خالی از نامهای بزرگ؛ پر از آثار کنجکاوبرانگیز
بر خلاف سال گذشته، در سیامین دوره جشنواره فیلم فجر، نامهای بزرگ جای زیادی را به خود اختصاص ندادهاند. اگر در جشنواره فجر سال 89 نام کارگردانانی چون مسعود کیمیایی، داریوش مهرجویی، بهروز افخمی، کمال تبریزی، ابراهیم حاتمیکیا و اصغر فرهادی به چشم میخورد، امسال به جز داریوش مهرجویی، خبر چندانی از کارگردانان قدیمی و تثبیتشده سینمای ایران نیست. با این وجود، میتوان اسامی کنجکاویبرانگیز زیادی را در میان فیلمسازان این دوره پیدا کرد. برخی از اسامی و فیلمهای کنجکاویبرانگیز جشنواره امسال این فیلمها هستند:
آمین خواهیم گفت (سامان سالور)
«سیزده59» نمیتوانست تجربه چندان موفقی برای سالور (که با فیلم مستقل و موفق «چند کیلو خرما برای مراسم تدفین» اعتبار قابل توجهی به دست آورده بود) تلقی شود. اما به نظر میرسد با «آمین خواهیم گفت»، سالور دوباره به حال و هوای «چند کیلو خرما...» بازگشته است. داستان فیلم «آمین خواهیم گفت» در یک منطقه مرزی میگذرد و داستان رابطه آدمهای آن منطقه را با مردی نشان میدهد که وظیفهاش رد کردن این مردم از رودخانه مرزی آن منطقه است. فیلمی با یک داستان ساده و بازیگرانی که هیچ کدام سوپر استار نیستند. نکته جالب دیگر فیلم هم حضور فرزاد حسنی با گریم متفاوت در این فیلم است که میتواند کنجکاویها را برای تماشای این فیلم بیشتر کند.
برف روی کاجها (پیمان معادی)
فیلمنامههایی که معادی تاکنون نوشته، هیچ کدام به فیلمهای بزرگ و چندان مهمی تبدیل نشدند. هر چند برخی از آنها در گیشه آثار موفقی بودند اما بدون شک بازی در دو فیلم اصغر فرهادی تأثیر مهمی بر زندگی هنری معادی گذاشته است. آن چه که با شنیدن اولین واکنشها به ذهن شنونده میرسد، این است که «برف روی کاجها» شباهتهای مهمی با فیلمهای دوره دوم کاری فرهادی (از «چهارشنبهسوری» به بعد) دارد. چنین فضایی، شاید در جشنواره قبلی که تعداد فیلمهای متأثر از «درباره الی...» بیشتر بود، خیلی ویژگی منحصر به فرد و کنجکاو کنندهای نبود اما در جشنواره امسال که به نظر میرسد فیلمسازان مثل دوران قبل از «درباره الی...» بیشتر به مضامین و دغدغههای غیر شهری گرایش پیدا کردهاند، میتواند جالب و حتی شاید منحصر به فرد باشد.
بیخود و بیجهت (عبدالرضا کاهانی)
کاهانی در اثر ما قبل آخرش، «اسب حیوان نجیبی است»، موفق شد دیدگاه تلخ و پوچگرایانهاش را (که در اکثر آثارش قابل مشاهده است) در قالب یک طنز آبسورد ارائه دهد و نتیجه قابل قبولی هم بگیرد. با توجه به روند حرکتی کاهانی، به نظر میرسد او آرامآرام دارد سبک مناسب را برای نمایش مضامین دلخواهش پیدا میکند. «اسب حیوان نجیبی است» فیلم درخشانی نبود اما نشاندهنده نزدیک شدن کاهانی به نوعی ثبات در آثارش است. بنابراین این امید وجود دارد که او بتواند مسیر رو به جلویش را ادامه دهد و «بیخود و بیجهت» با آن اجرای مخاطرهآمیزش (در زمان واقعی و در لوکیشن ثابت) میتواند گام بعدی این مسیر باشد. این فیلم میتواند تکلیف خیلیها را با سینمای کاهانی به طور کامل مشخص کند.
