استاد شجریان: مبارز سیاسی نیستم اما با مردم هم‌دردم + تصاویر
محمدرضا شجریان استاد آواز ایران این روزها در حالی دفتر هشتمین دهه زندگی خود را ورق می‌زند که همچنان صاحب محبوبیتی روزافزون بین مردم است. چه خوب گفته است حسین علیزاده که امثال شجریان محبوبیتی همیشگی دارند.
محمدرضا شجریان استاد آواز ایران این روزها در حالی دفتر هشتمین دهه زندگی خود را ورق می‌زند که همچنان صاحب محبوبیتی روزافزون بین مردم است.خاطرات ایرانیان با آواز شجریان تمامی ندارد و چه خوب گفته است حسین علیزاده که امثال شجریان محبوبیتی همیشگی دارند. اگر نیم‌نگاهی به کارنامه او بیندازیم، درمی‌یابیم عمارت آوازش را، ستون‌هایی نگه‌داشته‌اند چون خرد، لیاقت، استمرار، دلیری، آینده‌نگری، پایمردی، خستگی‌ناپذیری و مهر بی‌قیدوشرط به مردمان سرزمینش. او طبیعت را معلم بزرگ خود می‌داند. به سرشت طبیعت، کوه، دشت و ستاره احترام می‌گذارد و برآمده از سرزمینی است با «شب، سکوت و کویر» بی‌منتها.

روزنامه «شرق» به بهانه دومین نمایشگاه سازهای ابداعی استاد شجریان در خانه هنرمندان تا فرارسیدن اول مهرماه زادروز‌ش؛ گفتگویی انجام داده است که گزیده از صحبتهای ایشان را در ادامه می خوانید:

من اهل این حرف‌ها نیستم که بگویم در مقابل سیاست می‌ایستم
وقتی جامعه یکدفعه دچار شوک می‌شود، ناخودآگاه هنر را به‌دنبال خود می‌کشد. هنر دیگر نمی‌تواند در اینجا ساکت بنشیند و تنها دنبال عاشقی و دلداگی‎هایش باشد. اینجاست که هنرمند به سراغ حرف دل مردم می‌رود؛ چون همه اینها حرف دل مردمی است که در جامعه زندگی می‌کنند. وقتی جامعه دچار یک تشنج و شوک می‌شود، هنرمندانی که با مردم هستند و زندگی‌شان صرفا برای این است که مردم خوش باشند، با دیدن این حالات بد، حالشان بد می‎شود و مجبورند با مردم همدردی کنند. خیلی‌ها رعایت می‎کنند و می‎خواهند منافع خودشان به خطر نیفتد تا موقعیت خود را از دست ندهند، پس چیزی نمی‎گویند یا در خفا حرف می‌زنند. من اهل این حرف‌ها نیستم که بگویم در مقابل سیاست می‌ایستم و مبارزه می‌کنم ولی این حق را دارم که در جامعه قضاوت کنم و قضاوتم را در هنرم به کار ببندم.


من یک آدم تک‌وتنها هستم
من یک آدم تک‌وتنها هستم. درست است که علاقه‎مندان و طرفداران زیادی دارم اما تک‌وتنها هستم. کسی هم نبود که کمکم کند و از کسی هم کمکی نخواسته‌ام. همیشه راه خود را رفته‌ام. گاهی اوقات هم که دوستانی آمده‌اند و از آنها خواسته‌ام کاری کنند، خودشان خواسته‌اند. با همه اینها من تنها هستم. اما آنچه هست اینکه من دارم با جامعه‌ام زندگی می‌کنم و اتفاقات بد نباید برای جامعه من بیفتد. من هم در همین حد حرف زدم. بیشتر از این با هیچ جریان سیاسی‌ای همراه نبوده‌ام و اصلا خودم را گرفتار رنگ‌هایی که مردم می‌گویند، نکردم بلکه هدف من فراتر از رنگ بوده است. دچار جریان‌هایی که گاهی اوقات می‌افتد و گذری است، نمی‌شوم. فراتر از اینها به انسان‌ها با هر عقیده و ملیتی فکر می‌کنم.

