جور دیگر باید دید
کم پیش میآید در میان سریالهایی كه این روزها روی آنتن میرود شاهد اثری باشیم كه در همان نگاه اول تشخیص دهیم خارج از چارچوبهای متداول سریال سازی ساخته شده باشد.حالا از نوع انتخاب و پرورش موقعیت بگیرید تا كشمكشها و شخصیتپردازیها و ... فارغ از اینكه سریال «وضعیت سفید» را دوست داریم یا نه مشخص است كه این سریال نوعی خرق عادت در سنت سریالسازی در تلویزیون است. سریالی كه این روزها هر شب به روی آنتن میرود و روایتگر زندگی خانواده ای پر جمعیت است كه در آستانه موشك باران تهران در سال 66 به باغ مادرشان در اطراف تهران پناه برده اند. آنجا زندگیشان را میكنند و اختلافها و رویاها و بداخلاقیها و ... آنها به شكلی عادی ادامه دارد. لااقل تا اینجا مخاطب نه شاهد اتفاق و كشمكش عیانی بوده و نه سازندگانش اصرار داشته اند هیجانی خارج از زندگی در چنین موقعیتی با همه روزمرگی و در عین حال خاص بودن را به مخاطب تحمیل كنند. این شیوه شاید مورد پسند خیلی از مسئولان سیما و مخاطبان نباشد اما با اینهمه این سریال توانسته مخاطبان خود را هر شب حوالی ساعت 21 پای تلویزیون بنشاند. هنوز برای قضاوت درباره كلیت این اثر زود است اما قرار گفتوگویی را با حمید نعمت الله و هادی مقدم دوست گذاشتیم تا بیشتر از هر چیز درباره همین تفاوت صحبت كنیم.
دقیقا از كی موقعیت موشك باران تهران در سال 66 برایتان تبدیل به یك موقعیت دراماتیك شد؟
هادی مقدم دوست: شاید باید بگوییم كه خیلی در خاطرمان نیست كه دقیقا كی این اتفاق افتاد اما اصلیترین نكته برایمان این بود كه انگار این وضعیت خیلی از امروز ما دور است.
یعنی فكر میكنید مردم سعی كردند آن را فراموش كنند؟
مقدم دوست: نه به این معنا. یكسری از خاطرهها هستند كه در زندگی ما بسیار اثر گذار میشوند و آن خاطراتی بیشترین اثر را دارند كه در زمان اتفاق افتادن هم بیشترین درگیری احساسی را با آن داشته ایم. پس ماجرای جنگ و موشكباران را كسی فراموش نمیكند . مثلا خود من شاید تصویر معلم كلاس چهارم دبستانم را خوب به خاطر نداشته باشم اما تصویر موشكی كه از سمت بهشت زهرا دیدم به سمت تهران میرود و دودی كه پس از اصابت آن بلند شد را به خاطر دارم. اما سوال اینجاست كه چرا این موضوع تبدیل به دغدغه فیلمسازان ما نشده كه به اعتقاد من به مدل جستجوی ایده در سینمای ما بر میگردد.
متاسفانه شما درست میگویید و ایده یابی در سینمای ما روندی نزولی را طی میكند اما به نظرتان چرا؟
مقدم دوست:چون فیلمنامه نویسان ما زیاد با پژوهش میانه ای ندارند. در صورتی كه میبینیم هر جا جستوجویی صورت گرفته و تمركزی بوده و پژوهشی اجتماعی،ت اریخی و ... صورت گرفته از دلش فیلمیامتیاز دار هم بیرون آمده است. در واقع فیلم خوب حاصل پژوهش فیلمنامه نویسش است. حالا چه آن پژوهش را به شكل دراماتیك انجام داده باشد و چه سوژههایش را از جیب دورانی خورده باشد كه خوب نگاه كرده و خوب تحلیل كرده و درمورد زندگی مطالعه داشته است. اگر فیلمسازان دفاع مقدس ما اهل پژوهش بودند ما در دل همین تاریخ دفاع مقدس با مدخلهایی رو بهرو میشویم كه پر از سوژه است به طوری كه اگر فیلمساز خوب آنها را جستوجو كند دیگر دوست ندارد برود سراغ سینمای اجتماعی یا ملودرام و... یا اگر در سینمای اجتماعی خوب ورود كند دیگرسراغسینمای دیگری نمیرود. پس چون ما نه در فیلمنامه نویسی و نه در آموزش آن اهل پژوهش نیستیم پس احتمال اینكه واقعههایی كه از نظرمان دور میشوند سینمایی شوند خیلی كم میشود.
