از قهوه‌خانه‌ها تا كافی‌شاپ‌ها؛ کافه بروها بخوانند + تصاویر
كمی بعد تر از پیدایش قهوه خانه های سنتی- كم نبودند كافه ها و محافلی كه نه به خاطر غذاهایشان و نه به خاطر محیط دلپذیر و آرام شان، بلكه به خاطر گوشه دنج و خلوت شان مورد توجه قرار گرفتند تا شاید جماعت روشنفكر...
كافه‌هایی با طعم اینترنت باسرعت
فردی از قول یكی از اقتصاددان های مشهور خارج از كشور در جایی گفته بود كه او «عضو هیات علمی دانشگاه بین المللی كافه هاست چرا كه تمام مقاله هایش را در كافه های شهرهای مختلف دنیا می نویسد و دفترش فقط جایی برای دیدن دانشجویان و كارهای اداری است! مشخصه هایی هم كه برای كافه خوب برای مقاله نوشتن ذكر می كرد این بود كه قهوه عالی سرو نكند (تا مشتری اش زیاد نباشد)، جای توریست ها نباشد و رییسش از آنهایی نباشد كه آدم را بعد یك مدتی بیرون می كنند. كافه باید اتمسفر جذابی برای اندیشیدن و نوشتن داشته باشد»... همان اتمسفری كه از ابتدای بروز و ظهور این مكان- فضاهای فرهنگی یعنی كافه جزو خصوصیات آن به شمار می آمد. یك فضای عاری از دغدغه و آرام و البته دنج همراه با طعم و بوی قهوه یی اصیل و افرادی چند برای صحبت.

در همین تهران- كمی بعد تر از پیدایش قهوه خانه های سنتی- كم نبودند كافه ها و محافلی كه نه به خاطر غذاهایشان و نه به خاطر محیط دلپذیر و آرام شان، بلكه به خاطر گوشه دنج و خلوت شان مورد توجه قرار گرفتند تا شاید جماعت روشنفكر و نویسنده، از شلوغی ها و كج سلیقگی های روزمره به پشت میز كافه پناه ببرند. قهوه خانه آذر، كافه لقانطه، كافه فردوسی و... از كافه های روشنفكری آن زمان بودند كه مشتریان ثابت آنها را شعرا، نویسندگان، هنرمندان، ورزشكاران و سیاستمداران تشكیل می دادند: آدم هایی كه می آمدند تا حرف بزنند، بحث كنند، مطلب بنویسند یا چیزی برای همفكران شان بخوانند.


صادق هدایت، آیدین آغداشلو، جلال آل احمد و... كه هر كدام در یكی از بعدازظهر های كافه نشینی شان آنقدر بست نشستند و آنقدر در كنج خلوت خود فرو رفتند تا چیزی بهشان الهام شده و سرمست از این كشف ادبی شان نعره زنان لابد آن را برای دوستان شان نیز به اشتراك گذاشتند. كافه رو هایی كه همدیگر را می شناختند و برای خبرگیری از احوال هم به جایی مشترك می رفتند و ساعت ها با هم حرف می زدند. درباره آن بحث می كردند و كافه ها خانه دوم آنها بود.

علاقه مندانی هم همیشه بودند كه بدانند برای دیدن و شنیدن حرف های نویسنده و شاعر محبوب شان مثلاباید سراغ كدام كافه را بگیرند. حالااما انگار روزگار كافه و كافه نشینی گذشته است. امروز خیلی ها خیلی زود از هم خبردار می شوند و خیلی زودتر هم از هم می برند. دیگر كسی نمی تواند خودش را رها كند از سرعت بالای زندگی و گوشه یی آرام بگیرد و عرق داشته باشد به نوشتن. تلفن، تلویزیون، اینترنت، ماهواره، رادیو، روزنامه، مجله و... در هرخانه یی حتی كافه ها دیگر به راحتی در دسترس است و دیگر نیاز نیست برای شنیدن تحلیل نویسندگان و روشنفكران مورد علاقه مان دنبال كافه بگردیم. یك كلیك كافی است تا كافه مجازی خوش آب و رنگی جلویت باز شود و حروف لرزانی را برایت به نمایش بگذارد.

عصر ارتباطات كار خودش را كرده است. گوشه هر اتاق برای كسی كه دنبال ادبیات و مباحث روشنفكری است، یك كافه نادری و كافه فردوسی است. شما می توانید داخل اتاق تان بنشینید برای خودتان قهوه یی دم كنید و با یك كلیك كاری را بكنید كه تا پیش از این روزها طول می كشید. حسنش شاید این باشد كه دیگر پولی خرج خوردن چای و شنیدن كلام ناب دوستان تان نمی شود، اما دردش این است كه هی انسان مدرن در خود فروتر می رود در خود حل تر می شود و توی فضای مجازی دست و پا می زند.

