تصاویری زیبا از جشن تولد احمدرضا احمدی با حضور مسعود کیمیایی
30 اردیبهشت بهانه‌ای شد تا همراه مسعود کیمیایی به خانه احمدرضا احمدی برویم و هفتاد و سومین سالروز تولدش را به او تبریک بگوییم. روایت تصویری این جشن کوچک را با شعرهای احمدرضا احمدی تزئین کردیم.
 30 اردیبهشت بهانه‌ای شد تا همراه مسعود کیمیایی به خانه احمدرضا احمدی برویم و هفتاد و سومین سالروز تولدش را به او تبریک بگوییم. روایت تصویری این جشن کوچک را با شعرهای احمدرضا احمدی تزئین کردیم.


در این ایوان که اکنون ایستاده ام / سال تحویل می شود / در آن غروب اسفند / از همه یاران شاعرم / در این ایوان یاد کرده‌ام


شما کنار بوته های زرد ذرت باشید/آب را در کوزه بریزید / کوزه را کنار تنها بوته گل سرخ بگذارید / ما شما را هنوز بخاطر آن گل سرخ دوست داریم


زاده شدم که لباس نو بپوشم / جمعه ها تعطیل باشد / عشق را باور کنم


شاید در کنار بنفشه دشنه ای را به خاک سپرده باشند / باید گریست / باید خاموش و تار به پایان هفته خیره شد


دیگر نمی‌خواهم در فرودگاه / از پله‌ها بالا رفتن مرا نظاره كنی / و من در هواپیما تا مقصد / دو تا چشم گریان تو را / با خود حمل كنم... / در فرودگاه جهان را تقسیم كردیم: سیب‌های سبز برای تو / آسمان تهی از ابر برای من.


مسعود کیمیایی: در جوانی جامی به جامت زدم / وتا پیری مست ماندم/من بلد نیستم برای تو«زیبا» بنویسم.../.آفتاب لب بام است وما هنوز سردمان نیست.

از دور حركت می كنیم تا به نزدیك تو برسیم/ تو اگر مانده باشی ، تو اگر در خانه باشی /من فقط به خانه تو آمدم تا بگویم آوازت را شنیدم


ما فقط دو تن بودیم / نشسته بودیم / ابر بود – نان بود – پنیر بود / ما همه زندگی را / در دو، سه پیمانه از رنج و ترس / در میان خود تقسیم كرده بودیم.

تو اگر نبودی/ نمی دانستم كه می‌توانم /باران را در غیبت تو/ دوست بدارم


شتاب مكن ، كه ابر بر خانه ات ببارد / و عشق در تكه ای نان گم شود / هرگز نتوان آدمی را به خانه آورد / آدمی در سقوط كلمات سقوط می كند/ و هنگام كه از زمین برخیزد / كلمات نارس را به عابران تعارف می كند / آدمی را توانایی عشق نیست / در عشق می شكند و می میرد

پنجره را باز می گذارم / باران می بارد / در باران می گویم بهار را یافتم /بهار آمد / احمدرضا احمدی


چه سرگردان است این عشق/ كه باید نشانی اش را/ از كوچه های بن بست گرفت/ چه حدیثی است عشق/ كه نمی پوسد و افسرده نیست / حتی آن هنگام / كه از آسمان به خانه آوار شود


ما شما را هنوز به خاطر آن گل سرخ دوست داریم

ندانستی که گل حقیقت آفتاب است نه درخت /بیا در آفتاب بنشینیم تا گل کنیم



گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
http://www.seemorgh.com/culture
منبع: khabaronline.ir



مطالب پیشنهادی:
آناهیتا دری: اگر پدرم پارتی بازی می‌کرد نقش اصلی سریال را داشتم
جوابیه عوامل «پروانه» به خبر گاف‌های این سریال در رسانه ملی!
بازیگرانی كه هم درد «آنجلینا جولی» هستند + تصاویر
عکس‌هایی برگزیده از چهارمین شب جشنواره کن 2013
چرا «لاله صبوری» بعد از جنگ 77 محو شد؟ + عکس