کتاب را که شروع می‌کنید، بدون آنکه بخواهید وارد «بازی» شده‌اید و گریزی نیست؛ بازی‌ای که ابتدا با تغییر زاویه در هر فصل خودنمایی می‌کند؛ فصل‌هایی که هر کدامشان...

 هر چند بلقیس سلیمانی داستان نویسی را دیر شروع کرد؛ اما سه گانه بازی‌هایش به سرعت در بازار مخاطب پیدا کرد.
بلقیس سلیمانی که سال‌ها در کار نقد، ترجمه و پژوهش دستی داشت، حالا خودش وارد «بازی» شده است. نام این نویسنده متولد کرمان ( 1342) و کارشناس فلسفه را پیش از این یا در شبکه فرهنگ، داوری جشنواره‌های ادبی و نشست‌های مختلف مطبوعاتی می‌شنیدیم یا این که اگر اهل خواندن کتاب‌های خاص بودیم، می‌توانستیم «همنوا با مرغ سح» (زندگی و آثار علی اکبر دهخدا)، «تفنگ و ترازو» (نقد و بررسی ادبیات مقدس)، «هنر و زیبایی از دیدگاه افلاطون» و «بررسی وضعیت کمی ‌و کیفی ادبیات داستانی در دهه 70» را به کارنامه بلقیس سلیمانی اضافه کنیم. اما این روزها همه، وقت نوشتن از سه گانه «بازی»اش (بازی آخر بانو/ بازی عروس و داماد/ خاله بازی) معتقدند که او داستان نویسی را در دهه چهارم زندگی‌اش خیلی دیر شروع کرده است. بلقیس سلیمانی گر چه دیر آمد اما پر انرژی آمد و در مدت کوتاهی با 2 رمان و مجموعه داستانک‌هایش، همه را به واکنش واداشت. فراموش نکنیم که او متعلق به نسلی است که بزرگ ترین رویدادهای تاریخ معاصر را تجربه کرده است؛ انقلاب، تسخیر لانه جاسوسی، جنگ و.... . اگر در محتوا و لایه‌های گونه گون آثارش هم دقیق شویم، جنگ و انقلاب و تآثیر پس از این وقایع و همچنین گره‌های تاریخ معاصر را از موتیف‌های (عناصر تکرار شونده ) آثارش می‌یابیم؛ گرچه این عناصرو اشاره‌ها می‌توانند اصطلاحا ً «رو» و «شفاف» نباشند؛ به عنوان مثال، در داستانک‌های «بازی عروس و داماد» چریک‌ها، انقلابی‌ها، خانواده‌های درگیر جنگ، شهید داده‌ها، رزمندگان و... چند داستانک از 64 تکه مجموعه داستان را مال خودشان کرده اند یا این که در رمان «خاله بازی» (که سومین قطعه از پازل سلیمانی است) «ناهید» و «مسعود» هر کدامشان راوی سرگذشت و سرنوشت نسلی هستند که سال‌های جوانی‌شان با سال‌های انقلاب گره خورده است؛ سال‌هایی که هر طرف که سرک می‌کشیدی یک «ایسم» و تفکر حاکم بود و وفاداری به آرمان‌ها دشوار؛ یا این که در «بازی آخر بانو» شاهد برشی از زندگی چند شخصیت و کاراکتر هستیم که بستر زمانی روایت وقایع مربوط به آن‌ها از اوایل انقلاب (سال 60) آغاز می‌شود و تا امروز ادامه پیدا می‌کند. در این سه گانه خانم سلیمانی ( 2رمان و یک مجموعه داستان) آن چه بیش از همه به چشم می‌خورد، در آمیختگی واقعیت زندگی با واقعیت‌های تاریخی است؛ «من تا پایان عمر نویسندگی ام، آدم‌هایم را در بستر سیاسی و اجتماعی خواهم دید». اما نکته حائز اهمیت آن است که انتخاب اتمسفری تاریخی برای طرح ریزی بیرنگ قصه، باعث تک صدایی و نگاه تک بعدی‌ یا بی‌بعد نویسنده به شخصیت‌ها و واقعیت‌های تاریخی نشده است و در بیشتر موارد، مخاطب‌ها (متعلق به هر طیف فکری که باشند) از خواندن و غوطه ور شدن در سطرها لذت می‌برند، چرا که سعی شده است آثار در عین حضور رگه‌هایی از تفکر و فلسفه، مخاطب محور و خوش خوان باشند؛ اما نه به این معنا که به سمت عامه پسندی سربخورند. «اولین خواننده آثارم، پسرم است که سخت به ادبیات داستانی علاقه‌مند است. او میزان‌الحراره من در این مورد خاص است. من حد خودم را کم و بیش می‌دانم. من به خوبی می‌دانم که نمی‌توانم طیف وسیعی از خوانندگان کم و بیش سهل‌الوصول پسند را جذب کنم».
اما ظاهرا ً بلقیس سلیمانی توانسته از تمام اقشار جامعه پیرامون، برای خودش مخاطب‌هایی دست و پا کند، به گونه ای که قضاوت درباره «سه گانه»اش از توصیف «آثاری سرشار از مفاهیمی‌ فلسفی» تا «کارهای اتوبوسی» بالا و پایین دارد؛ «من جزو آن دسته از نویسندگانی هستم که معتقدند همه چیز در سطح جریان دارد؛ برای همین هم به روانکاوی شخصیت‌ها چندان نمی‌پردازم؛ نه توانش را دارم، نه ضرورتش را احساس می‌کنم». 

