جزئیاتی از ازدواج دوم بازیگر و مجری سرشناس کشورمان! + عکس
امیرحسین مدرس بازیگر و مجری سرشناس کشورمان چند سالی است که زندگی مشترک خود (ازدواج دوم) را آغاز کرده و با همسرش بهار بهاردوست زندگی خوبی دارند.

امیرحسین مدرس و همسرش بهار بهاردوست

همه مشاوران خانواده و پژوهشگرانی كه درباره رابطه زوج‌ها تحقیق كرده‌اند بر این نكته تاكید داشته و دارند كه مهم‌ترین اصل زندگی مشترك بر مبنای محبت و صداقت بنا شده است. بدون داشتن محبت و اعتماد كه حاصل همان صداقت و راستگویی است شاید زندگی زناشویی شكل بگیرد اما قطعا بدون دوام خواهد بود.
میزبان امیرحسین مدرس و همسرش بهار بهاردوست شدیم. زوجی كه اولویت اول‌شان برای انتخاب همسر محبت و صداقت بوده و حالا نزدیك به سه سال است در آرامش و خوشبختی در كنار هم زندگی می‌كنند.


ازدواج دوم ما

بهار بهاردوست: آشنایی ما به واسطه یك دوست مشترك بود كه ما را به هم معرفی كرد. بعد از آن رفت و آمد خانوادگی‌مان شروع شد و چند ماهی به این شكل معاشرت داشتیم. تا اینكه تصمیم به ازدواج گرفتیم.

امیرحسین مدرس: سال 92 عقد كردیم. ازدواج من و بهار ازدواج دوم ماست و هر دو سال‌ها پس از ازدواج اول‌مان مجرد بودیم.


ملاک‌های انتخاب ما

امیرحسین مدرس: پیش از ازدواج وقتی با بهار صحبت می‌كردم  بارها تاكید می‌كردم كه من به شدت اهل خانواده‌ام و دلم می‌خواهد كسی كه قرار است مرا همراهی كند هم همین ویژگی را داشته باشد. شغل من به شكلی است كه اگر سركار باشم تمام حواسم معطوف به آن می‌شود. من برای كارم مطالعه، فكر و ایده‌پردازی می‌كنم و در كل وقت زیادی می‌گذارم تا كارم با به بهترین شكل انجام دهم. طبیعتا این روال، كلی انرژی طلب می‌كند و ممكن است تا مدتی نتوانم به خانه و خانواده‌ام رسیدگی كنم. حتی ممكن است كارم در شهرستان باشد و برای مدتی كلا از خانه دور باشم؛ به همین خاطر دوست داشتم همسری كنارم باشد كه در نبودم غصه نخورم و با خود بگویم درست است كه من در خانه حضور ندارم اما نیمه دیگر وجودم آنجاست و خیالم راحت است.

مساله دیگری كه همیشه با بهار در مورد آن صحبت می‌كردم این بود كه نگاهی منطقی به اتفاقات زندگی داشته باشیم و با هر مشكل كوچكی آشفته نشویم و صبر را سرلوحه زندگی‌مان قرار دهیم. اغلب مشكلات با صبر، گفت‌وگو و گذشت حل می‌شود و اگر هم نتوان آنها را حل كردم می‌توان مانند جویبار از كنارشان به آرامی گذشت. جویبار هرگز به خاطر وجود سنگ بر سر راهش از حركت متوقف نمی‌شود و بالاخره راهی برای دور زدن مانع پیدا می‌كند. انسان‌ها هم می‌توانند در مقابل مشكلاتی كه به نظر غیر قابل حل هستند همین رویكرد را داشته باشند.

ایمان داشتن و احترام به مسائل مذهبی، مدیریت خانه و خانواده، مهربانی، صداقت، تعامل خوب با مردم و اطرافیان و البته دستپخت خوب از دیگر اولویت‌هایم برای انتخاب همسرم بود. (می‌خندد)

بهار بهاردوست: خواسته‌های ما از زندگی مشترك كاملا تشابه داشت. یكی از ملاك‌هایم داشتن آرامش در زندگی زناشویی بود و دوست داشتم با كسی زندگی كنم كه در كنارش آرامش پیدا كنم. تا پیش از ازدواج حسابی آدم پرشرو شوری بودم. (می‌خندد) اما وقتی كنار امیرحسین می‌نشستم و صحبت می‌كردیم آرامش ذاتی او به من هم منتقل می‌شد؛ به شكلی كه می‌توانستم تا ساعت‌ها در كنارش بنشینم و گپ بزنیم.

