تحصیل به زبان مادری از چه اهمیتی برخوردار است ؟
به‌عبارت‌ دیگر زبان مهم‌ترین نهاد اجتماعی است. تنها وسیله یا مؤثرترین وسیله‌ای است که جهان اندیشه و دنیای درون ما را با جهان بیرون مرتبط می‌‌‌کند.

زبان، هویت اجتماعی و اهمیت آموزش با زبان مادری

مقدمه:
تعریف زبان به ‌نحوی‌که مورد قبول همه‌ی زبان‌شناسان و دیگر دانشمندانی باشد که با زبان و مطالعه‌ی‌ آن سر‌وکار دارند، مقدور نیست. این اشکال از طبیعت خود زبان ناشی می‌شود. زبان پدیده بسیار پیچیده‌ای است که مطالعه‌ی آن را نمی‌توان به یک قلمرو علمی خاص محدود کرد و دارای جنبه‌های فراوانی است. پروفسور داگلاس براون (H. Douglas Brown, 1941) تعریف زیر را برای زبان بر می‌گزیند :
"زبان نظامی است متشکل از مجموعه‌ای از نشانه‌های قراردادی عمدتاً آوایی، و بعضاً هم تصویری، که حامل معنی و خاص انسان بوده، در جوامع زبانی یا فرهنگ‌های مختلف برای ایجاد ارتباط میان انسان‌ها به کار می‌رود و اکتساب آن در همه‌ی انسان ها‌ به صورتی نسبتاً یکسان صورت می گیرد. هم زبان و هم فرآیند یادگیری آن دارای ویژگی جهانی بودن هستند".
پیدایش زبان نوشتاری و به تبع آن انتقال اندیشه از راه كلمات موجبات جهشی عظیم و رو به رشدی در زیرساخت‌های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی-اقتصادی داشته است، هم چنین زبان به عنوان یک واقعیت و ساختاری اجتماعی-فرهنگی است که از عوامل و تغیرات زیست محیطی، ارزش ها و دیدگاه‌هایی اجتماعی تاثیر پذیرفته و بر آنها تاثیر می‌گذارد.

زبان و شناخت اهمیت آن در جامعه:

زبان، همان صداهای واقعی است که قبل از خواندن و نوشتن به وجود آمده است. پیدایش زبان سرآغاز تاریخی نوین در ارتباطات میان انسان‌ها بوده و با تكامل آن هر روز ابعاد تازه‌تری به خود می‌گیرد. هنری سویت (Henry Sweet 1845-1912) زبان‌شناس بزرگ بریتانیایی می‌گوید؛ زبان وسیله‌ی بیان عقاید و افكار با استفاده از اصوات موزون است. در واقع زبان یک محصول فکری-ذهنی انسانی و مهمترین وسیله ارتباط، بیان اندیشه و عواطف، آفرینش ادبی، آینه فرهنگ، وسیله‌ی ارتباط میان نسل‌ها، عامل اتحاد انسان‌ها و گردآوردن آنها در گروه‌ها و جوامع زبانی مختلف، معرف هویت افراد و جوامع، و یکی از عناصر تعریف و تشخیص ملت‌ها و کشورها و می‌باشد.

بنابراین، زبان وسیله‌ی ارتباط بین افراد جامعه است. تنها وسیله‌ای است که می‌تواند افراد جامعه را به هم بپیوندد و درنتیجه یک واحد اجتماعی به وجود آورد:
به‌عبارت‌ دیگر زبان مهم‌ترین نهاد اجتماعی است. تنها وسیله یا مؤثرترین وسیله‌ای است که جهان اندیشه و دنیای درون ما را با جهان بیرون مرتبط می‌‌‌کند (باطنی، 1364). این پدیده شگرف ارتباطی زندگی ما آدمیان، همواره در پس وظیفه‌ی ارتباطی خود دارای ویژگی‌ها و قابلیت‌های زبانی و فرا‌زبانی بسیاری بوده که آن را از یکنواختی به درآورده و بدان تنوع و زیبایی بخشیده و در همه حال بر زندگی و افکار و ادراکات ما تأثیر گذاشته است. همین قابلیت‌ها توجه زبان‌شناسان را به خود جلب کرده تا بتوانند این موهبت الهی را بیشتر درک کنند و عمق و ژرفای آن را بفهمند