 بازی اول

کتاب را که شروع می‌کنید، بدون آنکه بخواهید وارد «بازی» شده اید و گریزی نیست؛ بازی‌ای که ابتدا با تغییر زاویه در هر فصل خودنمایی می‌کند؛ فصل‌هایی که هر کدامشان به نام یک راوی سند زده شده‌اند!
یعنی در این بازی که «بازی آخر بانو»ست، ما در ابتدا با گل بانو همراه خواهیم شد که شخصیتی عصیانگر، سمپات و در عین حال شاید کمی‌ کلیشه است و در ادامه با چالش‌های فکری دختری نوجوان و همچنین آدم‌های اطرافش آشنا می‌شویم؛ «گل بانو»‌یی که می‌تواند نمادی از زن امروز جامعه باشد سپس دیگر شخصیت‌ها که هر کدام با خود «خرده داستان»‌هایی به همراه می‌آورند، از راه می‌رسند؛ سعید، حاج صادق و مادر گل بانو که شاید کمی ‌فارغ از احساسات مادرانه و تا حدی معامله گر بدانیمش.
در «بازی آخر بانو» شما باید با «من _ راوی»‌هایی متفاوت سر و کله بزنید و هر فصل، فضایی است برای تک گویی شخصیت‌ها؛ شخصیت‌هایی که با توجه به طبقه‌های متفاوت اجتماعی که از آن برخاسته اند، در موقعیت‌های گوناگون، واکنش‌هایی غیر قابل پیش‌بینی از خود به نمایش می‌گذارند و این دینامیک شخصیت‌ها وقتی با تغییر زاویه دید در هر فصل همراه می‌شود، باعث جذابیت هر چه بیشتر ضرباهنگ درونی اثر می‌شود.
اما در پایان کار، بلقیس تصمیم می‌گیرد که دو فصل آخر، رمان را میان 3 شخصیت تقسیم کند: صالح/ رهامی‌/ محمد جانی ... محمد جانی/ رهامی‌جوان/ ابراهیم رهامی. گرچه با این شیوه، رمان تا حدی از یکدستی و یکپارچگی خارج می‌شودد اما در عوض شخصیت‌های جدیدی وارد «بازی» می‌شوند که به سطرها جان دوباره می‌بخشند. در بخش انتهایی هم به «ضمائم» می‌رسیم و مشخص می‌شود که همه آنچه بیش از این خوانده ایم یک «بازی» بوده و روایت «بلقیس سلیمانی» شاگرد کارگاه داستان نویسی، او که هنرجوی کلاس خانم دکتر محمدخانی است، قرار بوده داستان زندگی سعید نوری را بنویسد اما وقایع زندگی مدرس کارگاه را جمع آوری کرده و با تخیل به این شکل درآورده (کاری که پیش از این در «قلعه سفید» اورهان باموک/ «تهوع» سارتر /و «زندگی کوتاه است» یوستین گوردر دیده ایم).
در اصل می‌توان این گونه نوشت که رمان «بازی آخر بانو» از سه تکه تشکیل شده است که هر کدام راوی خودشان را دارند و سلیمانی در این تکه‌ها، از سال‌های اوایل انقلاب که آبستن تنش‌های بسیاری بوده اند، می‌نویسد و شخصیت‌هایی خلق می‌کند که گاهی به خاطر نگاه غالب سیاسی آن روزها، خودشان را نادیده می‌گیرند؛ به عنوان مثال رهامی ‌با این که گل بانو را دوست دارد اما ترکش می‌کند تا جایگاهش به خطر نیفتد و همه این وقایع پر تنش با نثری جذاب و ساده که به دنبال بازی‌های زبانی نیست، همراه شده اند.