امیرحسین بسیار مهربان و صادق است و به هیچ عنوان حاضر نمی‌شود حتی به خاطر به دست آوردن دل كسی به او دروغ بگوید.


علاقه به شغل همسرم

بهار بهاردوست: تا پیش از ازدواج با خودم فكر می‌كردم شغل امیرحسین جوری است كه شاید شرایط را برایم سخت كند چون شغل من از این حرفه دور بود و آشنایی زیادی با این حرفه و مشكلاتش نداشتم اما پس از ازدواج خیلی راحت با او همراه شدم و حالا در برنامه‌هایی كه در آنها اجرا دارد كنارش هستم. حتی خودش اغلب مواقع پیشنهاد می‌كند با او سر اجرا برم.

از بودن در كنار همسرم لذت می‌برم و دیدن امیرحسین وقتی روی استیج در حال اجرای برنامه است جزو بهترین لحظات زندگی‌ام است.


امیرحسین مدرس و همسرش بهار بهاردوست

امیرحسین مدرس و همسرش بهار بهاردوست

 

عكسی كه به سرقت رفت

بهار بهاردوست: ما صرفا برای اطلاع‌رسانی به دوستان‌مان عكس عقدمان را در صفحه فیس‌بوك قرار دادیم و این عكس در مدت بسیار كوتاهی در شبكه‌های اجتماعی منتشر شد. واقعا می‌توانم بگویم آن عكس به سرقت رفت و پس از پخش شدن آن در سایت‌ها ما با موجی از قضاوت‌های عجیب مواجه شدیم. ابتدا خیلی ناراحت شدم ولی وقتی با امیرحسین صحبت كردم به این نتیجه رسیدم كه نباید به این حرف و سخن‌ها اهمیت داد.

امیرحسین مدرس: ما هیچ مراسمی نگرفتیم و فقط یك عقد ساده داشتیم با حضور خانواده درجه یك‌مان. حتی دوستان‌مان هم از ازدواج ما خبر نداشتند و ما فقط برای اطلاع آنها عكس عقدمان را روی صفحه فیس‌بوك قرار دادیم.

بهار بهاردوست: بعضی از مردم منتظرند ببینند در زندگی دیگران و به خصوص قشر هنرمند چه می‌گذرد تا شروع كنند به حرف زدن در مورد آن و قضاوت کردن.  اگر كسی واقعا خدا را قبول داشته باشد به خود اجازه نمی‌دهد دیگران را به راحتی قضاوت كرده و در موردش حرف بزند. خدا در انحصار قشر خاصی نبوده و متعلق به کسانی است كه او را می‌پرستند و دوست دارند.  من همیشه خدا را در زندگی مد نظر داشته‌ام و خدا هم همیشه به من لطف داشته و تابه حال هر خواسته‌ای داشتم برآورده كرده است و از این بابت شاكرم.

امیرحسین مدرس: تعریف من از این مقوله تعریفی است كه بزرگانی مانند امام موسی صدر و سید مهدی قوام دارند. افسوس می‌خورم به حال كسانی كه خط كش معیارشان تنها ۳۰ سانتی‌متر است. كسی كه خط‌كش۳۰ سانتی دارد از وجود لیزری كه اگر آن را به سمت آسمان بگیرید معلوم نیست تا كجا پیش می‌رود بی‌خبر است. این آدم‌ها عادت كرده‌اند همه عالم و كائنات را با همان خط‌كش ۳۰ سانتی‌متری‌شان اندازه‌گیری كنند. اینها همان كسانی هستند كه پیامبر اسلام برای هدایت‌شان مبعوث شد اما حتی پیامبر (ص) را هم با همان خط‌كش ۳۰ سانتی اندازه گرفتند.

