توجه داشته باشید در دین زرتشتی وجودی به نام آدم و حوا و وسوسه‌ی حوا و چیدن گیاه ممنوعه و جریانات آن وجود ندارد و اعتقاد بر این است که بعد از کیومرث...

بررسی زنان در شاهنامه و برابری با متون دینی
زن در میان ایرانیان همیشه از ارزش بالایی برخوردار بوده است به طـــوری که ارزش زن را در نوشته‏های پیشینیان، چه نوشته‏های باستانی و چه نوشته‏های بعد از اسلام، می‏توان دید.
تاریخ ایران نیز گواهی بر ارزش زن است. جوامع نخستین در ذهن خود دوران مادرشاهـــی را هنوز در یاد دارند ؛ که از فلات ایران آغاز شـــــد و بعد به اروپا به ویـــژه یونان رسید و دوران هلنسیم یونان و روم را رقـم زد. واژه‏ی مقـدس مادر از ریشه‏ی از زبان متقـدم هنـد و اروپایی به معنای مـحافظت کـردن و مراقب بـودن صـدها سـال پیش از به وجود آمدن واژه‏ی پدر از ریشه‏ی از زبان متقدم هند و اروپایی به معنای پایدن (همین ریشه را هنوز هم در زبان فارسی داریم) در میان هند و اروپاییان به کار می‏رفت. از این روی اسـت که در دوران مادرشاهی که قدرت قبیله‏ها و سرزمین‏ها در دست زن خانواده بود و زن محور اصلی جامعه بوده است ایزد بانوها به وجود آمدند. از دوران مادرشاهی آثـاری در دسـت اسـت کــه کهن‏ترین ایزد-بانوی (که بیشتر با ایزد بانوان بـاروری ارتباط مستقیـم داشـته‌اند) در منطقـه‏ی ویلندرف اتریش یافت شده است که به سه هزاره‏ی سوم پیش از میلاد بر می‏گــردد.
در فـلات ایران ایزد بانو ننه‏ی neney والنا elena (ایزد بانوان ایلامی ‌و شوش)، اپم نپات apam napatو مثیره misrah (ایزد بانوان هند و ایرانی)، ایشتار ishtar (ایزد بانوی بابلی و کلدی)، سـرس وی sarsevi(هنـدو) و آفرودیت afrodit، ونـوس venuse و هکات hakata در یـونان قـدرت فـراوانی داشتند. ایرانیان مهاجـر از خاستگاه آریایی (ایران وئچ) زودتـر بـه تکامل تمدنی رسیدند و در اواخر هزاره‏ی دوم پیش از میلاد از دوران مادرشاهی خارج شدند زیرا دوران جدید به نیروی جسمانی بیشتری نیاز داشت هر چنـد باستان شناسـی تقریباً ثـابت کرده است که زنان دوران مادرشاهی از دید نیروی اندامی ‌بسیار نیرومندتر از زنان کنونی بوده اند و تقاضای آن دوران هم آن را ایجاب می‌کرد.
 
ما ایرانیان چند صد سال پیش از دوران پادشاهی ماد از دوران مادرشاهی به دوران مردسالاری وارد شدیم. شاهان مادی به زنان خود احترام بسیاری می‏گذاشتند و شهبانوهای ایرانی همانند شاهان در امور کشوری سهیم بودند. به گفته‏ی هرودوت کوروش هخامنشی زیر دست مادر خود ماندانا می‏نشست.
آموزش‏های دینی ایرانی که با آمدن اشوزردشت به درخشانی ویژه‏ای رسید نه تنها جایگاه زن را در اجتماع کم نکرد بلکه یکسانی حقوق زن و مرد را پایه گذاری کرد. در گات‏ها هر جا اشوزرتشت مردم را برای شنیدن پیامش فرا می‏خواند از زن (نایری)nairiya و مرد (نا)na جداگانه و با ارزش یگانه نام می‏برد و همچنین زن را در هنگام اختیار کردن همسر آزاد می‏گذارد و حق انتخاب همسر را به زن می‏دهد. گات‏ها یسنا ۵۳ بند ۴ اشوزرتشت به همسران جوان سفارش می‏کند که با خرد همراه شوند. همچنین اشوزرتشت به دختر کوچک خود پورچیست می‌فرماید: «آن کسی را به همسری برگزین که خرد تو به آن فرمان دهد». (گات‏ها ۵۳ بند ۳-۴) و در همین بند از همین‌هات آزادی را به زنان هدیه می‏دهد و انتخاب همسر نشانه‏ای از همین آزادی است. همچنین در اوستای متأخر نیز همیشه زنان را بلافاصله بعد از مردان جداگانه و مستقل و با هویت یکسان با مردان می‏آورد. تساوی بین زن و مرد در دین زرتشتی چنان است که ۶ فروزه‏ی اورمزد اهورامزدا (امشاسپندان در اوستای نو) به ۳ امشاسپند مرد و زن تقسیم می‏شود. فروزه‏های وهومنه (بهمن)، اشه وهیشتا (اردیبهشتامشاسپند) و خَشترَا (شهریور امشاسپند) از جهت واژگانی در دستور زبان اوستایی مردانه و سه فروزه دیگر یعنی سپنته آرمَیتی (سپندارمذ) ، هُوروَتات (خرداد امشاسپند) و اَمرتات (امرداد امشاسپند) از جهت واژگانی زنانه می‏دانیم.
 
