نگاهش به گوشواره ام بود...
بنفشه فریس آبادی از آن دسته شاعرانی است که به احساسات و بار عاطفی واژه ها احترام گذاشته است اما فریب نخورده است  و می داند شعری که از اندیشه و اجتماع خود تهی شد در دوره ای  و حالات روانی مخاطب دارای ارزش است،نه به شکل شاعری که همیشه یک چاقو آغشته به خون معشوق و یا همیشه پای یک عشق و معاشقه در میان است.

نقد کتاب «چند دقیقه بعد از انتحار» اثری از بنفشه فریس آبادی را بخوانید.

ما در برحه ای از تاریخ ادبی زندگی می کنیم که با نابودی نظم مبتنی بر نوامیس اجتماعی  اخلاق و...همزمان است.     ،آگاهی اجتماعی هنرمندان ما تا چه حد و اندازه ای هست که نیاز حقیقی یک هنرمند است؟هویت یا ویژگی های متمایز کننده ی هنرمندان از هم کدام اند ما به تعداد شاعرانی که دست به قلم هستند و در نشر هم دستی دارند ویژگی ها و روحیات منحصر به فردشان را نداریم،در صورتی که اساس شعر و به طور کل هنر این ویژگی هایی است تاریخ ادبی یک ملت،فرهنگ،زبان را با رجوع و استناد به آن می نویسند.

شعر فارسی معاصر،علی الخصوص این دهه های پایانی از خلاقیت ها خالی نوشته می شود،یا احساسات مبتنی بر ماوراء است که حتی ماتریال ترین پدیده ها را به ماوراء آغشته می کنند،یا آنقدر این ذوق لوس و تکرار شده است ،می شود گفت رونویسی شده ی   قبل تر است.
برای بررسی هر شاعری ابتدا این سطر هگل را مبتنی قرار می دهیم که می گویند:«جهان با چه کیفیتی در ذهن بشر وجود دارد»اما با این تغییر که در ذهن شاعر با چه کیفیتی وجود دارد؟»

«بنفشه فریس آبادی» و جهانی که برای مخاطب خود ارائه داده است :

بنفشه از آن دسته شاعرانی است که به احساسات و بار عاطفی واژه ها احترام گذاشته است اما فریب نخورده است  و می داند شعری که از اندیشه و اجتماع خود تهی شد در دوره ای  و حالات روانی مخاطب دارای ارزش است،نه به شکل شاعری که همیشه یک چاقو آغشته به خون معشوق و یا همیشه پای یک عشق و معاشقه در میان است.

به طور کلی «محروم کردن هنر از حق خدمت به مسئل اجتماعی در حکم تنزل هنر است و نه ارتقای آن،چرا که این کار به معنای حذف نیروی زنده ی هنر،یا به عبارت دیگر حذف اندیشه خواهد بود»(  بلینسکی ) بنفشه در گام نخست خود پذیرفته است که شاعر یک فرهنگ شده یعنی خاک کردن رویاهای شخصی  و از این به بعد او شاعر اجتماعی است که به او چشم امید دوخته اند (این اجتماع می تواند جامعه روشنفکران باشد،جامعه هنرمندان باشند و... لزوما توده ی عوام منظور مان نیست) و هیچ وقت شکل فکاهی نویسی ها قصد خنداندن و سرگرم کردن جامعه خود را ندارد.

شخصا تنها با مجموعه ی (چند دقیقه بعد از انتحار  ) از کارنامه ی شعری «بنفشه فریس آبادی» روبه رو هستم  و مطمئنا برای شاعر یک زبان بودن امضای خوبی است.

برای عینی کردن این مطلب لازم است به شعرهای از کتاب رجوع شود:

«  ...  /پاره ی اول؛دهانم/ رد دندان هایم بر پیراهنش بیتی ست/ و قافیه های عقل در حواشی تلخ دهانم نمی گردد/ تبر به ساق شاخ نبات ات نزن/ من از تعامل تاریک دست هایتان سیرم/...»(بنفشه فریس آبادی:1392،ص7)

«مشتی استخوان شکسته ام/      پاره پاره ای بر خاک/ در گودی شانه هایم دوباره پروانه ای سیاه/ زهری که به انگشت هات/فرو به  لرزانش/من ام/ خوابگاه گرم و لبهای بریده ام/در دست های تو/...» (همان،ص11)

و تقریبا میشود گفت در هر شعر سطرهایی دلیل بر حرف هاییست که در خود خفته اند،استفاده ی زیرکانه شاعر از معنی های زیاد یک کلمه در سطر مثل:
«دختران گیسو بلندم برای تو/بباف/مارهای ریخته بر شانه ام/کنیزکان کوچک خانه ام/کمرگاه شان سپید» (همان ص11)
که هر واژه علاوه بر معنای معیار خود در دستور زبان خارج از بحث استعاری شان یک یا چند معنای ذخیره ای را به همراه دارند «مارهای ریخته بر شانه» «مار» که «کنیز» هم می شوند  حالا دخترانی که بر شانه هایشان مار دارند و کنیزکان کوچک خانه هم هستندو...

ما تنها نمی توانیم این بعد از محتوا را برجسته کنیم شاعر بعد اجتماعی کار خود را در کنار دیگر مفاهیم از جمله فلسفه،روانشناسی و..به کار برده است.

زبان کارهای فریس آبادی نه حماسه است که مخاطب را با اشیا و مفاهیمی رو به رو کند که در حق شان اغراق کرده است و نه تغزل محض ،بلکه شاعر،کتابِ «چند دقیقه بعد از انتحار» را در زبانی تراژیک  نوشته است و اگر با تغزل رو به رو شویم آن تغزل ،یک تغزل عاطفه زده و آرایش کرده ی اکثر شاعران زن نیست، تغزلی مدرن که تمام ابعاد یک انسان را رعایت کرده است بعد هایی از قبیل احساسات ،عواطف (در حد معقول)جسارت ، اقتدار و... ودر این تغزل پدیده ها،اشیاء،رویدادها ی کار به همان شکل و جنسی به کار رفته اند که در زندگی روزمره با آن رو به رو هستیم:
«نگاهش به گوشواره ام بود/پیش از طلوع/ سنگ اول را که راست به گونه ام زد»(همان ،ص18) و «تهران هوای گنجشک هایش را نداشات»(همان،ص30)و..

در کتاب «چند دقیقه بعد از انتحار »زبان  و فرم کاملا شخصی است  که خود بحثی مفصل می طلبد مخصوصا ریتم و نحوی که داشت فراموش می شد،خارج کردن زبان شعر سپید از زبانی ماشینی و مکانیکی از طرفی دیگر تکاندن بارهای عاطفی اضافه از کلمات .بحث جامعه شناسی این اثر جای کار بسیاری دارد که امیدوارم  منتقدان ما به ارزش های آن پی ببرد.جامعه شناسی ای که باید قبل از ارائه ی تئوری و نقد  خود مفاهیم این کتاب را با تمام پدیده ها و رفتار های اجتماعی فرهنگی تطبیق کند ، از کلی ترین مسائل اعم از زن در جامعه  ،رفتار های اجتماعی زن تا جزئی ترین مسائل مثل نوع پوشش ها و حتی معاشرت ها و...


تهیه و تدوین : گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
seemorgh.com/culture
اختصاصی سیمرغ / ابراهیم عالی پور