مادر اصلی من طبیعت است،کاری ندارم که انسانها تشویق می‎کنند یا ناسزا می‎گویند. هیچ‌کدام از اینها من را تکان نمی‎دهد مادر اصلی من طبیعت است و از سرشت طبیعت یاد می‎گیرم و با آن حرکت می‎کنم. کاری ندارم که انسان‎ها درست حرکت می‎کنند یا نه. کاری ندارم که انسان‎ها تشویق می‎کنند یا ناسزا می‎گویند. هیچ‌کدام از اینها من را تکان نمی‎دهد. نه تشویق‎هایشان حواس من را پرت می‎کند، نه ناسزاهایی که خیلی اوقات و فراوان به من می‎گویند. من به سرشت طبیعت، کوه، دشت و ستاره‎ها نگاه می‎کنم. من با اینها حرکت می‎کنم. هرچه دارم برای خودم است. انسان‌ها هرچه دارند، برای خودشان است. این، زندگی من است.

کسی نمی‌تواند ادعا کند که بهتر از من صدا را می‌شناسد
از دوسالگی همراه پدرم به جلسات قرآن می‎رفتم، کسانی را که صدای خوبی داشتند، تشخیص می‎دادم. همیشه دوست داشتم کسی که صدای خوبی دارد، قرآن بخواند. صدا را از بچگی می‎شناختم چون پدرم و پدربزرگم از خواننده‎های بزرگ بودند. با صدا زندگی کرده بودم. این ژن به من منتقل شده بود. وقتی در استودیو می‎خواهم صداها را ویرایش کنم، آنچه ویرایش می‌کنم با کامپیوتر فرقی نمی‌کند. گاهی اپراتور می‌گوید شما همان چیزی را می‌گویید که کامپیوتر می‌گوید. خب کامپیوتر را از روی سلیقه بشر ساخته‌اند، حالا می‌خواهند کامپیوتر مثل بشر شود که هنوز نشده است. کسی نمی‌تواند ادعا کند که بهتر از من صدا را می‌شناسد. اصلا و ابدا. من 73سال دارم و از سه‌سالگی دارم با صدا زندگی می‎کنم و به صدا عشق می‌ورزم. صدای خودم را ساخته‌ و با صدا زندگی کرده‌ام. سازسازی را هم به‌دلیل صدا دنبال کرده‌ام نه به خاطر کاردستی. مدام‌ سازی را که دوست داشتم و می‌خواستم صدای خوبی بدهد، ساختم و عوض کردم. تا الان 62ساز ساخته‌ام. یکی از آنها را هم نفروخته‌ام، فقط یکی، دو ساز دست دوستانم است.

ساز، باید در دست یک هنرمند قوی باشد؛ چون ممکن است یک هنرمند ساز را بی‎آبرو کند
سازها وقتی به‌اقبال عمومی درمی‎آیند که در صحنه باشند. ساز، باید در دست یک هنرمند قوی باشد؛ چون ممکن است یک هنرمند ساز را بی‎آبرو کند، همچنان‌که ما افراد زیادی داشتیم که ساز را بی‎آبرو کرده‎اند. وقتی ساز، در دست بهترین استادها قرار می‎گیرد، می‎فهمیم که چه صدایی دارد. پس نوازنده است که ساز را می‎شناسد. ساز باید در صحنه باشد یا در تلویزیون از سوی مردم دیده شود. این امکان برای من در پنج‌، شش‌سال گذشته نبوده و ساز من روی صحنه نرفته است. در کنار اینها، دلم می‎خواهد دیگران هم ساز بسازند.
 

آنقدر که در صحنه و استودیو بوده‎ام، کمتر کسی بوده است
در کار موسیقی حرفه‌ای هستم و آنقدر که در صحنه و استودیو بوده‎ام، کمتر کسی بوده است و همواره به اپراتور می‎گویم کاری را انجام دهد. اپراتور به‌تنهایی اجازه ندارد، بدون من میکس کند. من خودم کار میکس را انجام می‌دهم. از سال 1356 خودم بالای سر اپراتور بوده‌ام، میکس کرده‌ام و ناظر ضبط و اجرا بوده‌ام. من بیشتر از یک نوازنده، می‎فهمم چه صدایی آزارم می‎دهد و می‎دانم باید با یک ساز چکار کرد که این سازها اینقدر آزاردهنده نباشد.