همه می‌دانیم در منطق، تعریفی که از انسان شده، انسان را حیوانی ناطق می‌داند. ناطق بودن انسان به معنی صرفا سخنگو بودن نیست، بلکه آنچه که در این تعریف اهمیت دارد این است که انسانه‌ها غالبا بر مبنای تفکر و اندیشه به لفظ می‌آید، بدین صورت که اندیشه ورزی انسان، او را وادار به سخن می‌کند، و سخن گفتن مبنای عقلانی و فکری دارد. زبان پایه و اساس فرهنگ هر ملت است و بنا بر این نقش مهم، هر ملل و دولتی برای ادامه زندگی سیاسی و فرهنگی خود نیازمند توجه جدی به روند فرهنگ‌سازی می‌باشد و در همه‌ی سازمان‌ها و نهادهای فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، شخصیت‌ها و دولت‌ها نقش دارند.

دیدگاه‌های فلسفی-ایدئولوژیك همیشه زبان را تحت تاثیر و تغییر قرار داده‌اند ماركسیسم (Marxism) برای زبان اهمیتی قائل نیست و از دیدگاه ماتریالیستی (Materialism) به جهان می‌نگرد و اقتصاد را زیر بنا می‌داند. در اسلام زبان در زندگی نقش حیاتی ندارد بلكه عامل محوری در اسلام اعتقاد به یزدان و اصل توحید است.

اما ملی گرایی، زبان را یكی از اركان بوجود آمدن ملت و زیربنای تشكیل اجتماع می‌داند. ماركسیسم از دیدگاه اینترناسونالیستی (Internationalist) تمام ملل جهان را به یك چشم می‌نگرد و اسلام نیز از دیدگاه توحیدی نگاهی واحد به جهانیان دارد پس نگاه ماركسیسم و اسلام از كل به جزء و دیدگاه ملی گرایی (Nationalism) در نقطه مقابل آن دو، از جزء به كل است. سیستم‌های سیاسی در پروسه ملت و فرهنگ‌سازی به ناچار عنصر زبان را به عنوان وسیله‌ای برای ابراز هویت و منبع تاریخی به کاربرده و از آن برای حفاظت از سرزمین و ملت استفاده نموده اند، کریستال (David Crystal, 1941) زبان‌شناس ایرلند-انگلیسی و استاد دانشگاه ریدینگ (Reading)، در کتاب مرگ زبان‌ها، (Languages Death) به عناوینی مانند؛ ارزشمندی زبان برای ابراز هویت، همچون ابرازی چند منظوره و به عنوان منبع تاریخی اشاره نموده است.

زبان آموزش و اهمیت آموزش با زبان مادری:

زبان مهمترین عنصر سمبلیک از میان عناصری است که سنگ بنای هویت شمرده می شوند و معرف هویت افراد، گروه‌ها و ملت‌ها می‌باشد. بی دلیل نیست که نام‌های )قدیم یا جدید( بسیاری از کشورها برگرفته از زبان آنهاست. انسان با زبان مادری خود فکر می‌کند، هویت و توانایی فردی-اجتماعی خود را باز می‌یابد و به وسیله واژه‌ها، اندیشه نوین خود را به بشریت تقدیم می‌کند.

هنگامی که از تحصیل به زبان مادری دفاع می می‌شود، ممکن است برخی اینگونه بپندارند که دوره این گفتارها به سرآمده و امروزه عصر جهانی شدن است، زبان فقط وسیله تفاهم و تکلم است و فرقی ندارد با چه زبانی صحبت کنی و بنویسی؛ اما زبان فقط وسیله تکلم، تفهیم و تفاهم نیست، زبان دروازه‌ی‌ ذهن انسان به محیط اطراف و شالوده ذهنی اوست! زبان ستون هویت یک ملت است، انسان با زبان است که محیط خود را درک می‌کند و نظام فکری‌اش شکل می‌گیرد و وسیله خلاقیت و روشنگری است، تا زمانی که ملت شکست خورده‌ای زبان خود را از دست نداده است امید پیروزی برایش وجود دارد.

