تفاوت ایستادن مردم ایران و ژاپن در یک صف طولانی
اگر مردم ایران حاضرند برای خرید شیر یارانه‌ای آفتاب نزده در مقابل بقالی محل صف بکشند،‌ ژاپنی‌ها برای خرید کتاب این کار را می‌کنند و کار به جایی می‌رسد که برای خرید کتاب، کتاب‌فروشی‌های ژاپنی یک هفته بدون تعطیلی...
 اگر مردم ایران حاضرند برای خرید شیر یارانه‌ای آفتاب نزده در مقابل بقالی محل صف بکشند،‌ ژاپنی‌ها برای خرید کتاب این کار را می‌کنند و کار به جایی می‌رسد که برای خرید یک کتاب، کتاب‌فروشی‌های ژاپنی یک هفته بدون تعطیلی کار می‌کنند و یک میلیون نسخه از یک کتاب تنها در ژاپن به فروش می‌رسد.

تابناک در این باره نوشت: پس از انتشار گزارش «تابناک» پیرامون قیمت بالای کتب به عنوان انگیزه اصلی مردم برای کاهش گرایش به این محصول کلیدی، نقدی اساسی از سوی برخی منتقدان تیزبین به این موضوع وارد آمد و آن هم قیاس وضعیت ایران با دیگر کشورهای توسعه یافته و میزان مطالعه و خرید کتاب در این کشورها بود؛ موضوعی اساسی که نشان می‌دهد شاید بی‌انگیزگی مردم برای هزینه در حوزه کتاب، به مراتب پراهمیت‌تر از افزایش شدید قیمت کتب باشد.

به گزارش «تابناک»، تردید نداشته باشید که اگر نسبت متوسط سطح مطالعه عمومیِ «واقعی» در کشورهای مختلف با میزان توسعه یافتگی علمی و صنعتی این کشورها را بتوان قیاس نمود، ارتباطی مستقیم را شاهد خواهیم بود، بدین معنا که هرچه میزان توسعه یافتگی علمی-پژوهشی و صنعتی یک کشور بالاتر باشد، سرانه مطالعه روزنامه‌ها و کتب در این کشورها بیشتر است و بارزترین مصداق در این زمینه ژاپن است؛ کشوری که کتب برای مردمانش یکی از «کالاهای ضروری» است و همان نوع رفتار مردمان ایران زمین برای تهیه کالاهای اساسی شان را ژاپنی‌ها در قبال کتاب انجام می‌دهند.

هنوز صف شیر شیشه‌ای را فراموش نکرده‌ایم که در بامداد و پیش از روشن شدن هوا یا در پاسی از شب، صف‌های طولانی برای خرید بطری‌های شیشه‌ای شیر مقابل مغازه‌ها برقرار می‌شد و شاید بتوان این رفتار را نه برای خوراک که برای یک محصول خواندنی در ژاپن تماشا کرد و اگر در آمریکا برای آیفن صف کشیده می‌شود، این اتفاق در ژاپن برای کتاب می‌افتد و در سرزمین آفتاب تابان امری غریب نیز محسوب نمی‌شود. یکی از مشهورترین این صف‌ها برای آخرین کتاب موراکامی رخ داده بود که به در نوع خود اتفاق منحصر به فردی محسوب می‌شد.

صف‌های مستمر خریداران کتاب «سوکورو تازاکی بی‌رنگ و سال‌های زیارتی‌اش /Colorless Tsukuru Tazaki and His Years of Pilgrimage 色彩を持たない多崎つくると、彼の巡礼の年» که در سراسر ژاپن مقابل کتاب‌فروشی‌ها برقرار شده بود، باعث شد یک هفته کتاب فروشی‌ها تعطیل نکنند و به صورت شبانه روزی در حال فروش کتاب باشند تا بدین ترتیب «بونگیشونجو» یکی از بزرگترین ناشران ژاپنی اعلام کند که تیراژ این کتاب از یک میلیون نسخه عبور کرده و جالب اینکه چنین تیراژ با تک نسخه فروشی به دست آمده و حاصل اتفاقاتی نظیر خرید چند هزار نسخه‌ای کتاب توسط دستگاه های مختلف ژاپن نبوده است!