هرکدام از استادان سازسازی، ‌سازی ساخت، خودم پیشقدم می‎شوم
من همین‌جا می‎گویم هرکدام از استادان سازسازی، ‌سازی ساخت، خودم پیشقدم می‎شوم که برایش نمایشگاه برگزار کنم به‌شرطی که ساز او در حدی باشد که نوازنده آن را در دست بگیرد و بنوازد. خود من هم که این کار را می‎کنم به این امید هستم که ببینم نوازنده چه می‎گوید. وقتی ساز شاه‌صراحی را ساختم، سه‌بار آن را به آقای خورشیدفر که نوازنده کنتراباس هستند، نشان دادم تا نظرش را بدهد. قبل از اینکه کار ساز تمام شود، با نوازنده مشورت می‌کنم. من این کارها را می‎کنم چون احساس مسوولیت دارم. پیشنهاد من این است. کسی از کسی اجازه نمی‎گیرد. ما باید حرمت خودمان را نگه داریم. مگر هر کسی آواز می‎خواند باید از من اجازه بگیرد؟ اگر از من بخواهند، نظرم را می‎دهم اما حتی در روزنامه هم نقد نمی‎کنم و نظرم را به خود همان فرد می‎دهم. هرگز در طول این 50سال ندیده‎اید که در مورد هنرمندی حرف زده و زیرآب او را زده باشم.

برخی آدم‎های افراطی می‎خواهند سلیقه خودشان را به دیگران تحمیل کنند
من تنها ردیف و تکنیک صدا یاد نگرفته‎ام. متاسفانه برخی آدم‎های افراطی می‎خواهند سلیقه خودشان را به دیگران تحمیل کنند. اگر در زمینه سنتی کار می‎کند، می‎خواهد آن سنت را بر سر دیگران بکوبد، اگر هم ضد سنت است، می‎خواهد آن را بر سر همه بزند. بعد شروع به‌مبارزه و تخریب می‎کند. من سعی کرده‌ام این سنت زشت را که از برخی استادان گذشته به دوره من رسیده است، تکرار نکنم و آن را از زندگی خودم بیرون بیندازم. سعی کرده‎ام تا جایی که می‌شود، واقعیت‎ها را بپذیرم هرچند واقعیت برایم خیلی دلنشین نباشد. من باید واقعیتی را که مردم نمی‎پسندند، قبول کنم.
 
حق نداریم نسل بعدمان را سرزنش کنیم و به هیچ بگیریم
ما که در یک سنت رشد کرده‌ایم، حق نداریم نسل بعدمان را سرزنش کنیم و به هیچ بگیریم. گذشتگان با ما این کارها را کردند ولی ما با نسل بعد از خودمان چنین نکنیم. باید با آنها همراه شویم و راهنمایی‌شان کنیم. نسل جدید با فکر جدید و نسل قدیم با فکر پخته‌تر با هم همفکری می‌کنند و به جلو می‌روند. بر این اساس است که من با برادران پورناظری همکاری کرده‌ام. وگرنه دیدگاه کلی من به موسیقی هرگز عوض نمی‌شود. من می‌خواهم نسل بعد از خودم را تشویق کنم اگر کاری می‌کند از اصالت‌هایش به‌دور نیفتد؛ ولی اگر می‌خواهد سنت‌ها را بشکند، بشکند.

‌در کاری که ما با برادران پورناظری می‌کنیم همه چیز در آواز دشتی و دستگاه شور اتفاق می‌افتد و نوازنده خارجی گروه هم ربع‌پرده را می‌نوازد. ضمن اینکه فکر جوانی با ریتم تندتری حرکت می‌کند و ما جلویش را هم نمی‌توانیم بگیریم. این واقعیتی است که اتفاق افتاده اما نمی‌تواند من را با خودش بکشد و ببرد.