منشور زبان مادری توسط سازمان علمی، فرهنگی و تربیتی ملل متحد؛ یونسکو (UNESCO) تهیه و تصویب شده است. مطابق بندهای سه‌گانه‌ی این منشور همه دولت‌ها موظف هستند که برای تقویت و آموزش زبان مادری کلیه منابع، مواد و وسایل لازم را تولید و توزیع نمایند. این منشور تدریس به زبان مادری را وسیله‌ای برای برابری اجتماعی شمرده است. از حدود بیش از نیم قرن پیش که نتایج تحقیقات علمی سازمان یونسکو اثبات نمود که مهمترین عامل افت و شکست تحصیلی در سراسر جهان، عدم آموزش به زبان مادری است، تحصیل به زبان مادری از ابعاد روانی، عاطفی، اجتماعی، حقوقی و غیره، به طور فزاینده‌ای افزایش یافته و کنفرانس‌ها سمینارها و کنوانسیون‌های بین‌المللی، متعدد با عضویت تقریبا تمامی کشورهای جهان در این رابطه برگزار شده است. در همین راستا، سازمان یونسکو در جلسه 30م نشست عمومی خود در سال 1999. روز 21 فوریه را به عنوان زبان مادری نام‌گذاری نمود. تخصیص یک روز به عنوان روز جهانی زبان مادری نشان از این است که یادگیری و آموزش به زبان مادری حق اساسی هر انسانی است.

در ذهن بیشتر کودکان مفاهیم "تحصیل و مدرسه " با مفهوم‌های همچون سواد، فرهنگ، پیشرفت و شغل مناسب، هم‌نشین می‌شود و آنها را تداعی می‌نمایند. اما با این وجود، دیری نمی‌پاید که تحت تأثیر علل و عوامل مختلف، این تصویر قشنگ به تدریج در هم می‌ریزد و کمترین پیامد آن گریز از مدرسه و شکست تحصیلی است. از نظر علمی طبق بررسی‌های کارشناسان سازمان جهانی یونسکو، یکی از مهمترین عوامل افت تحصیلی دانش‌آموزان مناطق دو زبانه همین عدم تدریس به زبان مادری آنهاست که پیامدهای منفی و ویرانگر اجتماعی و روانی را به همراه دارد تا آن جایی که در گزارش سال 2010 یونسکو بر مبنای مطالعات و تحقیقات انجام گرفته در نقاط مختلف جهان آمده است؛
«...کودکان اقلیت‌های قومی و زبانی یا بومیان یک منطقه، با امید به موفقیت کمتر وارد مدرسه می شوند؛ زودتر ترک تحصیل می‌کنند؛ و به سطوح پایین‌تری از موفقیت دست می‌یابند»
از جمله‌ی این تحقیقات می‌توان به پیناک (H. Pinnock, 1937) اشاره نمود که نشان می‌دهد 72 درصد از موارد ترک تحصیل در سراسر دنیا در کشورهایی مشاهده می‌شود که دارای تنوع زبانی و فرهنگی هستند و کودکان ساکن در آنها مجبور هستند به زبان دیگری درس بخوانند. اولین پیامی که نظام آموزشی با ممانعت از ورود زبان مادری به محیط مدرسه در همان روزهای آغاز تحصیل، به دانش‌آموزان می‌دهد این است که زبانشان شایستگی آن را ندارد که زبان آموزش و علم باشد؛ پیامی که در داخل و خارج از مدرسه به طور مدام تکرار می‌گردد و تأسف‌انگیزتر این که به تدریج، به دیگر ابعاد زندگی فردی، اجتماعی، سیاسی و غیره افراد نیز تعمیم داده می‌شود و به آنها چنین القاء می‌گردد که برای پیمودن نردبان ترقی در این زمینه‌ها زبان مادری یک مانع بزرگ است. این امر تمامی جنبه‌های زندگی فردی و اجتماعی دانش‌آموزان را در بر می‌گیرد، چنان پایه‌های هویت فردی، اجتماعی و فرهنگی وی را در هم می‌شکند که در تمام طول زندگی خود از آسیب‌های روانی، اجتماعی و فرهنگی ناشی از آن در امان نخواهد بود. در نتیجه این شرایط وضعیتی بر جامعه حاکم می‌گردد که محقق و زبان‌شناس سرشناس آمریکایی لباو (William Labov, 1927)، آن را "عدم امنیت زبانی"  می نامد.

