در روستای بی‌مرغ نزدیك گناباد از روز نهم فروردین تا سیزده‌بدر، اختیار روستا به دست زنان می‌افتد و هیچ مردی حق ندارد...
    
نقل است در نوروز، جامی پر از حلوا برای پیغمبر هدیه آوردند. آن حضرت پرسید: این چیست؟ گفتند: امروز، روز نوروز است. پرسیدند: نوروز چیست؟ گفتند: عید بزرگ ایرانیان است. فرمود: آری. در این روز بود كه خداوند عسكره را زنده كرد.
پرسیدند: عسكره چیست؟ فرمود: عسكره هزاران مردمی بودند كه از ترس مرگ، ترك دیار كرده و سر به بیابان نهادند و خداوند به آنان گفت بمیرید و مردند و سپس آنان را زنده كرد و ابرها را امر فرمود كه به آنان ببارد.
ازاین‌روست كه پاشیدن آب در این روز رسم شد. پس از آن حلوا تناول و بقیه را میان یاران خود قسمت كرد و گفت: كاش هر روزی برای ما نوروز بود. سال در فرس باستان از كلمه «سرد» مشتق شده و به همین دلیل سال را با فصل سرد شروع می‌كردند.
نوروز، بزرگ‌ترین جشن ملی مردم ایران به شمار می‌رود. این روز در واقع آغاز نوزایی طبیعت و بشارت زنده شدن دوباره مردگان است. برگزاری جشن‌های آغاز سال نو بسیار قدیمی و كهن بوده و در هر دوره، اندكی از شاخ و برگ آن زده شده و درخت كهنسال نوروز بار دیگر منعطف با زمانه، رشد و نمو دیگری یافته است و امروزه نه تنها رسمی كهن كه رسمی دینی نیز به شمار می‌رود كه به نوزایی و بازگشت اشاره دارد.
در گذشته، سال در میان ایرانیان به ۲ بخش تابستان و زمستان تقسیم می‌شد كه به تابستان «همه» و به زمستان «زینه» می‌گفتند. تابستان از آغاز بهار و فروردین آغاز و تا پایان مهرماه ادامه داشت كه در واقع ۷ ماه به اضافه فروردین بود. ۶ ماه بعد نیز كه از آغاز آبان شروع می‌شد، تا پایان اسفند و پنجه بزرگ ادامه پیدا می‌كرد.
زرتشتیان آغاز سال را با قرار گرفتن برج حمل در آفتاب و اعتدال بهاری شروع می‌كردند و مهرگان را به عنوان جشنی برای ۶ ماه پایان سال برپا می‌داشتند.
سلمان فارسی می‌گوید: «ما در عهد زرتشتی بودن می‌گفتیم خداوند برای زینت بندگان خود یاقوت را در نوروز و زبرجد را در مهرگان بیرون آورد و فضل این دو بر ایام دیگر، مانند برتری یاقوت و زبرجد است به جواهر دیگر.»
ایرانیان باستان سال نو را با انجام مراسم دینی آغاز می‌كردند و نوروز برای آنها مقدس بود و به این دلیل جشن‌ها و رسوم بازمانده از جشن نوروز را نباید تنها برای شادی و جشن ظاهری دانست و ریشه آن را باید در رسوم و عقاید دینی آنها بازجست.
جشن‌های نوروزی در ایران پس از ورود اسلام نیز با آیین‌های دین شریف درهم آمیخت و ضمن حفظ ریشه‌ها، شاخ و برگ‌های تازه یافت.
شاید به دلیل روحانی بودن جشن‌های نوروزی بود كه پیامبر اكرم‌ص و امامان معصوم‌ع همگی به بزرگی از نوروز ایرانیان یاد كرده و بر تداوم آن پای می‌فشارند.
معلی بن خنیس به نقل از امام جعفر صادق‌ع می‌گوید: «گفتم ای سید من! فدای تو شوم. نمی‌آموزی به من نام روزها را به زبان فارسی؟»
جواب فرمود: «آنها روزی چند قدیم از ماه‌های قدیمند كه هر ماهی ۳۰ روز است و زیاد و كم ندارد.
آنگاه افزود: اول  هر ماه هرمزد نام دارد كه نامی است از نام‌های خدای تعالی. در این روز آدم علیه‌السلام آفریده شد. فارسیان می‌گویند این روز جهت آشامیدن مفرحات و خوشحالی كردن خوب است و ما می‌گوییم روزی است مبارك و روز سرور و خرمی است...»
جشن‌های باستانی نوروزی مانند سبزه به آب دادن یا نذر و نیاز برای مردگان نیز نشانی از نوزایی است كه همچنان برگزار می‌شود و نوروز را دوچندان ارزشمند و ماندگار می‌كند.

