بیوگرافی سید ضیاءالدین طباطبایی
سید ضیاءالدین طباطبایی متولد ۱۲۶۸ در شیراز - درگذشتهٔ ۷ شهریور ۱۳۴۸ در تهران است.او سیاستمدار ایرانی و نخست وزیر ایران در زمان احمدشاه قاجار، آخرین شاه دودمان قاجار، بود. در کودتای ۱۲۹۹ خورشیدی همراه با رضاخان شرکت داشت و رئیسالوزرای ایران شد و تا ۱۴ خرداد ۱۳۰۰ در این مقام بود.
سالهای اولیه زندگی سید ضیاءالدین طباطبایی
سید ضیاءالدین طباطبایی در تابستان ۱۲۶۸ شمسی در شیراز متولد شد. پدرش سید علی آقا یزدی از خطبای مشهور عهد مظفری است که در اواخر سلطنت ناصرالدین شاه به حوزهٔ علمیهٔ نجف رفت. وی در پی درخواست مظفرالدین میرزای ولیعهد از میرزای شیرازی بهمنظور اعزام یکی از روحانیون حوزه برای زعامت دینی هموطنان به ایران بازگشت. سید علی آقا در زمان مشروطه تنها در چارچوب اقدامات مظفری با مشروطه خواهان موافق بود؛ اما بعدها در صف مخالفان مشروطه طلبان و همرزم شیخ فضلالله نوری قرار گرفت و حتی در دوران استبداد صغیر به ساری نیز تبعید شد. مادرش نیز دختری شیرازی بود که پدرش در سفری به شیراز با وی ازدواج کرد و سید ضیاء نیز نخستین فرزند وی بود.
سید ضیاء در حدود یکسالگی همراه با والدین خود به تبریز برده شد. تحصیلات مقدماتی خود را توسط معلمین خصوصی در منزل فراگرفت. سپس، با ورود به مدرسهٔ ثریای تبریز، علاوه بر دروس جدید، زبان روسی را نیز فراگرفت. پس از آن به شیراز رفت و علاوه بر تحصیلات مذهبی، به فراگیری زبان های فرانسه و انگلیسی نیز پرداخت.
سید ضیاء از دوران بلوغ تعارضاتی در رفتارش داشت. او گاه هیئت و شکل ظاهریِ خویش را تغییر میداد، لباس روحانی را از تن بهدرمیکرد و با کت و شلوار و پاپیون و کلاه در ملأ عام حاضر میشد و به تفریحاتی چون موسیقی، شکار و... میپرداخت. در پانزدهسالگی، همزمان با مشروطهخواهیِ مردم، به شیراز رفت و فعالیت سیاسی خود را با حمایت از مشروطه با روزنامهنگاری آغاز نمود که البته هرچند یک بار بهدلیل توقیف، به تأسیس روزنامهای دیگر اقدام نمود. وی در ۱۷سالگی با همکاری دایی خود در اسفند ۱۲۸۵ نشریات اسلام و کمی بعد ندای اسلام را در شیراز منتشر کرد و به حمایت از مشروطه پرداخت. با توقیف نشریه، سید ضیاء که جان خود را در خطر میدید، با تغییر لباس به همراه هیئت تحریریه خود به تهران آمد. وی که در مشروطه کمتر به جنبههای «مشروعه» آن توجه داشت، در هجرت بزرگ علما و تجار به شهر قم در مرداد ۱۲۸۵ خود را در صف آنان قرار داد.
دیگر اقدام وی بمبگذاری توسط یکی از عواملش در مغازه حاج محمد اسماعیل نماینده دوره اول مجلس و هوادار محمدعلی شاه بود که انفجار بمب کشته شدن بمب گذار را در پی داشت و منجر به فرار وی شد. او با پناهندگی به سفارت بلژیک راهی خارج گردید. همچنین بار دیگر که به علت بمبگذاری در منزل «شعاع السلطنه» برادر محمدعلی شاه تحت تعقیب قرار گرفته بود، به سفارت انگلیس و سپس عثمانی پناهنده شد که مورد قبول واقع نشد. سرانجام پس از شش ماه پناهندگی در سفارت اتریش با صدور فرمان عفو عمومی محمدعلی شاه از سفارت خارج شد و به همکاری با مشروطه خواهان تهران در تیرماه ۱۲۸۸ پرداخت.