آقای نعمت الله شما هم با این حرفها موافق هستید؟ و به نظرتان چرا این اتفاق افتاده؟
حمید نعمت الله: بله. شاید مشكل این است كه فیلمنامهنویسمتاثر از سلیقه مردم است یا اینكه فكر میكنیم مردم قصههای روز را بیشتر دوست دارند و خب در سینما تماشاگر نقش مهمیدارد چون بحث پول میان است. اینگونه همه تصور میكنیم اگر فیلمها حول اتفاقات روز بیفتد بهتر است. نمونه مشخص آن اینكه ما چقدر فیلمیداریم كه در دهات یا كوهستان بگذرد؟ مردم رستورانهای تازه را امتحان میكنند و شهربازی میروند و بستنیهای مد روز را میخورند پس ذهن ما هم تنبل میشود و ترجیح میدهیم همین گونه رفتار كنیم اما در دنیا اینگونه نیست. البته من همه اینها را با احتیاط میگویم. شما موافق هستید؟
موافقم كه فیلمسازان ما خیلی مطابق مد روز عمل میكنند حتی در ساخت سوژههای اجتماعی و خب مخاطب را هم درگیر میكند و موافق هستم كه این یكجور تنبلی است. خیلی مواقع همان چیزی كه در سطح جامعه مثل مد شدن زنگ موبایل اتفاق میافتد در همان سطح در سینمایمان و حتی تلویزیون اتفاق میافتد اما مسئله اینجاست كه حتی اگر سلیقه مردم هم همین باشد میتوان تغییرش داد.
نعمت الله: اول باید بپذیریم كه سینمای ایران سطحی است. از اساس و بنیاد و تولید كه بخش اصلی آن است اتفاقها سطحی میافتد. ما سنت سینما نداریم.برای همین اهل ریسك كردن هم نیستیم. مثلا الان یك دوره ای از تاریخ ایران زیاد دست مایه كارها قرار میگیرد. همان دوره بعد از انقلاب مشروطه. چون امتحان شده و مشخص شده مردم به هر دلیلی آن دوره تاریخی را دوست دارند. سالهای اول انقلاب هم فیلمهایی در دهات زیاد تولید میشد كه محور آن عموما خان و ظلمیكه به مردم میكند و ... بود و در بستر انقلاب رخ میداد. موضوع این است كه این حال مردم به شكل بالقوه است اما سینما و رسانهها میتوانند كاملا این مسیر را تغییر دهند. این مسئله در آمریكا خوب جا افتاده است. آنها دوره جنگ شمالیها و جنوبیها را دوست دارند، سرخپوستها و كابوها را دوست دارند. فیلمیكه در دهات و جاده و پمپ بنزین و ایالتهایشان اتفاق بیفتد هم دوست دارند. چون محصولاتشان را با كیفیت ارائه میدهند.
این كیفیت دقیقا یعنی چی؟
نعمت الله: ببینید یك مثال ساده میزنم. هشتسال در كشور ما جنگ بود. در این هشتسال زندگی كه تعطیل نشد. خیلیها ازدواج كردند. خیلیها طلاق گرفتند یا بچه دار شدند و... اما ما وقتی میخواهیم به جنگ بپردازیم فقط محدود میشویم به جنگ. در حالیكه آن دوره یك دوره تاریخی مهم در كشورمان است كه با همه اتفاقاتی كه پیش آورد زندگی در سراسر ایران در آن جریان داشت و از جنگ هم تاثیر میگرفت اما در فیلمهای ما وقتی موضوع جنگ است انگار زندگی در این طرف تعطیل میشود.
مقدم دوست: این اتفاق برعكس هم افتاده. در همان دوره جنگ فیلمها و آثاری ساخته شد كه اصلا انگار نه انگار در آن روزگار جنگی بوده است. ما نمیتوانیم وقتی میخواهیم روی مسئله ای تحقیق روانشناسی كنیم جامعهشناسی را فراموش كنیم و بالعكس. زندگی سوا كردنی نیست.
این همان چیزی است كه شما خواستید در وضعیت سفید به آن دست پیدا كنید؟
مقدم دوست، نعمت الله: تقریبا
مقدمدوست: واقعیت این است كه در سریال یك كشمكش خیلی برجستهای وجود ندارد مثل اینكه كسی به كسی بدهكار باشد و این طلب طی یك فرآیند پرتعلیق بخواهد كشمكش ایجاد كند.