این تساوی بین زن و مرد که از دین زردشتی وارد فرهنگ ایرانی شد باعث گردید در بسیاری از تمدن و زوایای فرهنگی ایران رسوخ کند. ادبیات نیز از این بعد فرهنگی جدا نماند. ادبیات ایران به زن همیشه احترام ویژه می‏گذاشت و می‏گذارد به طوری که افراد شرور داستان‏ها بسیار کم دیده می‏شود که زن باشند اما وجود داشته اند؛ برای مثال جادوگران زن در ادبیات ایران بسیار وجود داشته و دارند این در زبان اوستایی پئیریکا pairika و در زبان پهلوی پری pari به معنای زن بدکار، جادوگر و دوستار بدی است. این پری‏ها از دیو زنی که دختر اهریمن است و جهی jahiنامیده می‏شود پیروی می‏کند. در شاهنامه می‌توان نمونه‏ی آن را در خوان چهارم رستم دید و همچنین در ادبیات پهلوی، ساسانیک، زنی که به فرهاد پیام مرگ شیرین را داد می‏توان نام برد. (البته در داستان به روایت نظامی ‌مرد آمده که باز خود نمایانگر احترام به زن است) اما در بسیاری از نوشته‏های باستانی زن بسیار نیک نقش است. در داستان ویس و رامین که از دوران پارتیان به دست ما رسیده با آنکه ویس دامن خود را به گناه آلوده می‏بیند اما به وجود آورندگان این داستان زیاد ویس را در متن گناه تنها نمی‏دانند و رامین را نیز همکار گناه می‏دانند.
 
توجه داشته باشید در دین زرتشتی وجودی به نام آدم و حوا و وسوسه‌ی حوا و چیدن گیاه ممنوعه و جریانات آن وجود ندارد و اعتقاد بر این است که بعد از کیومرث، مشیه و مشیانه از ریشه‌ی یک گیاه (اکثراً می‏گویند ریواس) به وجود آمدند و بالیدن و زندگی را نیک آغاز کردند.
 
فرهنگ نیک نگری به زن در ایران باعث شده است که استاد سخن، فردوسی بزرگ در شاهکار خود به زن همانند فرهنگ خود دیده‏ی مثبت داشته باشد. در سراسر شاهنامه زنی را نمی‏توان یافت که اندیشه‏های اهریمنی او برجسته‏تر از اندیشه‏های اهورایی او باشد. اگر زنانی مانند سودابه هم در شاهنامه گناه‏کار معرفی شده اند؛ این زن نمونه‏ی یک آدم معمولی است و در ضمن سودابه را در ذهن داشته باشید که ایرانی نبوده است و از هاماوران یعنی اقوام آریان غیر مزدیسنی پیش از زردشتی بوده است که فرهنگش از فرهنگ مزدیسنی حتی پیش زردشتی بسیار پایین‏تر بوده است.
 
در شاهنامه زنان ایرانی دارای نقشی سیار مثبت هستند این نقش را در میان زنان پارسای تورانی نیز می‏بینیم. همچنان که در فروردین یشت فرَوَشی زنان پارسای سرزمین‏های تورانی ستایش شده است (فروردین یشت کرده ی ۳۱ بند ۱۴۳). اگر در شاهنامه فرانک مادر فریدون و کتایون، (در اوستا هوتوس ) همسر گشتاسب، گرد آفرید دخت هژیر و گردیه خواهر بهرام چوبینه از ایرانیان برجسته هستند و ستایش شده اند همانند آنان فرنگیس و منیژه دختران افراسیاب و جریره دختر پیران ویسه نیز به نیکی یاد شده اند.
 
