد، قضاوت اشتباه نکردن یاد می دهد، یاد می دهد که تو تمام تلاشت را بکنی تا در موقعیت یک آدم با طرز فکر دیگری قرار بگیری و سعی کنی عمیق تر فکر کنی؛ این یعنی یاد گرفتن زندگی.

نقش های مختلف این امکان را به شما می دهد؟

- بله، حتی در صدا پیشگی این امکان وجود دارد. اینکه شما یک شخصیت خلق کنی تا مردم تو را فراموش کنند و آن کاراکتر را باور کنند به آدم زندگی یاد می دهد. برای من فرقی نمی کند به چه شکلی درمی آیم یا در خیابان من را می شناسند یا خیر. مهم یاد گرفتن زندگی از بازیگری است.


گردآوری : گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
seemorgh.com/culture
منبع : روزنامه هفت صبح