خدایا، بگیردستم را!
زمین را بُگشا
تا مرا دربرگیرد،
یا ارزانی دهدم بَر شدنی.
نمی پذیرم سوداگری درختزارانم را
در برابر مقبره ی ازدواج خانه ای.
با من از نوادگان سخن مگوی!
کلاغ ها خوشتر ز من می خوانند لالایی را؛
از منی که می پسندد عریان پا جست و خیز کردن را
با خرگوش و روباه سرخ موی
تا همچون خانه به دوشی زخمی شدن و
محو آپولو؛ خدای شعر و موسیقی و طاعون و خورشید و دانایی و نور شدن.
این کفل ها،
از برای بالا و پایین انداختن کودکان بر زانو اینگونه نشده اند.
خدایا، مرا محفوظ دار!
از امیال سنگین-رویِ مردان.
اگر می باید ریشه دهم،
بکار پاهایم را،
در خاک غنی،
نه بگذار جسم زنانه ام
براحتی پوست اندازد،
و بخواه دست ها و پاهایم را
تنومند در آستین هایی همیشه سبز و بی خزان،
تا ادامه دهند صعود را
به سوی خورشید عالم تاب.
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
seemorgh.com/culture
منبع:madomeh.com
seemorgh.com/culture
منبع:madomeh.com
مطالب پیشنهادی:
«پایتخت ۳» و «سه ستاره» پرمخاطبترین برنامهها
حراج نقاشی 85 میلیون دلاری از چهره «فروید»
نوروز 1410 را چگونه گذراندید؟
یادی از شیراز و بهارنارنجهای بهاریاش
هفت سین بازیافتی در گنبد جبلیه
«پایتخت ۳» و «سه ستاره» پرمخاطبترین برنامهها
حراج نقاشی 85 میلیون دلاری از چهره «فروید»
نوروز 1410 را چگونه گذراندید؟
یادی از شیراز و بهارنارنجهای بهاریاش
هفت سین بازیافتی در گنبد جبلیه