اما نخستین زنان در شاهنامه چه کسان هستند و از نظر نوشتار دینی و نوشتار ملی چه تفاوتی با هم دارند؟
در شاهنامه نخستین زن یا بهتر بگویم دو نخستین زن، زیرا دو زن با هم یکسان و همراه درون نوشته‌ها می‌شوند، دو دختر (در برخی موارد می‌گویند دو خواهر) جمشید بودند، که اژی دهاک (ضحاک) پس از چیرگی بر جمشید آنان را به همسری می‌گیرد، نخستین بار این گونه توصیف می‏شوند.
دو پاکیزه ازخانه‏ی جمّشیـــــــد
بـرون آوریدند لـرزان چو بید
که جمشید را هر دو دختر بدند
سر بانوان را چو افســـر بدند
ز پوشیده رویان یکی شــهرناز
دگر ماهروئــــی به نام، ارنواز
 
شهرناز و ارنواز نام دو دختر جمشید در شاهنامه هستند که نخستین زنان شاهنامه شناخته می‏شوند. این دو بانو در اوستا به ترتیب سنگهَوک sanghavak و ارنوک arenavak آمده اند. این دو بانو بعد از این که به دست اژی دهاک می‌افتند به وی سپرده می‏شوند.
در شاهنامه چاپ مسکو دو بیت است که در میان قلاب قرار دارد و توضیح در مورد سرانجام بعد از دستگیری آنان به دست اژی دهاک است. این دو بیت که در قلاب است در چاپ باستفری بیرون از قلاب قرار دارد (بیت‌هایی که در قلاب است نشانگر الحاقی بودن است) این چنین آمده است:
به ایـوان ضحاک بردندشان
بــــدان اژده‏هافـش سپردندشــان
بپر دختشان از ره بدخویـــی
بیاموختندشان تنبل و جادویـــــی
 
در این دو بیت واژه ای که می‌تواند مورد توجه قرار گیرد جادویی است؛ پیش‏تر اشاره‏ای کردیم به زنان جادو که به آن در پهلوی پری گویند، پری‏ها زنان جادوگر و در ادبیات ما پریان (در ادیان ابراهیمی ‌شاید همان جن) موجودات شر بوده اند. پریان آدمی ‌را آسیب می‏رساندند و مایه‏ی فتنه بودند. در داستان‏های شهرزاد ِ قصّه‏گو می‌توانیم نمونه‏هایی از آن را پیدا کنیم یا در داستان عامیانه‏ی امیرارسلان نامدار، این جادوگران مایه‏ی آسیب و گمراهی جامعه بودند و با افسون‏های خود به دین راستی ضربه می‏زدند. ابتدا این زنان چهره‏ای مقدس داشته اند؛ هنگامی‌که جوامع ابتدایی در متن خرافات زندگی می‏کردند و این نوع زنان ومردان جادوگر حافظ جامعه به نوعی پنداشته شدند اما با تغییرات فرهنگی ایران و آمدن پیامبر زردشت بزرگ این نقش مانند دیگر نقش‏های خرافه‏ای و پنداری نادرست بدل به دیوها، که روزگاری خداهای هند و ایران بوند، شدند که نوعی دشمن دین مزدیسنی به شمار می‏رفتند. اژی دهاک که در اوستا از دیوان و دشمنان مزدیسنی است و موجودی سه کله‏ی سه پوزه‏ی شش چشم و مایه‏ی آسیب آدمی ‌تصویر شده است. باید هم همسرانی همانند داشته باشد که او را در آسیب رساندن به مزدیسنان همراهی کنند. اگر چه در شاهنامه جنبه‏ی ملی این اسطوره بیش‏تر از جنبه‏ی دینی است اما در زوایای پنهان می‌توان اندیشه‏های ضد دینی اژیدهاک و فساد او را دید.
 