این تجربه متعلق به خود من نیست؛ من نمی‌خواهم در زمینه نسل بعد چیزی را تجربه کنم. فقط به‌دنبال کمک و راهنمایی این نسل هستم تا از اصالت‌های خودشان دور نیفتند. من این کار را برای شنونده خودم که پای اجرای من و آقای علیزاده یا اجرای من و گروه شهناز می‌نشیند، انجام نمی‌دهم؛ ممکن است 30درصد آن شنونده را هم شامل شود اما بیشتر برای نسل جوان است.


من در این نسل شنونده خودم را دارم
درست است که من می‌آیم و با تمام سختی‌هایی که برایم وجود دارد روال کارم را عوض می‌کنم و به خودم بسیار فشار می‌آورم که از آن فرم خودم بیرون بیایم و در این فرم قرار گیرم؛ ولی هرگز این فرم را نمی‌خواهم ادامه دهم. این پرانتزی است که در یک مقطع زمانی در کارم می‌گذارم و این کار را انجام می‌دهم و با گروهی روی صحنه می‌روم که ریشه در اصالت‌ها و سنت‌های گذشته دارند. پدر پورناظری‌ها بسیار اهل اصالت‌ها و سنت‌های گذشته‌اش است و اینها نیز هر چه گرفته‌اند از گذشته گرفته‌اند. ولی این چیزهایی که گرفته‌اند در خودشان تبدیل شده است.

ما می‌خواهیم که اینها از بین نرود. این نوآوری‌ای که نسل جوان می‌کند باید در اصالت‌هایش باشد و از ملیتش دور نیفتد.
این کار را می‌کنم که در نسل آنها بشود شنونده‌ای پیدا کرد. من در این نسل شنونده خودم را دارم و اگر بتوانم 30 درصد از نسل آنها را نیز به این موضوع جلب کنم خوب است.

هرگز به مخاطبم اجازه نداده‌ام که برایم راه تعیین کند
هرگز به مخاطبم اجازه نداده‌ام که برایم راه تعیین کند. اما از حرف‌های منتقدانی که در کار هستند نکات بسیاری می‌گیرم. اگر هنرمند نتواند جلوتر از جامعه حرکت کند باید برود در خانه‌اش بنشیند. هنرمند همیشه باید جلوتر از جامعه‌اش حرکت کند؛ و چون جلوتر از جامعه‌اش حرکت می‌کند می‌تواند جامعه را به دنبال خودش بکشاند. هنرمند باید بداند چگونه مردم را به دنبال خود بکشاند.
مخاطب من هرگز به خود این اجازه را نداده برایم تعیین‌تکلیف کند و با من چنین کاری نکرده است. من هرگز مطابق با سلیقه مخاطبم حرکت نکرده‌ام اما بی‌توجه به خواست جامعه و انتقادها هم نبوده‌ام؛ و خودم همواره خودم را مورد انتقاد قرار داده‌ام و راه را برای خود تعیین کرده‌ام. این من هستم که تشخیص می‌دهم چه باید کنم در غیر این صورت نمی‌توانم شجریان باشم و جلوتر از جامعه حرکت کنم. هنرمندی که پشت‌سر جامعه حرکت می‌کند ارزشی ندارد.
 
مردم باید توقعشان را مطابق با سن و زمان تنظیم کنند
جامعه باید در نظر بگیرد ورزشکاری که در 25 تا 30سالگی‌اش رکوردی زده در 40سالگی هم نمی‌تواند همان رکورد را بزند. به‌دلیل اینکه ورزشکار در 40سالگی سرعتش کمتر می‌شود. در هنر هم نمی‌توان توقع داشت هنرمند همان کارهایی را که در 40تا45سالگی انجام داده، در 70سالگی انجام دهد. تارهای صوتی سرجایش قرار دارد و ذهن پخته‌تر شده اما سرعت هم کمتر شده و این اثر سن است. این روال طبیعت است و مردم باید این موضوع را مدنظر داشته باشند و توقعشان را مطابق با سن و زمان تنظیم کنند. الان دیگر نمی‌توانم و البته روحیه‌ام نیز نمی‌پسندد همان تحریرهایی را که در 25سالگی می‌زدم، اجرا کنم.
 
