هنر هخامنشی؛ ترکیبی از هنر اقوام گوناگون
در دورهی نوسنگی در فلات ایران، پیکرههای حیوانات و پیکرههای کوچک انسان [که بیشتر زن بوده] کشف شدهاند، پیکرههایی ساده و رشد نیافته که در تمام آثار آن دوران یکسان است. نمونهی دیگر پیکرهی درشت انسان دو جنسی است که از سنگ صابون ساخته شده و در تپه یحیی کشف شده است. پیکرتراشی واقعی ایران باستان در دورهی شهرنشینی (هزارهی چهارم پیش از میلاد) در شوش پدید آمد. پیکرههای کوچک زنان و مردان زانو زده که برای استفاده در معابد ساخته میشدند.
از سدههای نخستین پیش از میلاد تا حدودی تندیسهای مستقل شکل گرفت.
نقش برجسته
هنر هخامنشی درباری مذهبی بود که در ستایش مقام پادشاه بهکار میرفت. هنر هخامنشی هنری ترکیبی از فرهنگ و هنر اقوام و مللی بود که زیر پرچم این پادشاهی بزرگ زندگی میکردند. هنرمندان هخامنشی برای هرچه بهتر کردن آثار خود، با بهرهگیری از هنر ملل مختلف و ترکیب آنها به هنری یکپارچه دست یافتند. هرچند این هنرمندان برای بروز تمایلات شخصی جایی نداشتند و تمام هنر در خدمت پادشاهان بود.
پیکرتراشی نخستین هخامنشی تحتتأثیر فرهنگهای بینالنهرین، مصر و یونان بوده است. با اینوجود هنرمند ایرانی برای حفظ ویژگیهای شرقی کمتر به طبیعتگرایی یونانی و بیان حس شخصی چهره توجه نشان داده است و این مسأله باعث ایجاد سبک رسمی هخامنشی شده است. تفاوت بین هنر چهرهنگاری یونانباستان و چهرهنگاری ایرانباستان، تفاوت بین هدف و نهایت مطلوب غرب و شرق است. یونانیان با طبیعتگرایی و کانون توجه قرار دادن انسان، به تفکر و هنر انسانمدارانه پرداختهاند، در مقابل ایرانیان با نگاه نمادگرایانه و توجه ویژه به قدرت آسمانی و تعلیمات زرتشت بیشتر نگاهی مذهبی به هنر داشتند؛ هرچند در بعضی آثار نیز نمود تأثیرات سایر تمدنها بیشتر دیده میشود.
یکی از نمونههای مشخص، تندیس سنگی از داریوش اول است که در مصر تولید شده و با وسواس زیاد در حفط تناسبات، به جزییات بسیار پرداخته شده است. در نقشبرجستههای هخامنشی موجود در تختجمشید پیکرهها در حالت ایستا نقش شدهاند و اندازهی سر به نسبت بزرگتر از بدن است. افراد شبیه به هم نقش شدهاند اما تفاوتهایی در جزییات وجود دارد. در پیکرههای هخامنشی اندازهی سر دور از واقعیت است؛ اما اندازهی بدن نزدیک به واقعیت است. به لحاظ اندازه پیکرهی پادشاه بزرگتر از بقیه کندهکاری شده و این تفاوت ابعاد بین هدیه آورندگان نزد پادشاه که غیر پارسی بودند نیز قابل مشاهده است. برخلاف پیکرههای تختجمشید، در کندهکاریهای بیستون تناسبات هنر هخامنشی بیشتر تحتتأثیر هنر بینالنهرین بوده و در پیکرهها پویایی دیده میشود.
نقش برجسته هخامنشی
چشم در چهرهنگاری ایرانباستان اهمیت بسیاری داشته و این مهم در هنر بینالنهرین نیز دیده میشود. در تندیسها برای جلوهی بیشتر چشم از گلولههای گلی و گاه جواهر استفاده میکردند و در اندازه نیز کمی اغراق دیده میشود. در حالیکه بدنها از پهلو نشان داده شده، چشم به دلیل اهمیت و تأثیر بیشتر بر بیننده از روبرو نقش شده است. اهمیت چشم در چهرهنگاری ایران مختص دوران باستان نیست و در دوران پس از اسلام و در نگارگری نیز قابل مشاهده است. پیکرههای موجود در نقشبرجستهها به تناسب اهمیت و جایگاه اجتماعی با هم متفاوت هستند. پیکرهها به غیر از پادشاه در ظاهر چهره شبیه به یکدیگرند و فردیت کمتر دیده میشود.
در چهرهنگاری دوران هخامنشی چهرهی زنان موجود نیست با اینکه در کتیبههای بهدست آمده حضور اجتماعی زنان ثبت شده است. بیشترین جلوهی هنر چهرهنگاری هخامنشی در پیکرتراشی و نقشبرجستههای بهکار رفته در معماری آن دوران مشهود است. ایرانباستان منبع بزرگی از انواع سنگها و گلرس برای حجاری و قالبریزی بوده است؛ با توجه به این ویژگی اقلیمی پیکرتراشی و نقشبرجسته در معماری، رواج فراوانی داشته است.
منابع:
۱- نقاشی ایران از دیرباز تا امروز.رویین پاکباز. انتشارات زرین و سیمین.چاپ سوم ۱۳۸۳
۲- دایرهالمعارف هنر.رویین پاکباز.انتشارات علمیفرهنگی.چاپ اول۱۳۸۰
۳- هنر در گذر زمان. هلن گاردنر. محمد تقی فرامرزی. انتشارات مازیار. چاپ چهاردهم۱۳۹۴
۴- تاریخ تمدن. ویل دورانت. احمد آرام،عسگر پاشایی،امیرحسین آریانپور. جلد یک(مشرق زمین).انتشارات علمیفرهنگی.چاپ چهاردهم۱۳۹۰
۵- هنرهای ایران. ر دبلیو فریه. پرویز مرزبان. انتشارات فرزانفر. چاپ اول۱۳۷۴
۶- سیر و صور نقاشی ایرانی. آرتور پوپ. یعقوب آژند. انتشارات مولی. چاپ اول۱۳۷۸
۷- مقاله چهرهای ازلی. امیر فرید. کتاب ماه هنر. شماره ۱۰۲ و ۱۰۳ بهمن و اسفند۱۳۸۵
۸- ایرانباستان. رومن گریشمن. یعقوب آژند. انتشارات مولی. چاپ اول۱۳۸۵
نویسنده: مهسا کریمی
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
seemorgh.com/culture
منبع: tandismag.com