این اتفاق البته چندان تازگی نیز ندارد و «1Q84» دیگر اثر موراکامی که در آوریل 2010 منتشر شد نیز با اتفاق مشابهی همراه بود و کتاب فروشی‌ها برای فروشش به صورت شبانه‌روزی باز بودند و البته این موضوع درباره نویسنده‌ای که فروش کتاب «جنگل نروژی»‌اش تنها در ژاپن بیش از 10 میلیون نسخه بوده، اتفاق عجیبی نیست و ژاپنی‌ها ثابت کرده‌اند برای کتاب به اندازه خوراک، پوشاک و مسکن‌شان ارزش قائل هستند و از سر شکم‌سیری نیز در پی کتاب نیستند که اگر بودند، می‌توانستند به سادگی و به صورت آنلاین کتاب‌ها‌هایش را خریداری کنند.

آنها برای کتاب حرمت قائلند، کما اینکه برخی از فرزانگان و پیشینیان ما نیز برای کتاب حرکت قائل بودند و اینچنین است که وقتی یک ژاپنی نخستین نسخه از کتاب موراکامی را می‌خرد، با فلاش صدها دوربین مواجه می‌شود که رفتاری شبیه به قهرمان‌ها یا فاتحان یک قله مرتفع را با او داشته‌اند و کتاب خوانی چنین ارزش والایی در شرقی ترین سرزمین قاره دارد که وقتی نام ژاپنی این کتاب را جست و جو کنید، با سیل عظیمی از تصاویر مواجه می‌شوید که ژاپنی‌ها با این کتاب و دیگر کتب ثبت کرده‌اند و دقیقاً انگار با یار مهربانی عکس یادگاری گرفته ‌و به اشتراک گذاشته‌اند.

همین ماجرا در کشور خودمان نیز رخ می‌دهد و برخی کتب چهره‌های مطرحی همچون احمدرضا احمدی به دو هزار نسخه و بسیار از نویسندگان مطرح دیگر به 500 نسخه نیز نمی‌رسد، چه رسد به آنکه برای خرید یک جلد کتاب صفی برپا شود و یا در جلسه نقد و بررسی کتابی مهم، سیل جمعیت، امکان نفس کشیدن را دشوار کرده باشد! طبیعتاً چنین انتظاراتی در جامعه‌ای که کتاب به عنوان یک عنصر حیاتی به بهانه هایی همچون گرانی کاغذ وارداتی، خریده نمی‌شود حکم رویا را دارد و اگر چنین غلغله‌ای نیز برپا شود، نه برای خودِ کتاب برای دیدن و امضاء گرفتن و پز روشنفکری دادن عده ای تحت عنوان کتاب خوان است.

شاید برخی بگویند باید نسخه‌های الکترونیک کتب توسعه یابد و یا محصولات دیگر، کارکرد کتاب را در دنیای کنونی محدود کرده‌اند. آیا کتب الکترونیک و حتی کتابخوان‌های الکترونیک در ایران یک هزارم ژاپن توسعه یافته و یا آیا توسعه دیجیتال و سهولت و سرعت دسترسی به اطلاعات در ایرانی، دهم ژاپن شده است؟ پس چرا ژاپنی‌ها همچنان یک میلیون نسخه کتاب چاپی را ظرف یک هفته می‌خرند و نسخ الکترونیک نیز طبیعتاً فروش خود را دارند و چرا در مملکتی که نسخه الکترونیک بسیار محدود منتشر می‌شود و لاجرم به خرید نسخ چاچی هستیم، کتب با تیراژ یک دوهزارم ژاپن منتشر می‌شود؟!