آنقدر كه دیگر اگر به كافه یی هم برود مجبور است چشم بدزدد از هر آنكه روبه رو و كنارش نشسته است و خیره شود به فنجان قهوه یا مثلابستنی های چندلایه خوش آب و رنگش و سعی كند زودتر تمام كند آنها را تا سكه كمتری برایش بیفتد...


از قهوه خانه ها تا كافی شاپ ها
نویسنده: سارا ساعتی
تاریخچه شكل گیری قهوه خانه ها در ایران را كه به نوعی پدران كافه های امروزی به حساب می آیند، به دوران شاه طهماسب صفوی باز می گردانند. بنابر شواهد تاریخی و آن طور كه دكتر محمد مهدی فرقانی در كتاب درآمدی بر ارتباطات سنتی خود می گوید این قهوه خانه ها در ابتدای ورود به ایران چندان مورد استقبال واقع نشدند، اما به مرور زمان و در دوره شاه عباس صفوی توانستند برای خود در میان مردم جایی باز كنند و محلی برای تجمع و تفریح طبقات مختلف اجتماعی شوند. این قهوه خانه ها در خیابان های مهم شهرهای بزرگ آن زمان چون اصفهان، قزوین و تهران شبكه یی قوی از ارتباطات سنتی را در میان مردم به وجود آوردند.

از قهوه خانه های معروف تهران در دوران قاجار می توان به قهوه خانه قنبر در بازار، قهوه خانه فیض الله در سبزه میدان، قهوه خانه سنگ تراش ها در چهارسوق بزرگ، قهوه خانه مروی در محله مروی و قهوه خانه حاج علی در خیابان چراغ برق اشاره كرد. در این دوره های تاریخی، نبود و كمبود وسایل ارتباط جمعی، قهوه خانه ها را به سبب حضور اقشار مختلف اجتماعی در آن به محلی برای كسب اخبار و رد و بدل كردن اطلاعات تبدیل كرد. حتی پس از ظهور وسایل ارتباط جمعی در ایران و در دوران جنگ جهانی دوم، قهوه خانه ها وعده گاه اهل سیاست و تجارت بود كه برای مطالعه روزنامه ها و گوش دادن به اخبار رادیو در آن جمع می شدند و به تحلیل و تفسیر اخبار و شنیده ها می پرداختند.

نقالی و فروش و حراج اجناس و كالاها در قهوه خانه ها از دیگر امور مرسوم و رایج بود كه بر شلوغی و ازدحام این مكان ها می افزود. جعفر شهری در كتاب «تاریخ اجتماعی ایران در قرن سیزدهم» درباره این قهوه خانه ها می نویسد: «قهوه خانه ها یكی از تفریح گاه ها یا تنبلخانه های مردم تهران بود، یعنی محلی كه همه گروه افراد را به طرف خود كشیده برای هر دسته یی تفریحات و سرگرمی مخصوص شان را فراهم می نمود. در زمان مورد ذكر نه تنها مردم تهران بلكه جماعات همه شهرها و روستاهای آن در راحت خیال و آسایش تام و تمام فكری و روحی بوده چیزی جز مشغولیات نمی خواستند و به همین خاطر هم وسایل آن برایشان در انواع سرگرمی و مشغولیات فراهم آمده بود و از آن جمله قهوه خانه ها كه انواع اسباب كش و پایبندی افراد در آن گرد می آمده، آنچه در این قهوه خانه ها میان مردم جریان داشت نقل و نقالی مانند شاهنامه خوانی و اسكندرنامه و سمك عیار و... بود.» اما با ورود فرآیند مدرنیزاسیون در فضاهای شهر ایران كم كم رقیبی برای قهوه خانه ها پیدا شد: كافه ها.

حالادیگر كم كم مترقی تر ها و به روز تر ها پاتوقی برای خود پیدا كردند و محافلی هر چند كوچك را در این كافه ها شكل دادند. مهم ترین وجه تمایز كافه های جدید علاوه بر تفاوت های ظاهری در نسبت با قهوه خانه ها، حضور زنان در آنها بود. زنانی كه اجازه حضور در قهوه خانه ها را نداشتند، حالامی توانستند با حضور در كافه ها به معاشرت و گفت وگو با مردان بپردازند. كافه نادری، كافه فیروز و كافه آنوش از كافه-قنادی های معروف تهران به حساب می آمدند كه محل رفت و آمد روشنفكرانی چون صادق هدایت، جلال آل احمد، پرویز شاپور، بهرام صادقی، نصرت رحمانی و... بود.

كافه هایی كه امروزه با پیدایش كافی شاپ های جدید از دور خارج شده اند و جای خود را به فضاهای مدرن تری داده اند كه دیگر كمتر كاركردهای قهوه خانه ها و كافه های قدیم را می توان در آنها جست.