آیین‌های نوروزی‌

تردیدی نیست گردآوری تمامی آیین‌ها و رسوم مربوط به بزرگترین جشن ملی ایرانیان، همان اندازه غیرممكن است كه سر زدن به تمامی دوستان و آشنایان در این روزها. با این حال تا جایی كه امكان باشد با چنین آیین‌هایی به شما سر می‌زنیم و عید را تبریك می‌گوییم؛ باشد كه هر روزتان نوروز باشد.

حكومت زنان در نوروز

در روستای بی‌مرغ نزدیك گناباد از روز نهم فروردین تا سیزده‌بدر، اختیار روستا به دست زنان می‌افتد و هیچ مردی حق ندارد از خانه خارج شود و اگر خارج شود، زنان او را تنبیه می‌كنند. اداره این روستا در این روزها به اختیار زنان است. زنان اغلب روز را در خارج از خانه می‌گذرانند. اسب سوار می‌شوند. می‌تازند و از روز سیزده‌بدر دوباره به خانه برمی‌گردند و باز همان زن تسلیم و سر به زیر می‌شوند.

 نوروزی‌خوان (نوروز سلطان)

یكی دیگر از مراسمی كه در مناطق مختلف گیلان و مازندران و الموت و طالقان در روزهای پیش از نوروز مشاهده می‌شد، حضور نوروزی‌خوان‌ها بود. نوروزی‌خوان‌ها ۲ گونه شعری می‌خواندند؛ عده‌ای شعری مذهبی می‌خواندند و در واقع امام‌خوانی می‌كردند و برخی نیز شعری نوروزی و ملی برای مردم می‌خواندند. به نظر می‌رسد این آیین پیش از اسلام، جدا از بشارت رسیدن نوروز، مدح امیران و مردمان گشاده‌دست نیز بوده است.
نوروزی‌خوان‌ها می‌خواندند:
مژده دهید ای دوستان
گل در گلستان آمده‌
فصل بهاران آمده
نوروز سلطان آمده‌

آب‌پاشی در اول نوروز

مهدی محی‌الدین بناب، استاد بازنشسته دانشگاه برایمان می‌گوید: مسجد بزرگی به نام مهرآباد در بناب هست. این مسجد سنگ‌نوشته‌ای دارد كه رویش نوشته شده: بُنی هذه المسجد الشریف فی زمن السلطان العادل المرشد الكامل الشاه الطهماسب الصفوی الحسینی و بناها عالیه خانم بنت منصور بگ فی سنه احدی و خمسین و تسع مائه.
روز عید نوروز مردم در مسجد مهرآباد جمع می‌شدند. پدرم و عمویم كه هر دو روحانی بودند، با آب زعفران دعا می‌نوشتند و این دعاها را به مردم می‌دادند. یك دعای دیگری هم می‌نوشتند و به تشت خیلی بزرگی می‌زدند كه ده پانزده نفری می‌شد آن را بلند كرد. این تشت را هر سال پر از آب می‌كردند و به مجرد این كه سال تحویل می‌شد، مردم می‌آمدند و هر كدام كاسه یا گلابدانی پر می‌كردند و به عنوان تبرك می‌بردند.
آب را تا در خانه‌شان می‌بردند و به همه جا می‌پاشیدند تا ارواح خبیثه و جن و شیاطین وارد خانه نشوند.
هفت یا هشت سال بیشتر نداشتم كه یك بار دیدم عمویم دارد دعایی می‌نویسد كه شبیه دعاهای عربی نیست. دعا این بود: «به نام‌ نامی ایرج و به نام‌ بینوا فریدون.» برایم عجیب بود كه این چه دعایی است! پدرم كه روحانی متعصبی بود، به عمویم گفت: «اینها چیه می‌نویسی؟» او جواب داد: «از قدیم، اینها را می‌نوشتیم.» پدرم گفت: «بنویسید بسم‌الله.»
احتمالا آنچه عمویم می‌نوشت، از دوران زرتشت در آذربایجان باقی مانده بود. عمویم با این كه آخوند بود، این را می‌نوشت و به همان آب می‌زد یا به مردم می‌داد كه ببرند.