پذیرایی ساده (مانی حقیقی)
مانی حقیقی کارگردانی بود که قبل از نمایش عمومی حتی یکی از آثارش به اعتبار قابل توجهی دست یافت. دو فیلم اول او رنگ پرده سینما را ندیدند، اما معدود کسانی که امکان تماشای «آبادان» و «کارگران مشغول کارند» را داشتند از کار حقیقی تمجید کردند. سرانجام «کنعان» اولین فیلم حقیقی نام گرفت که به طور عمومی اکران و با استقبال خوبی هم روبهرو شد. فیلم جدید حقیقی که در بخش جنبی جشنواره برلین هم پذیرفته شده، تا حد امکان در سکوت خبری ساخته شد و حتی خلاصه داستان مشخصی هم از این فیلم اعلام نشد. همین میتواند کنجکاویها را درباره فیلم جدید حقیقی بیشتر کند.
پلچوبی (مهدی کرمپور)
حقیقی با همان فیلم اولش، «جایی دیگر» نشان داد که دوست ندارد مسیرهای تکرار شده را بپیماید. فیلم دوم او، «چه کسی امیر را کشت؟» در حکم تثبیت کرمپور بود. جایی که کرمپور ثابت کرد که هم قریحه فیلمسازی را دارد و هم توانایی هدایت ستارگان پرشمار را در آثارش. در حد فاصل میان «چه کسی امیر را کشت؟» و «پلچوبی» کرمپور یکی از اپیزودهای فیلم «طهران، تهران» را با نام «تهران: سیم آخر» ساخت که با واکنشهای ضد و نقیضی مواجه شد و حالا فیلم جدید او، یک اثر پر ستاره دیگر است. آیا کرمپور باز هم توانسته با حضور چند سوپر استار سینمای ایران، اثر یکدستی بسازد؟ نتیجه هر چه که باشد، حتماً منتظر تماشای این فیلم خواهیم بود.
خوابم میآد (رضا عطاران)
کارنامه عطاران در تلویزیون (چه به عنوان نویسنده و چه کارگردان) کارنامه بسیار پرباری است و این انتظار میرفت که دیر یا زود او شانس خود را در کارگردانی یک فیلم سینمایی هم امتحان کند. خوشبختانه این انتظار خیلی به طول نینجامید و عطاران هم به جرگه فیلمسازان سینمای ایران پیوست. هر چند خلاصه داستان فیلم «خوابم میآد» و همچنین فاصله کم زمانی آن با فیلم بسیار موفق «ورود آقایان ممنوع» این حس را منتقل میکرد که شاید با فیلمی در مایههای فیلم آخر رامبد جوان روبهرو باشیم، اما شنیدههای اخیر حاکی از این است که عطاران طنز متفاوتی را در این فیلم به نمایش گذاشته است. بعد از یک دوره کوتاه و بازی در چند فیلم نه چندان مهم، به نظر میرسد عطاران دوباره توانسته اعتبار گذشتهاش را به دست بیاورد. آیا او با فیلم «خوابم میآد» میتواند خاطره خوش کارهای تلویزیونیاش را زنده کند؟
نارنجیپوش (داریوش مهرجویی)
مگر میشود فیلمی از مهرجویی در جشنواره فجر حضور داشته باشد و توجهات را به خود جلب نکند؟ به خصوص این که جشنواره امسال بر خلاف سال گذشته خالی از نامهای بزرگ به نظر میرسد و در این شرایط داریوش مهرجویی به عنوان مطرحترین کارگردانی که در جشنواره شرکت دارد، باید جای خالی همه نامهای بزرگ را پر کند.
ضمن این که مهرجویی در فیلمهای اخیرش تغییر مسیر داده و رو به فضاهای متفاوتی آورده است. فضاهای دوگانهای که به راحتی میتوان تفسیرهای متفاوتی از آنها داشت. «طهران: روزهای آشنایی» همانقدر که یک فیلم سرخوشانه و نشاطآور است، میتواند یک فیلم اعتراضی (ولی به سبک مهرجویی) هم تلقی شود. «آسمان محبوب» یک فیلم جدی با رگههای طنز بود یا یک فیلم هجوآلود با رگههایی از جدیت؟! با چنین شرایطی، فیلم «نارنجیپوش» هم میتواند همانقدر برای تماشاگر یک تجربه جدید باشد که برای مهرجویی یک مسیر تازه است!