با توجه به عادت صدا و سیما به سریالها و آثار نمایشی پر تعلیق شما را در ساخت این سریال كه این روند را نمیرود تحت فشار نبودید؟
نعمت الله: الان كه ساخت آن تمام شده نه اما یادتان باشد كه ما یكبار دیگر چند سال پیش (قبل از ساخت فیلم بیپولی) قرار بود این سریال را بسازیم و آن زمان سریال تهیهكنندهای داشت ولی شبكه با كار موافقت نكرد.
دلیلشان چه بود؟
نعمت الله: آنچه یادم میآید كه تهیهكننده به ما گفت این بود كه فیلمنامهها باید كاملا بازنویسی شود. این دور هم ما جلسات زیادی در شبكه و با ناظر كیفی داشتیم. من اسمش را نمیگذارم تحت فشار بودن به هر حال شبكه بودجهای را هزینه میكند و طبیعی است كه نگران باشد.
موضوع اصلی مثل اینكه همین چگونگی كشمكش در روند شكل گیری یك داستان سریال است؟
مقدم دوست: به نظر میرسد ما برای اینگونه سریالها مثل وضعیت سفید باید یك عنوان پیدا كنیم. مثلا اسمش را بگذاریم موقعیتهای تك كشمكشه!
نعمت الله: به نظر من موضوع همه این واژهها مثل كشمكش و گره افكنی و ... این است كه یك اثر میخواهد در هر صورت جذابیت را به چنگ بیاورد و با آن سر مخاطب را گرم كند. اگر برای یك سریال بازیگر شناخته شده میآورند یا بازیگری كه كمتر برای مخاطب تكراری باشد یا بازیگری كه اتفاقا در آن نقشی كه مدنظر است جواب داده همه اینها برای این است كه تحلیلمان این است كه اینگونه، مخاطب بیشتری را جذب میكنیم.
اما شما هیچ كدام از این راهها را نرفتید. یعنی كشمكش پر رنگی در كار نیست یا از سوپر استار امروزی استفاده نكرده اید و در داستان پردازی هم سعی نكردید فراز و فرود خیلی دراماتیكی داشته باشید. پس شما روی كدام «عنصر جذاب»حساب كرده اید و روی آن سرمایهگذاری كردید؟
نعمت الله: اینكه بگوییم این مدل هم جذاب است با همه اینها كه شما میگویید
پس شما معتقدید كه جذاب هست؟
نعمت الله: ببینید ما با همه چالشهایی كه شما میگویید با خبریم. ما دنبال درست كردن همین داستانهای كوچكی كه متعلق به زندگی است بودیم و اینكه این داستانها را در حالی تعریف كنیم كه از سلیقه فیلمسازیمان هم خارج نشویم شخصیتهای این سریال و روابطشان به نظرمان جذاب است و مدل كاراكتر امیر و احساساتش. آنچه برای ما جذاب بود چیزهایی شبیه این است.
مقدم دوست: و دیگر موضوع بهبود دادن یا تغییر دادن مسیر این خانواده با اینهمه تنشی كه دارد به سمت وضعیتی مطلوبتر است. این برای ما یك كد جذابیت بود. مخاطب در پس ذهنش میگوید این كد آیا در این فیلم یا سریال بالاخره میتركد یا نه. یك جور انتظار دارد تغییری رخ دهد یا اختلافها به یك انفجار برسد.
بیش از هر چیز این سریال را شاید بتوان با سریال ناصر تقوایی مقایسه كرد و گفت چنین الگویی یكبار جواب داده است. اما شما چند شاخصه مهم جذب مخاطب آن سریال در آن زمان را نداشتید. به نظرتان این الگو جواب داده است؟
نعمت الله: درست میگویید این الگو قبلا جواب داده است. با احترام به آن اثر و ناصر تقوایی گمان من هم این است كه غیر از شخصیتهای بسیار خوبی كه آن سریال دارد و مخاطب را با خود همراه میكند اما یكی از مهمترین مسائلی كه سریال در جذب مخاطب به آن اتكا داشت و روی توده مردم اثر گذار بود طنزی بود كه در اثر بود و اتكایش به نوعی طنز متكی به شوخیهای زن و مردی بود. این سریال الان به مدد منتقدان همه میشناسندش و قوتهایش را هم اما آن زمان پخش باید دید اتكای جذب مخاطب برای آن چه بود. مثلا در خانواده ما كه خیلی مذهبی هم نبودند دیدن این سریال ممنوع بود. اصلا این نوع طنز با اتكا به شوخیهای زنانه و مردانه سنت قابل اتكایی در همه جای دنیا برای جذب مخاطب است. شما به جوكهایی كه هر روز گفته میشود نگاه كنید. یا كمدیهایی كه موفق میشوند.