تحمل شنیدن‌ کارهایم قبل از سال‌های 54 و 55 را ندارم و عصبی می‌شوم
به تمام کارهایی که تا قبل از سال‌های 54 و 55 خوانده‌ام نقد جدی دارم. خودم وقتی آنها را می‌شنوم عصبی می‌شوم و تحمل شنیدن‌شان را ندارم. کارهایی بی‌ربط برای خودنمایی‌های بی‌جهت با تحریرهای بی‌اساس و بی‌ربط هستند؛ در حالی که در آن دوران می‌گفتند چه خواننده خوبی است. اما بر اساس پختگی و تجربه امروزم می‌گویم چقدر چیزهای بی‌ربط در آن آثار وجود دارد.
من همیشه خودم به خودم انتقاد کرده‌ام و عیب‌های خودم را برطرف کرده‌ام. وقتی کاری را اجرا می‌کردم و در رادیو پخش می‌شد و آن را می‌شنیدم، با خودم می‌گفتم ‌ای‌بابا چرا اینجای کار را اینطور خوانده‌ام؛ عصبانی می‌شدم و می‌رفتم تمرین می‌کردم تا دیگر از این اتفاقات نیفتد.
بیشتر از همه خودم معلم خودم بوده‌ام. ضمن یادگرفتن از دیگران این منطق را داشته‌ام که خودم را نقد کنم. اگر در این بین نیز دو حرف از استادان می‌شنیدم بسیار کمکم می‌کرد که با همان دو کلید، 10در را باز کنم.
 

شجریان اگر در جنگل‌های آمازون به‌دنیاآمده بود مانند بومی‌های آنجا آواز می‌خواند
هنر کار تقلید است و اگر نتوانید تقلید کنید، به درد این کار نمی‌خورید. هیچ‌کس به‌تنهایی نمی‌تواند هنرمند باشد. هنر در درون فرد هست اما ابزار نشان‌دادن آن را ندارد. ابزار نشان‌دادنش را از دوروبرش یاد می‌گیرد که آنچه را در درون اوست به وسیله این ابزار هنری نشان دهد. اگر آن وسیله هنری در اطرافش نباشد نمی‌تواند از درون خود هنر را کشف کند. ما در محیط از همدیگر یاد می‌گیریم. بارها هم گفته‌ام شجریان که استعداد خوانندگی دارد اگر در جنگل‌های آمازون به‌دنیاآمده بود خیلی که مستعد می‌بود مانند بومی‌های آنجا آواز می‌خواند. من هرچه گرفته‌ام از محیطم بوده. دیگران هم هرچه می‌گیرند از محیطشان می‌گیرند همچنان‌که فرزند از پدر و مادر و خانواده درس می‌گیرد.

من متخصص تقلیدکردن از گذشتگان بودم. نمونه‌هایش در کارهایی که در رادیو خوانده‌ام وجود دارد. شیوه ظلی و بنان را خوانده‌ام؛ قبل از آن هم شیوه‌های دیگری را خودم تمرین کرده بودم. چرا شدم شجریان؟ چون توانستم تقلید کنم و یاد بگیرم و بخوانم. شما وقتی توانستید تقلید کنید توانایی به دست آورده‌اید؛ پس از آن، توانایی هم دارید که کاری دیگر انجام دهید و دیگر تقلید نکنید. اما اگر نتوانید تقلید کنید دیگر نمی‌توانید کار جدید انجام دهید. چون همان تقلیدی را هم که جلوی‌تان گذاشته‌اند نتوانسته‌اید انجام دهید. باید شیوه دو خواننده قدر را تقلید کنید و صددرصد عین آنها شوید تا بعدها بتوانید در خودتان تحول ایجاد کنید چون همه تکنیک‌ها را یاد گرفته‌اید. در این صورت می‌توانید کار جدید انجام دهید چون ابزار بیانش را دارید.