خلاصه داستان

بازی آخر بانو
جسارت، اصلا ً داستان انگار بر سر جسارتی است که خیلی‌ها ندارند. رمان، روایت زندگی یک زن ماجراجو در طول 3 دهه است. خیلی از بخش‌های کتاب در دوره اوایل انقلاب می‌گذرد و البته انصافا ً به خوبی هم تصویر شده است. گل بانو، دختری روستایی است که جرأت می‌کند کتاب بخواند، حرف‌های قلمبه سلمبه بزند و عاشق شود. این جرأت و جسارت بالأخره او را به استادی دانشگاه تهران می‌رساند. ولی گل بانو قواعد بازی زندگی را خوب بلد است و می‌داند چطور مهره‌ها را حرکت دهد تا در نهایت همه چیز به نفع خودش تمام شود.
«بازی آخر»، داستان بازی پیچیده زنی جسور است در بلبشوی زندگی که بلقیس سلیمانی با زبان جذابی آن را روایت می‌کند. کتاب طنز خوبی دارد که البته بعضی وقت‌ها حال آدم را می‌گیرد؛ چون هنوز لبخند روی لب‌ها نشسته، سلیمانی حالی‌تان می‌کند که زندگی با گل بانو هیچ شوخی ندارد، حتی اگر بازی ای با قواعد مشخص خودش باشد.

بازی دوم

پیش از پرداختن به بازی دوم خانم بلقیس سلیمانی که همان مجموعه داستان «بازی عروس و داماد» است، باید به جنگ و جدلی که بر سر مفاهیم و اصطلاحات است، بپردازیم. اول این که سابقه داستان چند خطی یا چند پاراگرافی در دنیا به نیم قرن هم نمی‌رسد، ایده‌های کوچک را بدون شاخ و برگ دادن انتخاب کرد و برای شروع داستان بطن و میانه را انتخاب کرد؛ « قتی شروع به نوشتن داستان‌ها کردم، نه مینی مال در نظرم بود، نه فلش؛ حتی نمی‌دانستم به طور دقیق فلش چی هست ... من همیشه دلم می‌خواست کارم خوانده شود، مخصوصا ً در این بلبشوی زندگی شهری. من می‌خواستم کتابی بنویسم که در مترو، اتوبوس و پشت چراغ قرمز و در صف انتظار خوانده شود.
من به عنوان یک عضو رادیو، با تأثیر از این رسانه، می‌خواستم کتابی «پرتابل» یا «همراه» بنویسم؛ کتابی که همه جا قابل استفاده باشد ... من این مجموعه داستان را در طول  هفته و پشت میز محل کارم نوشتم!» و بعد از چاپ شدن کتاب و زمان کوتاهی که به چاپ متععد رسید، می‌توانیم به این نتیجه برسیم که نویسنده، احتمالا ً به خواسته‌هایش رسیده است.
«بازی عروس و داماد» فارغ از همه بحث‌های تکنیکی که در گرفت، کتابی است شامل 63 داستانک که هر کدام شاید به تنهایی می‌توانستند طرح یک داستان بلند یا حتی رمان باشند؛ طرحایی فرز و چابک و پر از شیطنت که حجم شان از چند پاراگراف آن طرف تر نمی‌رود و بیشتر به شیوه «دانای کل» و با زبانی ژورنالیستی و گزارشی کنار هم جا داده شده اند؛ همگی به سادگی اطلاعات می‌دهند و در نهایت با یک ضربه به پایان می‌رسند: ساختار بیشتر داستانک‌ها این گونه است؛ با ترکیب طنز و جدیت به تضاد و ضربه ناگهانی می‌رسند و شاید بیشترین موضوعی که درون مایه «بازی عروس و داماد» را رنگ آمیزی کرده، موضوع مرگ باشد که تقریبا ً 40 داستان از 63 داستان را مال خودش کرده؛ «جدی ترین مسأله آدمی‌ مرگ است. ولی مرگ آن قدر که فکر می‌کنیم تراژیک نیست؛ یک کمی ‌شوخناک است».