این مسئله انگار تابوی قابل شوخی كردنی است. خب وضعیت سفید نه میتواند و نه میخواهد این كار را بكند. پس از این نظر متمایز میشود.
ببینید الان مخاطبان زیادی با سریال ارتباط گرفته اند اما اگر بخشی از همان مخاطب یا مخاطبان دیگری كه سریال را دوست ندارند از شما بپرسند كه خب دیدن این سریال در نهایت كه چی! شما چه جوابی میدهید؟
نعمت الله: من اول از آنها میخواهم یك سریال كه دوست داشتند را مثال بزنند و بعد كه گفتند از آنها میپرسم كه چی؟ آنها میگویند مثلا در آن سریال شهین به احمد رسید یا فلان قاتل را گرفتند یا ... و من میگویم خب كه چی؟ به نظرم مخاطبان امروز بیشتر شبیه آدمهای شكمویی هستند كه فكر میكنند تا برنج و نان نخورند سیر نمیشوند در حالیكه قبلا با وعدههای مناسب تری سیر شده اند.
در واقع ذهن آنها به آنها براساس عادت فرمان میدهد كه سیر نشده اند.
نعمت الله: بله چون ذهنشان چلوكباب را میفهمد. مثل بازی گیم میماند كه فرد سرگرم شده اما بعد یكجور افسردگی هم دارد.
مقدم دوست: مثل آدمهایی كه تا بالششان عوض میشود خوابشان نمیبرد. این تفكری است كه راحت با پدیدهها برخورد نمیكند.
نعمت الله: برخی مخاطبان انگار وقتی دچار هیجان میشوند پاسخشان را میگیرند. من با دوستی همسفر بودم. داشتیم طبیعت فوق العاده زیبایی را میدیدیم كه گفت خب كه چی؟ آمده ایم منظره ببینیم؟ من گفتم تو انگار میخواهی بروی شهر بازی تا راضی شوی. یعنی ترن هوایی برای او یعنی لذت و این موضوع میتواند لذت سفر را برای او معنی كند. نمیخواهم بگویم سریال ما خیلی خوب است اما آدمهای با سلیقه وسیع تر میتوانند از آن لذت ببرند. واقعیت این است كه كودكان لذت را در هیجان میبینند اما خیلی از ما وقتی بزرگ میشویم هنوز همین طور فكر میكنیم.
مقدم دوست: نكته بعدی این است كه كسانی كه میگویند خب كه چی در واقع نوعی انتقاد یا اعتراض یا خشم در سوالشان دارد و برای این باید بنشینند و سریال را در كمال بببینند تا این اعتراضشان ریشه واقعی داشته باشد. من مطمئن هستم وقتی سریال تمام شود مردم احساس كامل بودن خواهند داشت.
نعمت الله: به مرور عادت تغییر میكند.
حالا با توجه به اینكه شما تا آخر سریال را میدانید بالاخره آیا میتوانیم بگوییم وضعیت سفید الگوی خوبی برای تغییر ذائقه مخاطب است؟
نعمت الله: خب هر كس كار خودش را میكند و این الگو را نمیشود به كسی پیشنهاد كرد. اما مخاطب آخر این سریال ناراضی مجلس را ترك نمیكند. و حتی شب هم به آن فكر میكند. اینطور نیست كه سریال را ببیند و از دیدنش دچار هیجان شده باشد اما بعد حتی اسم سریال را در مقایسه با دیگر آثار فیلمساز یادش نیاید. ما از این نمونهها داشته ایم كه زمان پخششان هم خیلی موفق بودند. برای من دیدن سریال مكانیسمش با دیدن یك مسابقه بوكس فرق دارد.
مقدم دوست: من میدانم كه ما با تمام همتمان و ذوق و سلیقهمان در زمان طولانی این اثر را ساختیم. بدون اینكه لحظهای خیال دیگری ببافیم تنها به این اثر فكر كردیم و همه زحمتمان را كشیدیم.
نعمت الله: بعضیها به كاری كه برای مردم میسازند مینشینند و كلی میخندند و میگویند ما كه فیلمهای برگمان را میبینیم و این را برای مردم ساختیم. من این حال را نمیپسندم. انكارش نمیكنم و این سریال قطعا بخشی از سلیقه من را به عنوان مخاطب شامل میشود. از سلیقه خودمان كه اصلا پایین تر نیست و بالاتر هم نیست.
مقدم دوست: یك نكته دیگر هم این است كه یك سریال حتما یك گروه مخاطب هدف دارد و نمیتواند همه بخشها را در بر بگیرد.
اما معمولا تلویزیون دوست دارد مخاطب حداكثری داشته باشد.