بر خلاف سال گذشته، در سیامین دوره جشنواره فیلم فجر، نامهای بزرگ جای زیادی را به خود اختصاص ندادهاند. اگر در جشنواره فجر سال 89 نام کارگردانانی چون مسعود کیمیایی، داریوش مهرجویی، بهروز افخمی، کمال تبریزی، ابراهیم حاتمیکیا و اصغر فرهادی به چشم میخورد، امسال به جز داریوش مهرجویی، خبر چندانی از کارگردانان قدیمی و تثبیتشده سینمای ایران نیست. با این وجود، میتوان اسامی کنجکاویبرانگیز زیادی را در میان فیلمسازان این دوره پیدا کرد. برخی از اسامی و فیلمهای کنجکاویبرانگیز جشنواره امسال این فیلمها هستند:
آمین خواهیم گفت (سامان سالور)
«سیزده59» نمیتوانست تجربه چندان موفقی برای سالور (که با فیلم مستقل و موفق «چند کیلو خرما برای مراسم تدفین» اعتبار قابل توجهی به دست آورده بود) تلقی شود. اما به نظر میرسد با «آمین خواهیم گفت»، سالور دوباره به حال و هوای «چند کیلو خرما...» بازگشته است. داستان فیلم «آمین خواهیم گفت» در یک منطقه مرزی میگذرد و داستان رابطه آدمهای آن منطقه را با مردی نشان میدهد که وظیفهاش رد کردن این مردم از رودخانه مرزی آن منطقه است. فیلمی با یک داستان ساده و بازیگرانی که هیچ کدام سوپر استار نیستند. نکته جالب دیگر فیلم هم حضور فرزاد حسنی با گریم متفاوت در این فیلم است که میتواند کنجکاویها را برای تماشای این فیلم بیشتر کند.
برف روی کاجها (پیمان معادی)
فیلمنامههایی که معادی تاکنون نوشته، هیچ کدام به فیلمهای بزرگ و چندان مهمی تبدیل نشدند. هر چند برخی از آنها در گیشه آثار موفقی بودند اما بدون شک بازی در دو فیلم اصغر فرهادی تأثیر مهمی بر زندگی هنری معادی گذاشته است. آن چه که با شنیدن اولین واکنشها به ذهن شنونده میرسد، این است که «برف روی کاجها» شباهتهای مهمی با فیلمهای دوره دوم کاری فرهادی (از «چهارشنبهسوری» به بعد) دارد. چنین فضایی، شاید در جشنواره قبلی که تعداد فیلمهای متأثر از «درباره الی...» بیشتر بود، خیلی ویژگی منحصر به فرد و کنجکاو کنندهای نبود اما در جشنواره امسال که به نظر میرسد فیلمسازان مثل دوران قبل از «درباره الی...» بیشتر به مضامین و دغدغههای غیر شهری گرایش پیدا کردهاند، میتواند جالب و حتی شاید منحصر به فرد باشد.
بیخود و بیجهت (عبدالرضا کاهانی)
کاهانی در اثر ما قبل آخرش، «اسب حیوان نجیبی است»، موفق شد دیدگاه تلخ و پوچگرایانهاش را (که در اکثر آثارش قابل مشاهده است) در قالب یک طنز آبسورد ارائه دهد و نتیجه قابل قبولی هم بگیرد. با توجه به روند حرکتی کاهانی، به نظر میرسد او آرامآرام دارد سبک مناسب را برای نمایش مضامین دلخواهش پیدا میکند. «اسب حیوان نجیبی است» فیلم درخشانی نبود اما نشاندهنده نزدیک شدن کاهانی به نوعی ثبات در آثارش است. بنابراین این امید وجود دارد که او بتواند مسیر رو به جلویش را ادامه دهد و «بیخود و بیجهت» با آن اجرای مخاطرهآمیزش (در زمان واقعی و در لوکیشن ثابت) میتواند گام بعدی این مسیر باشد. این فیلم میتواند تکلیف خیلیها را با سینمای کاهانی به طور کامل مشخص کند.
پذیرایی ساده (مانی حقیقی)
مانی حقیقی کارگردانی بود که قبل از نمایش عمومی حتی یکی از آثارش به اعتبار قابل توجهی دست یافت. دو فیلم اول او رنگ پرده سینما را ندیدند، اما معدود کسانی که امکان تماشای «آبادان» و «کارگران مشغول کارند» را داشتند از کار حقیقی تمجید کردند. سرانجام «کنعان» اولین فیلم حقیقی نام گرفت که به طور عمومی اکران و با استقبال خوبی هم روبهرو شد. فیلم جدید حقیقی که در بخش جنبی جشنواره برلین هم پذیرفته شده، تا حد امکان در سکوت خبری ساخته شد و حتی خلاصه داستان مشخصی هم از این فیلم اعلام نشد. همین میتواند کنجکاویها را درباره فیلم جدید حقیقی بیشتر کند.