وی از مهر ۱۲۸۸ به انتشار نشریه «ندای اسلام» دست زد. نشریه «شرق» هم که هزینه آن توسط زرتشتیان و ارامنه تأمین میشد، به دلیل اهانت به مجلس دوم توقیف شد. روزنامه برق نیز که پس از آن انتشار یافت با دلایلی مشابه توقیف شد و سید ضیاء که به زندان محکوم شده بود، با تلاش عدهای از مشروطه خواهان آزاد شد و به خارج از کشور رفت. او دو سال در فرانسه و انگلیس مانده، به تحصیل زبان انگلیسی و فرانسه ادامه داد. این در حالی است که هزینه تحصیلات وی توسط «اتحادیه دوستی ایران و فرانسه» تأمین میشد.
در همین دوران که وی در خارج به سر میبرد، با شرکت در جشن تاجگذاری جرج پنجم، به عنوان نماینده مطبوعات ایران از سوی دیپلماتهای انگلیسی به عنوان مشاور، رایزن فرهنگی و سیاسی مورد توجه واقع شد. سرانجام سید ضیاء در آستانه اولتیماتوم روس و انگلیس وارد ایران شد و پس از مدتی روزنامه «رعد» را با کمک مالی سفارت انگلیس منتشر کرد که ابتدا حامی روسها و سپس مدافع انگلستان شد. یکی از عوامل این تغییر موضع را در کمکهای مالی سفارت انگلیس به این روزنامه میتوان یافت.
سید ضیاء در سال ۱۲۹۶ جهت ارسال مشاهدات خود از آثار انقلاب بلشویکی روسیه به وزارت خارجه ایران، به این کشور سفر نمود؛ اما پس از هرج و مرجهای ناشی از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ به ایران بازگشت. وی که از حامیان وثوق الدوله و پیمان ۱۹۱۹ که مخالفان بسیاری داشت، بود. سید ضیاء در اواخر سال ۱۲۹۸ به منظور برقراری روابط با دولتهای تازه استقلال یافته آذربایجان، گرجستان و ارمنستان در رأس یک هیئت عازم منطقه قفقاز شد.
دولت کودتا
ارتباط سید ضیاء با وثوق الدوله و خصوصیات وی که توجه انگلیسیها را به وی جلب کرده بود، باعث شد او به «کمیته آهن» که به کوشش سازمان جاسوسی انگلیس جهت حفظ منافع انگلیس در ایران و انجام کودتا تشکیل شده بود، راه یابد. وی در رأس این سازمان سری که متشکل از رجال مختلف ایرانی و انگلیسی بود، قرار گرفت و رابط جلسات آن با وزیر مختار انگلیس و دیگر عوامل اطلاعاتی انگلیس در تهران بود. با فراهم شدن شرایط، انگلستان با انتخاب سید ضیاء به عنوان چهره سیاسی و رضاخان به عنوان چهره نظامی، کودتای خود در ایران را عملی ساخت. بدین صورت که با عزل فرمانده روسی قزاقها توسط احمد شاه، مشیرالدوله استعفا کرد و ریاست قزاقها را انگلیسیها بر عهده گرفته و فرماندهی آن را بر عهده رضاخان گذاردند. طبق برنامه قبلی با همکاری رضاخان و سید ضیاء، نیروهای قزاق از قزوین به تهران آمده و کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ شکل میگیرد. در ستاد مشترک «ضیاء ـ رضا» حکم دستگیری ۶۰ نفر از افراد با گرایشهای مختلف؛ از جمله سید حسن مدرس تا صارم الدوله صادر میشود. روز چهارم کودتا، رضاخان با لقب سردار سپه، ریاست قزاق و سید ضیاء نیز حکم نخست وزیری خود را از احمدشاه قاجار دریافت میکنند.