علاقه به تهران گردی

بهار بهاردوست: علایق مشترك زیادی داریم. هر دو عاشق سفر هستیم؛ به خصوص دیدن اماكن تاریخی و شهرهای پر قدمت مورد علاقه‌مان است. در این سه سال كه از ازدواج‌مان می‌گذرد ایام عید همیشه تهران بودیم و تهران‌گردی كردیم و هنوز هم در همین شهر خودمان جاهایی وجود دارد كه ندیده‌ایم و به اصطلاح كشف نكرده‌ایم. (می‌خندد)

امیرحسین مدرس: همان طور كه بهارجان گفتند خیلی اهل سفر هستیم. روزهای عید كه تهران‌گردی می‌كنیم. از محله امام‌زاده یحیی (ع) و بازار بزرگ تهران و... شروع می‌كنیم تا كاخ‌ها و موزه‌ها‌ی شمال تهران و به شهرهای مختلفی مثل مشهد، كاشان، اصفهان، شیراز، كیش و... در این مدت سفر كرده‌ایم. رستوران‌گردی هم جزو علایق‌مان است. (می‌خندد) در انتخاب رستوران هم به غذای خوب فكر می‌كنیم نه به پُز خوب. (می‌خندد)


مردم‌دار و مردمی

بهار بهاردوست: اوایل ازدواج‌مان به اینكه مدام زیر نگاه مردم باشم عادت نداشتم چون همیشه در محافل عمومی راحت رفت و آمد داشتم و هیچ‌وقت با چنین مساله‌ای برخورد نكرده بودم؛ مثلا برایم سخت بود كه وقتی به رستوران می‌رویم همیشه چند چشم مراقب‌مان باشند و نتوانیم راحت قاشق را ببریم سمت دهان. (می‌خندد) ولی الان كاملا راحت هستم و خودم را معذب نمی‌كنم.

مردم به ما لطف دارند و امیرحسین هم ارتباط خیلی خوبی با مردم دارد و همیشه با گرمی با آنها حرف می‌زند. حتی گاهی پیش می‌آید امیرحسین متوجه شخصی كه می‌خواهد با او عكس بگیرد نمی‌شود و من به او اطلاع می‌دهم. گاهی خودم با دوربین یا گوشی‌های‌شان از آنها عكس می‌گیرم.

البته یك وقت‌هایی ما هم دوست داریم حریم شخصی‌مان را داشته باشم؛ مثلا چند وقت پیش سفری به ابیانه داشتیم و هر قدمی كه در این روستا برمی‌داشتیم امیرحسین را گوشه‌ای می‌كشیدند تا با او عكس بگیرند. (می‌خندد) تا اینكه من بالاخره گفتم:« خواهش می‌كنم عینك آفتابی بزن تا راحت بتونیم تو روستا راه بریم.» (می‌خندد)

امیرحسین مدرس: ارتباطم با مردم خیلی خوب است و از بودن در جمع مردم لذت می‌برم. من به راحتی وارد قهوه‌خانه می‌شوم و چای می‌خورم یا وارد ساندویچ‌فروشی‌های بدون میز و صندلی می‌شوم و ایستاده ساندویچ می‌خورم. به طباخی و كله‌پاچه‌فروشی هم می‌رویم و سیراب شیردان می‌خوریم. (می‌خندد) من مغز قلم خیلی دوست دارم و اگر به رستورانی بریم كه در غذای‌مان قلم باشد آن قدر آن را به قاشق می‌كوبم تا مغزش را بخورم. این مواقع بهار می‌گوید:« وای خاك به سرم زشته.» (می خندد)

بهار بهاردوست: با خودم فكر می‌كنم اگر كسی هنگام كوبیدن قلم به بشقاب یا قاشق از ما عكس بگیرد چه؟ (می‌خندد)


همه بچه‌های ما

امیرحسین مدرس: من از ازدواج اولم یك پسر ۱۳ ساله به اسم ایلیا دارم كه عاشقش هستم. ارتباط ما ارتباطی كاملا رفاقت‌آمیز است. شاید در بعضی خانواده‌ها ارتباط پدر و فرزند ارتباطی خشك و رسمی باشد و پدرها از موضع بالا به فرزند خود نگاه كنند اما در خانه ما این‌طور نیست. من و پسرم با هم شوخی می‌كنیم و از سرو كول هم بالا می‌رویم. (می‌خندد)