نعمت الله: این مشكل صدا و سیما نیست مشكل سینما و همه مملكت ماست. حتی ما این الگو را در شعار انتخاباتی رئیس جمهور هم میبینیم. اینكه بگویند ما بلافاصله سرویسهای عجیب و غریب به همه مردم میدهیم و انگار مثل بلیت بخت آزمایی باشد كه همه قرار است سریع صاحب همه چیز بشوند. صدا و سیما هم این هیجان را دارد. در برنامهریزیهایش هم دارد. انگار با آرامش نمیتواند كار كند و میل به آمار برایش بیشتر از پژواك آثار مهم است. بالاخره درصد فلان سریال حتما از سریال دكتر قریب بیشتر بوده است اما باید دید ماندگاری كدام یا پژواك كدام بیشتر بوده است. مرور زمان هم این را نشان میدهد. به نظرم رفتار هیجانی برای بالا بردن درصد بیشتر تماشاگر، بر صدا و سیما احاطه دارد متاسفانه.
برسیم به یكسری از حاشیههای سریال. یكی از مهمترین حاشبیهها تاامروز به نقش بهروز بر میگردد. اینكه با توجه به تاكید شما روی بازی نمایشی او به نظر میرسد جزو سلیقه تان باشد. از طرف دیگر این شخصیت را با نقشهای بهروز وثوقی مقایسه میكنند و خب مشخص است برخی جاها سعی دارد از او تقلید كند اما این را هم میگویند كه گاه یاد آور حامد بهداد هم هست. البته باید یادمان بیاید كه حامد بهداد هم اولین بار در بوتیك این نقش شخصیت اكتیو را ایفا كرد.
نعمت الله: ببینید اول این را بپذیریم كه من به كسی كه نقش یك شخصیت در دهه 60 را بازی میكند نمیآیم بگویم تقلید شخصیتی در دهه 90 را بكند. شاید بگویم از شخصیتی در دهه 40 تقلید كن یا سوپر استار آن موقع كه ابوالفضل پور عرب آن دوره است اما درست میگویید این شخصیت برایم جذاب است. یك شخصیت وامونده درس نخوانده كه حالا معتاد هم هست و احوالات نئشگی و خماری در برخی جاها بر او غالب میشود. و حالا تحت تاثیر هنرپیشهها هم هست. این شخصیت به مرور حتی به مرز دیوانگی هم میرسد و ملق هم میزند. پس بهروز با همه مشخصاتش منحصر به فرد میشود. بعد هم اینكه به هر حال شاید بازیهای اكتیو شباهتهایی به هم داشته باشند. اما به نظرم كسانی كه حرف تقلید غزالی از بهداد را میزنند كمی بی ذوقی به خرج میدهند به این معنا كه حرف نفر قبلی را مدام تكرار میكنند و یكبار نمینشینند درست خودشان نگاه كنند.
حالا به نظرتان غزالی بازیگر خیلی با استعدادی است؟
نعمت الله: در وهله اول مشخص است بازیگری برایش مهم است. این حرفه را با تمام احساس مسئولیتش دوست دارد و خب این ویژگی در این روزگار كه برای بازیگران بیشتر سرویسی كه آنها را میبرد و میآورد و غذایی كه سر صحنه میخورند مهم است خیلی ویژگی مهمی است. من این میزان خودپسندی كه در بازیگرانمان هست را نمیفهمم.
مقدم دوست: خیلیهایشان فكر میكنند اگر این كلاسها را نگذارند و خودشان را نگیرند كسی آنها را جدی نمیگیرد.
نعمت الله: به من بارها توصیه شده خودت را سر صحنه بگیر یا عربده بزن. اما وقتی یك تیم به پاكیزگی كار خودش را میكند و آنقدر با محبت هستند كه دو ماه بدون دستمزد كار میكنند چرا من باید عربده بزنم؟!
یعنی شما دو ماه به بازیگران دستمزد ندادید؟
نعمت الله: بله. بودجه گروه تمام شده بود و پولی نبود و من چون مستقیم نمیتوانم درخواستی بكنم به مدیر تولید گفتم به تك تك آدمها زنگ بزند و بگوید از این لحظه به بعد اگر بیایند سر كار دستمزدی در كار نیست و همه بدون هیچ پیغامی آمدند.
منبع: tehrooz.com
مطالب پیشنهادی:
گزارش تصویری سریال وضعیت سفید
بازیگر سریال وضعیت سفید: این سریال یك كیك خوشمزه است!
گفتگو با رامسین کبریتی بازیگر نقش صابر در سریال «ستایش»
با مهرداد خوشبخت، كارگردان سریال شهر دقیانوس