سید ضیاء پس از تشکیل کابینه خود در اسفند ۱۲۹۹ با اقداماتی، همچون لغو قرارداد ۱۹۱۹ که خود از طرفداران آن بود، سعی نمود مقبولیتی در بین مردم برای خود کسب نماید. کابینه او به عنوان یک دولت انقلابی، اصلاحات اقتصادی، فرهنگی و تشکیل ارتشی نیرومند را در رأس برنامههای خود قرار داد. اما به علت دستگیری بسیاری از مخالفان، کابینه وی، به «کابینه سیاه» شهرت یافت.
مهاجرت به فلسطین
سید ضیاء پس از کنار گذاشته شدن از صحنه سیاست با دریافت مبلغی پول، در حالی که به خارج از ایران تبعید شده بود، ساکن ژنو شد و در حالی که روزگار را به سختی میگذراند، در سال ۱۳۱۰ به دعوت حاج الأمین الحسینی مفتی اعظم فلسطین که جهت برگزاری کنگره ای به منظور مقابله با افزایش مهاجرت یهودیان به فلسطین دعوتنامههایی برای بسیاری از رجال دولتی و غیردولتی جهان و از جمله سید ضیاء ارسال کرده بود، بدین سرزمین رفت. سید ضیاء توانست ریاست کنگره را عهده دار شود، لذا پس از دو هفته اقامت جهت ساماندهی امور خود به سوئیس بازگشت و در بهار ۱۳۱۱ مجدداً به فلسطین بازگشت. در ۸ ماه اقامت خود اقداماتی، همچون تأسیس کمیته های ملی کنگره و ایجاد شعب در برخی از کشورهای عربی انجام داد و بار دیگر به اروپا بازگشت. وی مجدداً در سال ۱۳۱۴ به فلسطین بازگشت و تا سال ۱۳۲۲ در فلسطین اقامت گزید.
دوران پهلوی دوم
پس از وقایع شهریور ۱۳۲۰، در پی اشغال ایران و سپس سقوط سلطنت رضاشاه پهلوی، انگلستان که به دلیل سیاست انگلوفیلی سید ضیاء همچنان تمایل داشت، در موقع لزوم از وی استفاده نماید. در هفتم مهر ۱۳۲۲ با هدایت سازمان های انگلیسی به ایران وارد شد. گفته میشود یکی از اهداف انگلستان از به کارگیری مجدد وی در صحنه سیاسی ایران استفاده از نفوذ وی در میان ایلات و شوراندن آنها علیه آلمانها در صورت اشغال ایران طی جنگ جهانی دوم بود. بدین ترتیب دور جدید فعالیتهای انگلوفیلی سید ضیاء با حضور وی به عنوان نماینده مردم یزد در مجلس چهاردهم که با وجود مخالفتها رأی اعتماد را کسب مینماید، آغاز گردید. وی در مقطع نمایندگی مجلس اقدام به چاپ نشریه «کاروان» و سپس روزنامه «رعد» نمود که سیاست آن شدیداً بر ضد اتحاد جماهیر شوروی و حزب توده بود. تأسیس «حزب وطن» و سپس حزب «اراده ملی» در بهمن ۱۳۲۳ از دیگر اقدامات او بود. ارگان حزب اراده ملی نیز روزنامه «رعد امروز» بود که در سال ۱۳۲۴ جای خود را به نشریه روستا داد. روزنامه «اراده فارس» در شیراز نیز زیر نظر حزب اراده ملی منتشر میشد. تشکیل «اتحاد جراید ملی» واپسین اقدام سید ضیاء بود که شامل روزنامههایی چون وظیفه، کاروان، کانون، حور، کشور و اقدام، بودند.