پلچوبی (مهدی کرمپور)
حقیقی با همان فیلم اولش، «جایی دیگر» نشان داد که دوست ندارد مسیرهای تکرار شده را بپیماید. فیلم دوم او، «چه کسی امیر را کشت؟» در حکم تثبیت کرمپور بود. جایی که کرمپور ثابت کرد که هم قریحه فیلمسازی را دارد و هم توانایی هدایت ستارگان پرشمار را در آثارش. در حد فاصل میان «چه کسی امیر را کشت؟» و «پلچوبی» کرمپور یکی از اپیزودهای فیلم «طهران، تهران» را با نام «تهران: سیم آخر» ساخت که با واکنشهای ضد و نقیضی مواجه شد و حالا فیلم جدید او، یک اثر پر ستاره دیگر است. آیا کرمپور باز هم توانسته با حضور چند سوپر استار سینمای ایران، اثر یکدستی بسازد؟ نتیجه هر چه که باشد، حتماً منتظر تماشای این فیلم خواهیم بود.
خوابم میآد (رضا عطاران)
کارنامه عطاران در تلویزیون (چه به عنوان نویسنده و چه کارگردان) کارنامه بسیار پرباری است و این انتظار میرفت که دیر یا زود او شانس خود را در کارگردانی یک فیلم سینمایی هم امتحان کند. خوشبختانه این انتظار خیلی به طول نینجامید و عطاران هم به جرگه فیلمسازان سینمای ایران پیوست. هر چند خلاصه داستان فیلم «خوابم میآد» و همچنین فاصله کم زمانی آن با فیلم بسیار موفق «ورود آقایان ممنوع» این حس را منتقل میکرد که شاید با فیلمی در مایههای فیلم آخر رامبد جوان روبهرو باشیم، اما شنیدههای اخیر حاکی از این است که عطاران طنز متفاوتی را در این فیلم به نمایش گذاشته است. بعد از یک دوره کوتاه و بازی در چند فیلم نه چندان مهم، به نظر میرسد عطاران دوباره توانسته اعتبار گذشتهاش را به دست بیاورد. آیا او با فیلم «خوابم میآد» میتواند خاطره خوش کارهای تلویزیونیاش را زنده کند؟
نارنجیپوش (داریوش مهرجویی)
مگر میشود فیلمی از مهرجویی در جشنواره فجر حضور داشته باشد و توجهات را به خود جلب نکند؟ به خصوص این که جشنواره امسال بر خلاف سال گذشته خالی از نامهای بزرگ به نظر میرسد و در این شرایط داریوش مهرجویی به عنوان مطرحترین کارگردانی که در جشنواره شرکت دارد، باید جای خالی همه نامهای بزرگ را پر کند.
ضمن این که مهرجویی در فیلمهای اخیرش تغییر مسیر داده و رو به فضاهای متفاوتی آورده است. فضاهای دوگانهای که به راحتی میتوان تفسیرهای متفاوتی از آنها داشت. «طهران: روزهای آشنایی» همانقدر که یک فیلم سرخوشانه و نشاطآور است، میتواند یک فیلم اعتراضی (ولی به سبک مهرجویی) هم تلقی شود. «آسمان محبوب» یک فیلم جدی با رگههای طنز بود یا یک فیلم هجوآلود با رگههایی از جدیت؟! با چنین شرایطی، فیلم «نارنجیپوش» هم میتواند همانقدر برای تماشاگر یک تجربه جدید باشد که برای مهرجویی یک مسیر تازه است!
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: tehrooz.com
مطالب پیشنهادی:
مروری بر 10دوره جشنواره فیلم فجر
منبع: tehrooz.com
مطالب پیشنهادی:
مروری بر 10دوره جشنواره فیلم فجر
تصاویر تازه از فیلم تازه داریوش مهرجویی «نارنجی پوش»/ متن ترانه رپ حامد بهداد در فیلم!
شكارچیان سیامین سیمرغ
حاشیههای فیلمهای پرحاشیه جشنواره فجر!
فیلم هایی که سودای سیمرغ دارند + عکس