مردمی كه برای زیارت قبور خویشان و بستگان خود آمده‌اند به قطعه‌ی هنرمندان هم سری می‌زنند. یك به یك نام‌های روی مزارها را می‌خوانند، در مقابل...
     
  پنج‌شنبه‌ا‌ی زمستانی و گزارشی از حضور مردمی در قطعه‌ی هنرمندان 
   
   در یك پنج‌شنبه‌ی بارانی، قطعه‌ی هنرمندان بهشت‌زهرا(س) مانند گذشته پذیرای هنردوستان است كه برای تجدیدخاطره با هنرمندان خود آمده‌اند.
پنج‌شنبه‌ی زمستانی دیگری رسیده است و باران روی قبور هنرمندان در می‌زند، اینجا نام‌های آشنای زیادی را كنار هم می‌بینی؛ بابك بیات، حمید عاملی، پوپك گلدره، منوچهر نوذری و رسول احدی كه سریال «یوسف پیامبر(ع)» از قاب تصویر او روی آنتن است.
مردمی كه برای زیارت قبور خویشان و بستگان خود آمده‌اند به قطعه‌ی هنرمندان هم سری می‌زنند. یك به یك نام‌های روی مزارها را می‌خوانند، در مقابل بعضی از آن‌ها مكثی می‌كنند و فاتحه‌ای می‌خوانند. اما یك مزار است كه بیش از دیگر قبور توجه را جلب می‌كند. چون تعداد بیشتری از مردم دور آن جمع شده‌اند، روی آن گلبرگ‌های رز سرخ پرپر شده است، نزدیك كه می‌شوی تصویری را روی قبر می‌بینی كه به تو لبخند می‌زد، او زنده‌یاد خسرو شكیبایی است. بلافاصله نقش‌ها، گریه‌ها و خنده‌هایش در فیلم‌ها و سریال‌ها از جلوی چشم‌هایت رد می‌شود. او رضای «خانه سبز»، مراد بیك «روزی روزگاری»، مدرس، حمید «هامون» بوده و اكنون شیخ عزالدین «شیخ بهایی»و خجسته «دلشكسته» است.
بر سر مزار او كه دو سنگ قبر دارد، با افراد مختلفی مواجه می‌شوی. یكی اشك در چشم‌هایش حلقه زده است و با چشمانی غمبار به مزار او نگاه می‌كند. دیگری برای خانواده اش توضیح می‌دهد سنگ قبر كوچك‌تر كه نام خسرو شكیبایی با دست خطی خاص روی آن حكاكی شده است، نوع نوشتار این هنرمند فقید از نام خودش است. یكی-دو قدم آن طرف‌تر هم فردی برای شادروان شكیبایی فاتحه می‌خواند.
همه‌ی این صحنه‌ها تو را به این نتیجه می‌رساند كه شاید چشمان شكیبایی كه همیشه پر از حرف‌های ناگفته بود برای همیشه بسته شده باشد یا جسمش در انتهای قطعه‌ی هنرمندان زیر خروارها آرمیده باشد، ولی یاد و نامش در دل‌ها و ذهن‌ها جاودان است چون «رنگ روح او سبز بود.»  
 
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: isna.ir