خلاصه داستان

بازی عروس و داماد
برای خواندن «بازی عروس و داماد». هر جا و هر زمانی را می‌توانید انتخاب کنید، از تاکسی و خانه مادربزرگ گرفته تا بین 2 نیمه بازی استقلال و پرسپولیس. کتاب 63 داستان کوتاه و البته گاهی خیلی کوتاه دارد که دستمایه همه آنها مرگ است، هر چند در خیلی از آنها مرگ هم دست کم گرفته شده. مجموعه داستان‌های این کتاب جمع و جور، در همان چند خط محدودشان، غافلگیرتان خواهند کرد.

بازی سوم

و اما تکه سوم پازل بازی «خاله بازی»؛ رمان آخر بلقیس سلیمانی شاید در ابتدا یک داستان زنانه به نظر برسد اما داستان‌ها و دالان‌های متعددی پیرامون شخصیت‌ها شکل گرفته است که جنبه اجتماعی رمان را پر رنگ تر می‌کند. محور اصلی «خاله بازی» داستان زنی به نام ناهید است که در پاساژهایی عاطفی قرار گرفته و نازایی‌اش دلیلی می‌شود برای ورود زنان دیگری به زندگی همسرش. علاوه بر این به خاطر بستر تاریخی اثر و این که قصه در سال‌های ابتدایی دهه 60 روایت می‌شود، کار از تبدیل شدن به اثری بازاری و اشک آور فاصله می‌گیرد. از نظر جغرافیایی هم، رمان دو بخش دارد، شهری و روستایی که روایت ناهید از روستای گوران، زنده تر و جاندارتر از کار درآمده.

خلاصه داستان

خاله بازی
از آن رمان‌هایی که در آن با کرور کرور شخصیت طرفید. البته این رمان بلقیس سلیمانی، وجه تشابهی هم با بازی آخر بانو دارد و آن هم حرکت کردن شخصیت زن داستان از جایگاه روستایی و تغییر جایگاه اجتماعی و طبقاتی‌اش است. البته شاید درست نباشد که صفت زنانه را به این رمان سلیمانی نسبت دهیم ولی واقعیت این است که زبان نویسنده در این رمان، زبان زنانه‌ای است و از آن هم گریزی نیست. قهرمان‌های داستان بابا و مامان‌هایی هستند که در آن روزها می‌خواستند همه چیز را تغییر دهند، همان‌هایی که انقلاب کردند.
 
 
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: هفته نامه همشهری جوان/ شماره 206
بازنشر اختصاصی سیمرغ
 
مطالب پیشنهادی:
رد پاى زنان در اسطوره‌ها
کدام تصحیح دیوان حافظ را بخریم!؟
برگ برنده کتاب پرخواننده «دا» در چیست؟!
"کافه پیانو" یک اعتراف نامه است؟!
نویسنده‌ای در هجوم منتقدان‌