جامعه باید صبر کند و حوصله داشته باشد تا شاگرادنم ساخته شوند
در استودیو وقت صرف می‌کنم و آوازم را روی سی‌دی ضبط می‌کنم و به هنرجویانم می‌دهم. بهترین آوازها را که بهترین جمله‌بندی‌ها را دارد به هنرجو می‌دهم و وادارش می‌کنم عین آن بخواند و می‌گویم اگر نتوانستی بخوانی کلاس نیا.

نمی‌خواهم بعدا مانند من بخواند و بعدها هم مانند من نخواهد خواند. منتها باید به او وقت دهیم ابتدا بتواند آنچه را شجریان خوانده با تکنیک شجریان اجرا کند. امروز همه اینها آمده‌اند و می‌خواهند مثل شجریان بخوانند چون تکنیک شجریان در بیان آواز چشمگیر شده است. به هر حال این واقعیتی است که وجود دارد. حالا که آمده‌اند پیش من نمی‌توانم شیوه کس دیگری را آموزش دهم. اینها آمده‌اند پیش من که شیوه‌ام را یاد بگیرند پس تا مدتی مانند من می‌خوانند. جامعه باید صبر کند و حوصله داشته باشد تا اینها ساخته شوند. اینطور همه چیز را نباید به باد انتقاد بگیرند که چرا همه دارند مانند شجریان می‌خوانند. اینها باید بعدا بروند و شیوه‌های دیگر را نیز یاد بگیرند و چند وقت هم مانند کس دیگری بخوانند و بعد از مجموع اینها پس از 15 تا 20سال کار، نتیجه مطلوب بگیرند. نباید بعد از دو، سه‌سال به باد انتقادشان گرفت که چرا مانند شجریان می‌خوانند.
 

امیدوارم این امیدی که مردم به دولت جدید بسته‌اند به حقیقت بپیوندد
یک وقتی هست که ممکن است شما در مورد مسایلی که اتفاق افتاده یک نظر خاص و واکنشی داشته باشید آن سرجایش هست و تغییر نمی‌کند. اما با همه شوکی که به جامعه وارد می‌شود هرکسی زندگی‌اش را می‌کند. مطب دکترها باز است مدرسه‌ها باز هستند و دانشگاه‌ها کارشان را انجام می‌دهند ولی می‌توانند به یک موضوع خاص سیاسی نظری داشته باشند. هنرمند هم همین‌گونه است. خیلی از هنرمندان با وجود اینکه نسبت به وقایع سیاسی نظر دارند کارشان را هم انجام می‌دهند. من در یک زمانی به احترام مردم 20شب کنسرت‌هایم را در سال 88 تعطیل کردم. بعدش هم شرایط روحی جامعه و من برای برگزاری کنسرت آماده نبود حال اینکه مجوز کنسرت بدهند یا ندهند امر دیگری است.

ولی به هر حال من هم مثل تمام افراد جامعه صرف نظر از وظیفه‌ای که در هنرم دارم ولی باز از نظر حرفه‌ای باید کارم را ادامه بدهم. من در خارج از کشور کار حرفه‌ای‌ام را ادامه دادم. در داخل جامعه هم صرف نظر از آنچه گفتم، هنوز من بر همانم که هستم. اگر شرایط برای برگزاری کنسرت‌هایم فراهم شود کارم را ارایه می‌کنم. امیدوارم این امیدی که مردم به دولت جدید بسته‌اند به حقیقت بپیوندد و راهگشا باشد برای اینکه مردم این هفت، هشت‌سالی را که اینگونه سپری شد بتوانند ترمیم کنند.



گردآوری : گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: روزنامه شرق



مطالب پیشنهادی :
حاشیه‌ها و لبخندهای تلخ هانیه توسلی در نشست خبری فیلم دهلیز + تصاویر
عکسهایی متفاوت از مهتاب کرامتی؛ بهترین بازیگر زن جشنواره باتومی
نیکی کریمی: من یک بازیگر عروسکی نیستم
بیوگرافی جالب 4 خواهر هانیه توسلی + عکس
چرا سحر قریشی در تلویزیون ممنوع‌التصویر است؟