تأسف‌انگیزترین بخش این است که، گروه حاکم قدرت خود را در تولید و تداوم تصورات کلیشه‌ای به منظور تحقیر گروه‌های زیردست،  با همدستی خود آنان کسب می‌کند. به این ترتیب که، این گروه‌ها در نهایت و به دنبال از دست دادن امنیت زبانی خود، تصوراتی مانند بی ارزش بودن زبان خودشان را پذیرفته و باور می‌نمایند و اجازه می‌دهند به آنها بقبولانند که زبانشان حقیر است و بنابراین، نگرش خود به هستی و شیوه زندگی خود را نامناسب و حقیر شمرده و کنار می‌گذارند. سپس، خود اعضای گروه به بازتولید و تداوم این تصورات می‌پردازند و به این ترتیب، در تبلیغ و جنگ علیه هویتشان با گروه حاکم همدست می‌شوند. بدین صورت کودکان بی دفاع دبستانی در برابر ارتش مجهز زبان حاکم به زانو در می‌آیند، و هم زبانان و جامعه زبانی خود را خشن، ناآشنا با مبادی رفتارهای اجتماعی، نظم و ترتیب ناپذیر، غیرقابل اعتماد و بیگانه با بهداشت و در نتیجه آداب و سنن اجتماعی مردم خود را نامناسب و غلط می‌پندارند.

این در حالی است که با تدریس به زبان مادری، دانش‌آموزان به راحتی درونیات خود را بیان نموده، به صورت فعال در بحث‌ها شرکت کرده و می‌توانند به راحتی سؤالاتی را که برایشان پیش می‌آید بپرسند. وضعیتی که به رضایت بیشتر از نظام آموزشی، کاهش شکست تحصیلی منجر می‌گردد.

زبان، هویت و تبعیض زبانی- اجتماعی:

ریچارد هادسن (Richard Hudson, 1939) زبان‌شناس اجتماعی و صاحب نظریۀ دستور واژه‌بنیاد (word grammar)، یکی از مهمترین دستاوردهای علم زبان‌شناسی را در قرن بیستم دریافت و پذیرش این حقیقت در میان زبان‌شناسان می‌دان که هیچ گونه زبانی برتر، بهتر یا کاملتر از زبان‌ها یا گونه‌های زبانی دیگر نیست. بنابراین، زبان ناقص وجود ندارد و همه زبان‌ها کامل هستند و تنها اظهار نظر علمی در مقایسه زبان‌ها این است که زبان‌ها با هم متفاوت‌اند. با این وجود، آنچه در عرصه آموزش و سیاست‌های زبانی در نقاط مختلف دنیا صورت واقع پذیرفته، هم سوی با علم و یافته‌های علمی نیست. در تعدادی از کشورها، احزاب سیاسی و گروه‌های )سیاسی یا اجتماعی) حاکم، حقایق و دستاوردهای علمی و پژوهشی را فدای مصالح و مطامع حزبی خود نموده‌اند. اعضای گروه اجتماعی حاکم به صورت مستقیم یا غیر مستقیم )با چسباندن و به کاربردن همیشگی صفت  "محلی"  در مورد زبان و دیگر نمادهای فرهنگی(، زبان‌های گروه‌های اجتماعی دیگر را در مقایسه با زبان خود، ناقص و دارای حوزه کاربرد محدود جلوه داده‌اند. در واقع هر گونه دیدگاه و قضاوتی در مورد زبان به فرهنگ کل جامعه زبانی، نژاد و حتی منطقه‌ی جغرافیایی کاربرد آن تعمیم داده می‌شود و آنها را هم در بر می‌گیرد.

بسیاری از مشکلات ادوار گذشته و مبهمات مربوط به تاریخ جامعه‌شناسی، مردم‌شناسی، فرهنگ و ادبیات به کمک مکتوبات بر جای مانده از زبان آن جامعه روشن می‌شود. هم چنان که تاریخ، سرگذشت اقوام و ملت‌های مختلف و حوادث گذشته بر آنها را در زمان‌های مختلف شرح می‌دهد، تاریخ یک زبان نیز تغییرات آن زبان را در گذار زمان و در طول دوره دوام و رواج آن زبان را مشخص می‌کند.

نویسنده و پژوهشگر: زانکو یاری


گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
seemorgh.com/culture
اختصاصی سیمرغ