در هنگام قیام فریدون و کاوه بر اژی دهاک بخشی از نیایش‏های فریدون برای دست‏یابی بر آژی دهاک به شهرناز و ارنواز اختصاص دارد. در اوستا سه بار نام شهرناز و ارنواز آمده و آن هم در بخش یشت‏ها است و در نیایش‏های فریدون نام این بانوان آمده است. در آبان یشت (یشت ۵) که اختصاص به ایزد بانو اردوی سوره آناهیتا دارد در کرده‏ی نهم بندهای ۳۳تا۳۵، در گوش یشت (درَواسپ یشت) که یشت نهم است- کرده ی سوم بندهای ۱۳تا۱۵ و در رام یشت که یشت پانزدهم است کرده‏ی ششم بندهای ۲۳تا۲۵ بیان کننده‏ی نیایش‏های فریدون به ایزدان است، برای دست‏یابی به آنچه که می‏خواهد. متن نیایش فریدون در تمامی ‌یشت‏های گفته شده چنین آمده است: «مرا این کامیابی ارزانی‏دار که من بر «اژی دهاک»- [اژی دهاک] سه پوزه‏ی سه کله‏ی شش چشم، آن دارنده‏ی هزار [گونه] چالاکی، آن دیو بسیار زورمند دروج، آن دروند آسیب رسان جهان و آن زورمندترین دروجی که اهریمن برای تباه کردن جهان اشه، به پتیارگی در جهان استومند بیافرید- پیروز شوم و هر دو همسرش «سنگهوک» و «ارنوک» را- که برازنده‏ی نگاه‏داری خاندان و شایسته زایش و افزایش دودمانند- از وی بربایم.»
ایزدان نیایش‏های فریدون را پاسخی مثبت می‏دهند و فریدون به کامیابی می‏رسد.
نکته‏ای که در این بند از یشت‏ها مهم است این است که این دو بانو به عنوان دختران جمشید نیامده‌اند اما در نوشتارهای پهلوی آنان به عنوان دختران جمشید آمده اند و در شاهنامه هر دوی اینان عنوان شده.
در شاهنامه علت این که این دو همسر اژی دهاک شده اند را گفتگوی ارنواز با فریدون این گونه بیان می‏کند:
چو بشنید ازو این سخن ارنــــــواز
گشــاده شــــدش بر دل پاک راز
بدو گفت شاه آفریدون تویـــــــــــی
که ویران کنی تنبل و جادویـــی
کجا هوش ضحاک بر دست توست
گشاد جهان بر کمربست توست
زتخم کیـــــان ما دو پوشــیده پــاک
شـــده رام با او ز بـیم هـــــلاک
همی‌ جـفـتـن و خاست با جفـت مــار
چگونه تـوان بردن ای شـهریار؟
 
فریدون پس از نیایش با ایزدان به جنگ اژی دهاک می‏رود و وی را شکست می‏دهد. در هنگام درون شدن به کاخ اژی دهاک زنانی را که در پی آنان بوده است را می‏یابد.
ز اسب اندرون آمد به کاخ بزرگ
جهان ناسپرده جــوان ستـــرگ
برون آوریــــــد از شبـســتان اوی
بتان سیه چشم خورشید روی
بفرمود شستن سرانشـــان نخـسـت
روانشان از آن تیرگـی‏ها بشست
ره داور پـــــــــــاک بـنـمـودشــان
از آلودگـــــــی پـس بـیـالـودشـان
 
