آنچه در این سریال واضح است اینکه سهیلی‌زاده دغدغه جوانان را تنها در ازدواج و مسائل پیرامون آن دانسته و فراموش کرده است که یک جوان در جامعه امروزی مشکلاتی فراتر از اینها دارد...
 
به گزارش شفاف، حسین سهیلی‌زاده پس از تجربه ساخت سریال شبانه «ترانه مادری» و اقبال نسبتا خوب مخاطبان، سراغ سریال مناسبتی«آخرین دعوت» رفت و حالا سریال شبانه«دلنوازان» را روی آنتن شبکه 3سیما دارد؛ سریالی با موضوع تکراری ازدواج.
آنچه در این سریال واضح است اینکه سهیلی‌زاده دغدغه جوانان را تنها در ازدواج و مسائل پیرامون آن دانسته و فراموش کرده است که یک جوان در جامعه امروزی مشکلاتی فراتر از اینها دارد.
داستان از این قرار است که پسری به نام «بهزاد» برخلاف میل خانواده‌اش با دختری ازدواج می‌کند که از لحاظ خانوادگی از وضعیت مناسبی برخوردار نیست و پدرش گم و گور شده است.
«دلنوازان» از ریتم تندی برخوردار است و زندگی «یلدا» تعلیقی را که باید، تا حدودی در داستان ایجاد کرده اما اشکال در اینجاست که مخاطب از همان ابتدای داستان فهمیده است که این خانواده ریگی در کفش دارند و عموی یلدا فقط درصدد ظاهرسازی است و در اصل شیادی بیش نیست.
در این میان آنچه در زندگی «مهتاب» و «روشنک» هم وجود دارد همان دغدغه ازدواج است و گویا چیزی فراتر از آن در زندگی آنها نیست. آنچه تا اینجا گفته شد فقط بحث روایت است و روایت هم گویا در این سریال دچار ازدواج‌زدگی شده است.
در حوزه شخصیت‌پردازی، شخصیت‌ها تک‌بعدی تعریف شده‌اند و این یکی از اشکال‌های اساسی کار است؛ اینکه ما در مهتاب چیزی جز سپیدی نمی‌بینیم، غم در وجود این کاراکتر جایی ندارد و جای خود را فقط به مهربانی و فرشته‌کنشی داده است. این شخصیت آنقدر از خودگذشته است که خود را فراموش کرده و دائما درصدد این است که ناپاکی‌ها را از وجود دیگران بزداید و از ابتدای داستان تا بدینجا فقط و فقط از روشنک یک سیر اخلاقی دیده‌ایم و جز آن چیزی نبوده است.
«رامین بیات» یک پسر شیطان است؛ از آن دست پسرهایی که تنها وظیفه‌اش خنداندن است و در هنر مکتوبمان به وفور در داستان‌های مودب‌پور نمونه‌اش را خوانده‌ایم. او فقط می‌خنداند و کاری جز این هم ندارد. این شخصیت رو است و یکرنگی‌اش گاه تا مرز راه رفتن روی اعصاب تماشاچی هم پیش می‌رود.
این نوع شخصیت‌پردازی منسوخ شده است و جایی در سریال و تلویزیون ما ندارد و سهیلی‌زاده اگر خاطرش باشد، می‌تواند رجوع کند به همان «ترانه مادری» و از شخصیت دانیال حکیمی الگو بگیرد؛ کاراکتری بسیار چندلایه که تماشاچی با او همذات‌پنداری می‌کرد؛ گاه به او ناسزا می‌گفت و گاه او را تحسین می‌کرد اما اگر مثلا نمونه آن در این سریال بخواهد بشود عموی یلدا یا «اتابک» باید با قاطعیت گفت که سهیلی‌زاده در این امر شکست خورده است.
طراحی صحنه و لباس یکی از نقاط عطف سریال است که خیلی خوب و بجا صورت گرفته است؛ رنگ لباس‌ها گویای احوالات درونی است و زمینه رنگی که در خانه بهزاد یا خانه مادر بهزاد وجود دارد هم می‌تواند از وضعیت زندگی آنها بگوید. در حالت کلی سریال «دلنوازان» می‌تواند سریالی باشد که اوقات فراغت تماشاچیان ثابت خودش را پر کند و دیگر هیچ...
 
 گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: shafaf.ir