مرغانه جنگ (بازی با تخم‌مرغ) در گیلان‌

مرغانه جنگ دو طرف داشت و ممكن بود به دو گونه: تكی (تك به تك) و رجی (چندتایی) بازی شود. در این بازی، نوك تیز تخم‌مرغ (سر) و انتهای پهن آن (ته) نامیده می‌شد. مرغانه جنگ به صورت سر به سر، ته به ته و گاه با توافق طرفین سر به ته و ته به سر انجام می‌پذیرد. در شروع بازی، یكی از طرفین تخم‌مرغ خود را در حلقه تنگ بین شست و انگشت به گونه‌ای كه نوك تیز آن به طرف بالا باشد، قرار داده و طرف مقابل سر تیز تخم‌مرغ خود را بر آن ضربه وارد می‌كند. هر تخم‌مرغ كه می‌شكست، صاحبش بازنده محسوب شده و باید ته تخم‌مرغ خود را برای ضربه‌پذیری در اختیار حریف قرار دهد. تخم‌مرغ‌بازهای حرفه‌ای بعضا ترفندهایی برای برنده شدن به كار می‌برند. از جمله یك تخم‌مرغ را با سوزن سوراخ و مایع داخل آن را خالی می‌كنند و با پر كردن مواد شیمیایی چسبنده یا سقز، استحكام بدنه تخم‌مرغ را افزایش می‌دهند.
برخی نیز از تخم‌مرغ‌های دوزرده كه از ضخامت و استحكام بیشتری برخوردار است و در مرغانه جنگ كاربرد بیشتری دارد، استفاده می‌كنند تا شانس برنده شدن خود را افزایش دهند. گاه هنگام بازی بومی مرغانه جنگ، طرفین بازی تخم‌مرغ یكدیگر را محك می‌زنند كه اصطلاحا در زبان گیلكی شرق گیلان به آن «چیشتن» (چشیدن) می‌گویند. روش چشیدن كه برای تشخیص مقاومت تخم‌مرغ حریف انجام می‌شود، به وسیله ضربه زدن دو سر آن تخم‌مرغ به دندان‌های پیشین انجام می‌شود. بدین ترتیب حریف مرغانه جنگ از صدای زیر و بم تخم‌مرغ، متوجه استحكام آن می‌شود و سپس بنا به تشخیص صورت‌های مختلف بازی سر به سر، سر به ته و... را انتخاب می‌كند.
گفتنی است تخم‌مرغ در باورهای بومی گیلك‌زبانان، نشانه بركت و فراوانی و تداوم نسل و زندگی است وبر همین اساس معتقدند كه تخم‌مرغ شكسته شده توسط نوعروس یا زن باردار مصرف شود.