طبیعی است زنانی که هر چند ناخواسته با اژی دهاک نشست و برخاست کرده اند از راه مزدیسنی (توجه به دین زردشتی ننمایید اینجا منظور مزدیسنی پیش از زردشت است) به دور شده اند و راه جادو آموخته اند و بدل به پری شده اند. ابتدایی‌ترین کار این است که آنان را از این آلودگی بپالایند. فریدون آن‏ها را هم از نظر جسمانی و ظاهری و هم از نظر روانی و اعتقادی دگرگون می‏کند و به سوی تفکر و اندیشه و فرهنگ نیک بر می‏گرداند. در دین زردشتی هم پاکی تن اهمّیّت دارد که باید کارهای بیرونی و ظاهری را انجام داد و هم اندیشه‏ها. البته می‌دانیم که در دین زردشتی اندیشه مهم‌ترین رکن در دین ست و با اندیشه‏های نیک است که کارها را می‏توان به راستی کشاند.
دکتر بهمن سرکاراتی هم‏کیش دانشمندم در پژوهش ارزنده‏ی خود به نام «بنیان اساطیری حماسه‏ی ملی ایران» این دو خواهر را تجسم مردمانه‏ی دو فروزه و امشاسپند خرداد و امرداد می‏شمارد. برای آشنایی اندک می‏گویم که این فروزه‏ها که هستند. فروزه‏ی خرداد در اوستا هوروتات و در پهلوی خردات یا هرداد به معنی رسایی و کمال در گاهان یکی از فروزه‏های «مزدااهورا» و در اوستای نو، نام یکی از امشاسپندان و نماد کمال و رسایی آفریدگار است که با سپندارمذ و امرداد گروه سه گانه‌ی امشاسپندان بانوان را تشکیل می‏دهند. گروهی که نمایشگر جنبه‏ی مادر- خدایی اهورامزدا به شمار می‏آید نام این امشاسپندان بانو، همواره با نام امشاسپند بانو امرداد همراه می‏آید و نگاهبانی آب در جهان استومند و خویشکاری بزرگ اوست. چهارمین یشت از یشت‏های بیست و یک گانه‏ی اوستا ویژه‏ی ستایش و نیایش خرداد و سومین ماه و ششمین روز ماه به نام اوست. ایزدان تیشتر و فروردین و باد از همکاران و یاوران خردادند و «توروی» دیو که در پهلوی «تاریچ» یا «تریز» یکی از دستیاران و کارگزاران بزرگ اهریمن همستار وی است.
گل سوسن را ویژه‌ی امشاسپند بانو خرداد می‏دانند.
در بندهشن درباره‏ی این امشاسپند این گونه آمده «ششم از مینویان، خرداد است. او از آفرینش گیتی، آب را به خویش پذیرفت. به یاری و همکاری وی، تیر و باد و فروردین داده شدند که تیر (همان تیشتر است) همستار اهریمنی آن آب را به یاری فروردین و فروهر پرهیزگاران، ستاند، به مینویی به باد بسپارد. باد آن آب را به نیکویی به کشورها راهبر شود، بگذارند، به افزار ابر با همکاران بباراند.»
اما امرداد در اوستا «امره تات» در پهلوی امرداد یا امردات و در فارسی امرداد (به غلط مرداد) به معنی جاودانگی و بیمرگی در گاهان یکی از فروزه‏های مزدااهورا است ما در اوستای نو به صورت امشاسپند بانویی تجسم یافته که نام وی همیشه همراه با امشاسپند بانو خرداد می‏آید. امرداد در جهان مینوی نماینده پایداری و جاودانگی اهوره مزدا است و در جهان استومند، نگاهبانی خوردنی‏های خویشکاری اوست. پنجمین ماه و هفتمین روز هر ماه را به نام این امشاسپند بانو نامیده اند و گل زنبق گل ویژه‏ی اوست. ایزدان رشن و ارشتات و زامیاد از یاران و همکاران این امشاسپند هستند و زیریچ که دیو گرسنگی است، همستار اوست. در بندهشن درباره‏ی این امشاسپند بانو می‏خوانیم «امرداد بی‏مرگی سرور گیاهان بی‏شمار است، زیرا او به گیتی گیاه خویش است. گیاهان را رویاند و رمه گوسفند را افزاند ؛ زیرا همه‏ی دام‏ها از او خورند و زیست کنند. به فرشکرد سوشیانت و نوسازی جهان نیز انوش از امرداد آرایند اگر کسی گیاه را رامش بخشد یا بیازارد آن‏گاه امرداد (از او) آسوده یا آزرده بود ...»
 
با توجه به این ویژگی‏ها است که برخی از شاهنامه پژوهان شهرناز و ارنواز را نشان منابع طبیعی و منابع ملی می‌دانند که فریدون با به دست آوردن آن‏ها در اصل به ثروت‏های ملی ایران دست یافت و ایران را از دست بیگانه رهایی داد. بعد از داستان شکست اژی دهاک به دست فریدون هرگز سخنی از این دو بانو دیگر زده نمی‏شود. حتی مادر سه فرزند فریدون هم از اینان نیستند؛ آنان به یک باره در داستان آژی دهاک می‌آیند و با او می‏روند، نشان هم نمی‏گذارند. این به آن دلیل شاید می‏تواند باشد که تا آخر شاهنامه و بهتر بگویم فرشکرت (رستاخیز) این دو بانو همراه دین بهی و ایرانیان اند و به سرزمین ایران نیرو و ثروت و منابع ملی و حیات می‏دهند؛ چنین است اندیشه‏ی پیشینیان و چنین بود نخستین زنان شاهنامه.
 
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: nasour.net
 
مطالب پیشنهادی:
خواب و رویا در شاهنامه فردوسی
«پوران دخت» نخستین پادشاه زن ایرانی
برجسته‌ترین زن در تاریخ ایران باستان
رد پاى زنان در اسطوره‌ها
آیین‌ها و آداب کهن در داستان سیاوش