پاسخ را شاید در فرهنگ‌ها (و نه تمدن و پیشینه و تاریخ و افتخارات) خودمان جست. ژاپن 70 سال پیش و در پی جنگ جهانی و سپس بمباران اتمی کشورشان تقریباً با خاک یکسان شد، بخش اعظمی از قلمرو ژاپن از جمله کره جدا شد و این کشور به جزایری که مجموعاً کمتر از یک چهارم ایران وسعت دارند محدود شد و طبیعتاً اگر ایران هفتاد سال پیشین یک خرابه بدون ثروت ملی به نام نفت نیز بود و حتی در گوشهای از این جهان و نه در منطقه‌ای سوق الجیشی قرار داشت، امروز می‌بایست به همت مردمانش همتراز ژاپن یا حداقل کره در حوزه علمی، صنعتی و اقتصادی باشد اما چنین نشد.

امروز ژاپن با 127 میلیون جمعیت، سومین اقتصاد بزرگ جهان را از نظر تولید ناخالص داخلی در اختیار دارد و با صادرات حدود 800 میلیارد دلار در هر سال، چهارمین صادرکننده بزرگ جهان است و امروز درآمد سرانه ژاپنی‌ها بیش از 33 هزار دلار و درآمد سرانه ما ایرانی‌ها حدود چهار هزار دلار گزارش شده که مقایسه این اعداد به خودی خود نشان می‌دهد فاصله دو کشور چقدر عمیق است و این قیاس‌ها وقتی که در حوزه‌های علمی و صنعتی پیش می‌آید، فاصله‌ای عجیب‌تر می‌شود و در برخی حوزه‌ها، کشورهایی همچون آمریکا نیز از ژاپن عقب می‌مانند.

این شرایط برای ژاپن نه به واسطه نشستن و به نفت و گاز و ثروت ملی خیره شدن و دل بستن و سهم خواستن، که با مطالعه و مطالعه و مطالعه و سختکوشی و سختکوشی و سختکوشی تحقق یافته و اگر این تلاش عمومی نبود، مردمان کشوری که به واسطه محدودیت جغرافیایی، از محدودیت دسترسی به مواد اولیه رنج می‌برند و سالیانه بیش از 600 میلیارد دلار واردات دارد، دیگر توان برپایی دوباره تمدن‌شان را نداشتند. ژاپنی‌ها بر روی مغزهایشان سرمایه گذاری کردند و استفاده شبانه روزی از «کالایی اساسی» تحت عنوان کتاب را لحظه‌ای فراموش نکردند تا امروز سرآمد توسعه یافتگی باشند. تردید نداشته باشید که ژاپنی‌ها امروز کتاب خوان نشده‌اند و آن زمان که درآمد سرانه‌شان بسیار اندک بود، کتاب خوان بودند و اساساً کتاب‌خوانی رابطه مستقیمی به سرانه بالای درآمدی ندارد که اگر داشت، کویتی و قطر و دیگر کشورهای ثروتمند در رتبه نخست کتاب خوانی قرار داشتند یا در هند، سرانه مطالعه بسیار اندک بود!

آیا روزی فراخواهد رسید که هر خیاط، نجار، کفاش، مکانیک و... حداقل همواره کتبی درباره حرفه‌اش روی میز کارش باشد و مطالعه برای دانشجوی مملکت‌مان به کتاب ارائه شده توسط استاد راهنما محدود نشود؟ آیا روزی فراخواهد رسید که کلان سرمایه‌داران کشور به طمع سود کلان حوزه کتاب، در عوض ساخت مسکن، در پی ساخت کتاب فروشی‌های زنجیره‌ای برآیند و آیا روزی فرا خواهد رسید که درهای کتاب فروشی برای فروش یک کتاب تازه نشر یافته، تنها یک ساعت - نه یک شبانه روز یا یک هفته - دیرتر بسته شود؟ آیا این خودخواهی است که چنین آرزویی را «رویای ایرانی» خواند؟



گردآوری : گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: tabnak.ir



مطالب پیشنهادی :
عکس: هانیه توسلی در پشت صحنه فیلم جدیدش
ون نمونه گشت ارشاد انتخاب خواهد شد!
آغاز سانسور دولت یازدهم و روحانی در صداوسیما؟!
عکس: بهرام رادان در فرودگاه؛ بازگشت از کانادا پس از 16 ماه
عکس: دیدار مهناز افشار با نسرین ستوده، زندانی سیاسی سال 88 پس از آزادی