تكم؛ بشارت‌دهنده نوروز در اردبیل‌

كریم عظیمی ججین درباره این رسم برای ما نوشته است، تكمچی در كوچه‌ها به راه می‌افتاد و بچه‌ها نیز پشت سر تكمچی با او همنوا می‌شدند:
سیزون بو تازه بایراموز موبارك‌
آیوز، ایلوز، گونوز، هفته وز موبارك...
ترجمه: این عید تازه‌تان مبارك‌
ماه و سال و روز و هفته‌تان مبارك...
تكم و تكم‌گردانی، ریشه‌ای بس عمیق در فرهنگ كهن منطقه اردبیل دارد. خاستگاه تاریخی و جغرافیایی آن به یقین معلوم نیست؛ اما آنچه امروزه از مراسم تكم‌گردانی در دست داریم، حاصل سابقه و غنای فرهنگ شفاهی مردم منطقه است كه سینه به سینه از نسل گذشته تا به امروز به یادگار مانده.
واژه «تكم» در زبان تركی تركیب یافته از ۲ بخش «تكه» (به فتح تا و كاف) به معنی بز نر و ضمیر ملكی «م» می‌باشد كه معنی «بز نر من» را می‌دهد. به كسی هم كه تكم‌گردانی می‌كند «تكمچی» گفته می‌شود. از این واژه برای نامگذاری مناطق و روستاها نیز استفاده شده است؛ مثل «تكه‌چی» علیا و سفلی از توابع پارس‌آباد مغان.
«تكم» عروسك چوبی كوچكی است به شكل بز كه با پارچه‌های رنگی، زنگوله، سكه و آینه زینت می‌یابد. چوبی باریك به زیر شكم عروسك متصل است كه انتهای این چوب هم از سوراخ وسط صفحه‌ای چوبی می‌گذرد. تكمچی به وسیله این چوب، تكم را به رقص درآورده و ریتم و ضربی هماهنگ از برخورد تكم بر صفحه چوبی ایجاد می‌كند. تكمچی با خواندن اشعاری، فرارسیدن بهار را به مردم بشارت داده و مردم نیز در قبال این شادمانی، هدیه‌ای به تكمچی می‌دهند.
نكته جالب توجه در این آیین، استفاده از عروسك بز است كه رابطه تنگاتنگی با مفهوم شروع فصل بهار دارد. بز در فرهنگ باستانی ایران نماد باروری، زایش و پیشاهنگی است. در اشعار تكمچی، به موضوعات و مناسبت‌های مختلف دینی و اجتماعی اشاره می‌شود.

آغاز سال نو با مس‌

از قدیم تا به حال اغلب مردم خراسان مخصوصا ساكنان مشهد، زمان تحویل سال در حرم امام رضاع حضور دارند كه آغاز سال جدید با یك بار روشن و خاموش شدن چراغ و نقاره خانه اعلام می‌شود. در آن سال‌های دور كه تمام جمعیت مشهد در بزرگترین صحن حرم می‌توانستند گردهم بیایند، بعد از تحویل سال با سبزه‌ای كه هدیه می‌گرفتند، از خادمان حرم به خانه بازمی‌گشتند.
رسم بر این بود كه قبل از آغاز سال نو، مرد خانه بیرون می‌رفت و هنگام تحویل سال، با سبزه و نان و در بعضی محلات با تكه‌ای مس وارد خانه می‌شد كه علامت بركت و روزی‌رسانی بود.

بوسیدن دست بزرگترها

در خراسان همچنین مردها معمولا دستمالی ابریشمی به همراه داشتند. صاحبخانه به تعداد بچه‌های مهمان، تخم‌مرغ رنگی هدیه می‌داد كه در دستمال می‌گذاشتند و بعد آن را تقسیم می‌كردند.
عیدی بیشتر مواقع سكه‌های طلایی رنگ بود كه توی كاسه می‌ریختند و تعارف می‌كردند. این سكه‌ها را اكثر مهمانان نگه می‌داشتند و در سفرهای زیارتی مثل حج و سفر كربلا می‌بردند و متبرك می‌كردند.

عروس گوله‌

نمایش معروف نوروزی در گیلان و مازندران و الموت و طالقان، عروس + غول است. در این نمایش غول، عروس و پیربابو نقش دارند. عروس گله یا عاروس گوله در مازندران به پیربابو معروف است.
غول با پوششی از كُلش (ساقه‌های خشك شالی) و زنگوله‌هایی به پا و چماقی در دست در میان مردم حاضر می‌شد. نقش عروس را نیز اغلب یكی از پسران جوان بازی می‌كرد و لباس زنانه می‌پوشید.
در بازی نوروزی عروس گوله، غول و پیربابو برای به دست آوردن عروس با یكدیگر درگیر می‌شدند.
پیش از آغاز نمایش نیز گروه همخوانی می‌كردند:
عروس گوله بیاردیم/ جانه دله بیاردیم/ خانه خواه تره نیاردیم/ تی پسره بیاردیم‌
ترجمه: بازی عروس و غول آوردیم/ برای جان و دل آوردیم/ صاحبخانه برای تو نیاوردیم/ برای پسر تو آوردیم.
 
 
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: jamejamonline.ir