بازداشت سید ضیاء پس از پایان دوره چهاردهم مجلس در اسفند ۱۳۲۴ به بهانه های «اقدام علیه امنیت عمومی کشور» و «حیف و میل اعانات مربوط به زلزله زدگان گرگان» و به موجب ماده ۵ حکومت نظامی توسط قوام السلطنه که به تازگی از روسیه بازگشته بود، موقتاً او را از صحنه سیاسی کشور خارج ساخت. اما واقعیت امر مخالفتهای وی با دولت روس و حزب توده بود، چرا که احمد قوام پس از نخست وزیری به دنبال بحران آذربایجان عدهای از عوامل مشهور انگلیسی را دستگیر و زندانی ساخت. هرچند پس از مدتی در ۲۷ اسفند ۱۳۲۵ به دلیل کسالت از زندان آزاد شد. همچنین گزارشهایی نیز از سازش بین این دو نفر به منظور جلب نظر انگلیس در سال ۱۳۲۷ ارائه شده است.
سید ضیاء به دنبال ترور رزم آرا توسط خلیل طهماسبی در ۱۶ اسفند ۱۳۲۹، با جلب نظر شاه و انگلستان زمینه را برای نخست وزیری خود فراهم میدید؛ اما به دلیل مخالفت نمایندگان مجلس و نیز افکار عمومی نسبت به وی به دلیل سیاستهای انگلوفیلی او فراهم نشد. سید ضیاء که همچنان صحنه را برای حضور خود فراهم می دید، تلاش مجدد خود را برای کسب مقام نخستوزیری آغاز نمود. پس از تصویب نهایی طرح ملی شدن صنعت نفت در مجلس ملی و مجلس سنا در ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ که علاء، نخستوزیر وقت در مقابل اوضاع متشنج دوام نیاورده بود، بریتانیا اصرار داشت که او نخستوزیر شود تا به دست او کار نفت به سود شرکت نفت ایران و انگلیس خاتمه یابد. اما از سوی دیگر دکتر مصدق که مجلس او را به عنوان نخست وزیر پیشنهاد داده بود، برخلاف دفعات پیشین، بدون هیچ گونه شرطی، نخست وزیری را پذیرفت. روزی که دکتر مصدق به صورتی نامنتظر نخستوزیری را پذیرفت، سید ضیاء در دربار نزد شاه بود و انتظار داشت که مجلس او را نخستوزیر کند و فرمان نخستوزیری را از شاه دریافت دارد. وی در سال ۱۳۴۰ نیز تلاشهای فراوانی برای ساقط کردن دکتر علی امینی به عمل آورد که به موفقیتی دست نیافت.
در ۱۳۳۵ مدتی زندانی شد و از آن پس از سیاست دوری کرد و در آبادی سعادت آباد در شمال غربی تهران به کشاورزی و دامداری مشغول بود. سیدضیاء در سالهایی که خانهنشین شده بود و به قول خودش از سیاست کنارهگیری کرده بود، سفرهای زیادی به کشورهای اروپایی و به عربستان سعودی داشت. او به کرات حامل پیامهای شاه برای رئیس حکومت سعودی و یا دیگر رهبران جهان بودهاست. سیدضیاءالدین طباطبائی در طول عمر خود سه بار ازدواج کرد و هنگامی که در روز ششم شهریور سال ۱۳۴۸ در سن ۸۱ سالگی بر اثر سکته قلبی درگذشت، از ازدواج سوم خود سه فرزند داشت. او در سومین ازدواج خویش با یک دختر روستایی وصلت کرد. صدیقه، مهدی و احمد نام فرزندان وی از سومین ازدواجش بود. فرزند چهارم وی نیز ۴۰ روز پس از مرگ وی به دنیا آمد. جسد سیدضیاء در مقبره ناصرالدین شاه قاجار در شهرری به خاک سپرده شد.
گردآوری : گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
seemorgh.com/culture
منبع : ویکی پدیا