بهار بهاردوست: شعار دادن راحت است و هركسی می‌تواند بگوید كه فرزند همسرم را مثل بچه خودم دوست دارم ولی به نظرم باید در عمل این حرف‌ها را به اثبات رساند. كسانی كه از نزدیك با ما در ارتباط هستند می‌دانند كه من هم عاشق ایلیا هستم و او را فرزند خودم می‌دانم. اوایل من را بهارجان صدا می‌كرد و من هیچ وقت از او نخواستم به من مامان بگوید چون معتقد بودم باید خودش حس كند من می‌توانم مادرش باشم تا مرا به این نام خطاب كند. خوشبختانه این حس شكل گرفت و پسرم به شدت به من وابسته است و اگر كلمه زیبای « مامان » را می‌گوید واقعا از صمیم قلب است.  من از ازدواج اولم دو پسر به نام‌های پژمان و امیرحسین دارم كه عاشق‌شان هستم. خوشبختانه آنها هم ارتباط خیلی خوبی با ایلیا دارند و همدیگر را داداش صدا می‌زنند.

عشق در امتداد عقل قرار دارد

بهار بهاردوست: ازدواج‌مان عاقلانه و عاشقانه بود و منطق و عقل‌مان در یك مسیر موازی پیش رفتند. پیش از ازدواج خوب همدیگر را شناختیم. البته برای من این طور نبود كه با خودم فكر كنم چون عاشق امیر‌حسین هستم باید اگر فلان ایراد را داشته باشد بپذیرم و سعی كردم در مواجهه با همه چیز منطق را هم لحاظ كنم. شاید ازدواج برای خیلی از افراد مساله‌ای سهل و راحت باشد اما در واقع پروسه‌ای سخت و پیچیده است.

 اینكه شما كسی را انتخاب كنید كه یك عمر را  در كنار او سپری كنید نیاز به فكر و احساس توام با هم دارد. ارتباط زناشویی وقتی زیباست كه طرفین بتوانند برای هم دوستان خوبی باشند و خوشبختانه من چنین حسی نسبت به همسرم دارم.

امیرحسین مدرس: من برخلاف تاریخ ادبیات‌مان كه عقل و عشق را در برابر هم قرار داده‌اند فكر می‌كنم اتفاقا عشق در امتداد عقل قرار دارد؛ یعنی عشق منزلگاه نهایی عقل است. به این دلیل كه شما تا وقتی با عقل‌تان كسی را انتخاب نكنید و با او آشنا نشوید امكان عاشق شدن میسر نخواهد شد. عقل به شما امكان آشنایی و قدرت تصمیم‌گیری می‌دهد، وقتی در نهایت عقلانیت انتخاب كنید می‌توانید مدعی باشید كه عاشق هم شده‌اید.


جعبه گل‌های من

بهار بهاردوست: ارزش معنوی هدیه‌ها همیشه برایم مهم‌تر از بهای مادی‌شان است. من یك جعبه دارم و تابه حال هر گلی كه امیرحسین برایم خریده خشك كرده و در آن جعبه نگه داشته‌ام و این بهترین هدیه‌ای است كه از همسرم گرفته‌ام.

امیرحسین مدرس: شاید برای دوستانی كه این گفت‌وگو را می‌خوانند این مطلب جالب باشد. در زندگی هر فردی فراز و نشیب‌هایی وجود دارد چون در مقاطعی از زندگی برایم پیش آمده كه بی‌پول بوده‌ام اما برخی تصور می‌كنند ما بسیار ثروتمند هستیم و قراردادهای میلیونی می‌بندیم و... ولی واقعا به جز چند نفر كه تعداد شان از انگشتان دست هم فراتر نمی‌رود از این خبرها نیست. پیش آمده مثلا روز زن باشد و من پولی برای خرید هدیه نداشته‌ام و به بهارجان گفته‌ام هدیه‌ات باشد طلبت. (می‌خندد)

بهار بهاردوست: بدون اغراق می‌گویم همین كه امیرحسین روز تولدم یا روز زن را به من تبریك بگوید برایم كافی است و بیشتر از هر هدیه‌ای خوشحالم می‌كند.


گردآوری : گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
seemorgh.com/culture
منبع : مجله زندگی ایده آل