فراتر از اسپرسو
نویسنده: مبینا بنی اسدی
یك اسپرسوی داغ برای رفع خستگی یا یك كافه گلاسه خنك برای فرار از گرما… آیا تمام هدف ما وقتی در یك كافه عموما تاریك و ترجیحا دارای فضایی شاعرانه نشسته ایم همین است؟ در دوره یی زندگی می كنیم كه قهوه خانه ها دیگر از رمق افتاده اند و وقتی از جلویشان رد می شویم تنها بوی نوستالژی می دهند و بس. كافه های قدیمی هم كه كافه نادری سرآمد آنهاست، اگرچه هنوز برو و بیایی دارند اما دیگر نه از روشنفكرها در آنها اثری باقی مانده و نه از نویسندگان نام آشنایی كه بیایند و چند ساعتی روی صندلی های چوبی بنشینند و بنویسند.

حالادیگر نقطه نقطه شهرهایمان پر است از كافه های مدرن و كافی شاپ های رنگارنگ. در این میان كافی شاپ ها اگرچه قدیمی ترند و مشتریان گذری و ثابت متفاوتی دارند اما كافه های جدید سعی كرده اند با تغییر در سبك، هم فضای شبه روشنفكری را بازتولید كنند و هم با تدارك برنامه های هنری و فرهنگی از قبیل نقد كتاب، نقد فیلم، گالری، شب شعر و... پاتوقی باشند برای فرهنگ دوستان، علاقه مندان كتاب و علاقه مندان موسیقی. می گویند از همان ابتدا كه كافه نشینی به ایران آمد با روشنفكری گره خورد و همین روند رفته رفته كافه ها را در افكار عمومی از قهوه خانه ها متمایز كرد. امروز اما كافه های مدرن می خواهند در گرایش به فرهنگ و هنر از دیگری پیشی بگیرند و با ایجاد بستری روشنفكرگرایانه ماهیت متمایزی پیدا كنند: برای همین است كه یكی از كافه ها به كافه كتاب معروف می شود و دیگری به كافه گالری.

كافه نشینی برای هر فرد تجربه متفاوتی را به همراه دارد، یكی به دنبال خلوت است، یكی به دنبال فرار از روزمرّگی و دیگری می خواهد كمی در فضایی فرهنگی نفس بكشد. یكی از كافه رفتن به دنبال تمایز است و دیگری می خواهد سرمایه فرهنگی اش را نشان بدهد. اگر از دید كاركردگرایانه هم نگاه كنیم این فضاهای پاتوق گونه، چیزی فراتر از كافه هستند: چرا كه خوردن و نوشیدن محصولات متنوع آنها تنها بخشی از تجربه ما برای بودن در چنین فضاهایی را تشكیل می دهد. ما به این فضاها می رویم تا در یك حوزه عمومی، سبك زندگی جدیدی را تجربه كنیم و بخشی از زندگی روزمره مان سپری شود. ما به كافه ها می رویم تا با دوستان مان گپ بزنیم، به كافه ها می رویم تا در فضایی به دور از سنت، مدرن بودن را تجربه كنیم و به كافه ها می رویم تا فرهنگ رسمی چندساعتی در تعلیق بماند.

كافه نشینی حالاآنقدر اهمیت پیدا كرده كه بخشی از برنامه روزمره بسیاری از جوانان شهری را تشكیل بدهد. كافه رفتن این روزها بیشتر یك كنش جمعی است مگر اینكه بخواهی صادق هدایت وار گوشه یی بنشینی و بنویسی. البته یادمان نرود كه نویسنده های امروزی بیش از آنكه قلم به دست باشند، كیبورد به دستند و برای همین كافه ها در فضای واقعی خودشان فضای مجازی را هم راه داده اند. دیدن جوانانی كه پشت لپ تاپ یا با تبلت از وایرلس كافه استفاده می كنند تا هر دو فضا را از دست نداده باشند امری عادی شده. باید بپذیریم كه تجربه كافه نشینی، تجربه زیسته بسیاری از ما است و به تعداد همه آنهایی كه كافه می روند این تجربه زیسته متفاوت است.



گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: روزنامه اعتماد



مطالب پیشنهادی:
لعیا زنگنه، هستی مهدوی‌فر، مهدی سلطانی در سریال مادرانه + تصاویر
نامه علیرضا افتخاری به محمدرضا شجریان؛ بیا سکوت را بشکن!
یک فرشته کوچک هدیه تاثیر گذار احسان علیخانی در ماه عسل + تصاویر
طرفدار بازیگر زن سینمای ایران٬ که حالا همسرش است! + تصاویر
اتفاقات جالب ازدواج کوروش تهامی و سپیده خداوری! + تصاویر