منصور وفایی
اما امروزه تأسف برانگیز است که از میان تعداد بسیاری که این هنر را ادامه دادند؛ تنها ۳ نقاش قهوه خانه ای به جا مانده است و بقیه دارفانی را وداع گفته اند. گویی که هر هنرمندی...
 
نقاشی قهوه خانه ای به تکرار و تقلید رسیده است
نقاشی قهوه خانه ای هنری است خاص ایران و ایرانیان. در گذشته نقاشان قهوه خانه ای، پرده‌هایی براساس داستان‌ها و دلاورمردی‌های ایرانیان را نقش می‌زدند. آن‌ها را در قهوه خانه‌ها که محل تجمع افراد بود، نصب می‌کردند و نقالان نیز این داستان‌ها را روایت می‌کردند. از رشادت امام حسین (ع) و حضرت ابوالفضل (ع) گرفته تا داستان‌های شاهنامه بر این پرده‌ها نقش می‌بست و مرشد و نقال، داستان آن‌ها را با آب و تاب برای حاضران نقل می‌کرد. این گونه شد که نقاشی قهوه خانه ای تا امروز ادامه پیدا کرد. در این میان؛ بسیاری از نقاشان در این رشته هنری ماندگار شدند و نقاشی قهوه خانه ای را زنده نگاه داشتند. «قوللر آغاسی»، «استاد حسن اسماعیل زاده» ،«محمد مدبر»، «عباس بلوکی فر» و «فتح ا... آقاسی»، از جمله کسانی بودند که نامشان با این هنر عجین شده بود. اما امروزه تأسف برانگیز است که از میان تعداد بسیاری که این هنر را ادامه دادند؛ تنها ۳ نقاش قهوه خانه ای به جا مانده است و بقیه دارفانی را وداع گفته اند. گویی که هر هنرمندی که خالق این نوع نقاشی است؛ هنرش را با خود به گور می‌برد. متأسفانه امروز دیگر کسی رهرو این نوع از هنر نقاشی نیست؛ هر چند بسیاری به آن علاقه نشان می‌دهند. استاد «منصور وفایی» یکی از سه هنرمندی است که پس از سال‌ها کار در این حیطه، هم چنان کار نقاشی قهوه خانه ای را ادامه می‌دهد و نقش‌هایش را بر بوم ثبت می‌کند. به بهانه حضورش در دهه اول محرم در تالار وحدت در همایش «خیمه‌ها و نجواها» با این استاد پیشکسوت گفت وگویی انجام دادیم. 

 استاد! نقاشی قهوه خانه ای را از چه زمان و چطور آغاز کردید؟
از کودکی به نقاشی علاقه مند بودم و هنگام درس خواندن، نقاشی هم می‌کشیدم. به واسطه این علاقه مندی، پدرم مرا به دبیرستان اسدآبادی برد. آن زمان «علی اکبر نجم آبادی» که از شاگردان کمال الملک بود؛ به ما نقاشی می‌آموخت و آن جا من طراحی و رنگ آمیزی را یاد گرفتم. ابتدا رئال (واقع گرایی) کار می‌کردم ولی بعد به واسطه علاقه ای که به روایت داستان در نقاشی داشتم؛ نقاشی قهوه خانه ای را شروع کردم که تا امروز ادامه پیدا کرده است.

موضوع بیشتر آثارتان چه بوده است؟
بیشتر کارهایم یا براساس شاهنامه یا روایات مذهبی بوده است. سال ۶۹ بزرگداشتی بین المللی برای حکیم توس برگزارکردند. من به همراه مرحوم «حسن اسماعیل زاده» انتخاب شدیم و در تالار فردوسی دانشگاه تهران، هرکدام یک پرده کشیدیم. من «هفت خان رستم» را کشیدم و مرشد ترابی هم براساس آن نقالی کرد. علاوه بر آن، برای تالار فردوسی دانشگاه تهران، ده پرده نقاشی کردم. برای بنیاد ایران شناسی ۱۲ پرده به طول ۲۴ متر کارکردم که براساس ترکیب بند عاشورایی محتشم کاشانی بود. ۶۰ پرده شاهنامه ای برای یکی از مراکز کار کردم. بنیاد امیرکبیر و بخش پژوهشی دانشگاه تهران، از دیگر آثارم نیز استفاده کردند. با انتشارات دانشگاه تهران همکاری دارم و تصاویر کتاب‌های عزیزا... جوینی که در مورد شاهنامه است را نقاشی کردم. نقاشی نشریه کودک و نوجوان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را انجام دادم که در چین و آلمان، به زبان خودشان ترجمه شد و به عنوان بهترین نشریه کودک و نوجوان جایزه گرفت. ۳۰ پرده از شاهنامه را نقاشی کردم که در اختیار فرهنگستان هنر است و هر سال به مناسبت بزرگداشت فردوسی، آن‌ها را به نمایش می‌گذارند.

با این اوصاف هم در بخش مذهبی و هم حماسی؛ باید ادبیات تأثیر زیادی بر کار شما داشته باشد؟ 
بله، ادبیات در کارم بسیار مؤثر بود. من دائم شاهنامه می‌خواندم. البته این تأثیر در زندگی من هم وجود داشته و منشاء بسیاری از کارهای روزانه من هم بوده است. وقتی اشعار حماسی را می‌خوانید؛ تحت تأثیر قرار می‌گیرید. دلاوری‌های رستم و پهلوانانی که از ایران دفاع می‌کردند؛ همه این‌ها بر زندگی و فکر افراد تأثیر می‌گذارد و من هم از این قاعده مستثنی نبودم.

در گذشته به نقاشی قهوه خانه ای توجه بیشتری می‌شد اما الآن احساس می‌شود که مورد توجه و استقبال چندانی قرار نمی‌گیرد این طور نیست؟
 بله، به نکته مهمی ‌اشاره کردید. از اوایل قرن ۱۱ هجری قمری که اولین پرده نقاشی قهوه خانه ای ساخته شد که در موزه آستان قدس رضوی نگهداری می‌شود تا امروز؛ بسیاری سعی کردند این آثار را تقلید و تکرار کنند. مثلا از یک پرده درویشی چند نمونه نقش زده شده است. در واقع در زمینه‌های حماسی و مذهبی هم این تکرار و تقلید دیده می‌شود.
مسئله دیگر رکودی است که در نقاشی قهوه خانه ای وجود دارد و آن را به تکرار و تقلید رسانده است. اما من همیشه سعی کردم نوآوری داشته باشم و از فرازها و مفاهیم معنوی در کارهایم استفاده می‌کنم. چون خلق اثر یک دهم کار است و انتقال مفاهیم معنوی نه دهم دیگر را به خود اختصاص می‌دهد که باید به نحو درستی آن را منتقل کرد. با این پرده‌های نقاشی می‌توان آثار فراموش شده را به تصویر کشید. ضمن این که مردم راغب هستند تا آموزش‌های جدید ببینند. امسال دو ترم نقاشی قهوه خانه ای را به علاقه مندان آموزش دادم و دیدم که چه استعدادهایی وجود دارد. به گمان من آموزش نقاشی نیازمند تحول است. 

 برای چنین کاری باید چه اقدامی ‌کرد؟
اگر حتی قرار است آموزش نقاشی قهوه خانه ای هم داده شود، باید با گذشته فرق داشته باشد. اگر به همان سبک و سیاق گذشته باشد؛ نتیجه ای جز تقلید ندارد که در نهایت با رکود مواجه می‌شود. هنرمندان باید بعضی از وقایع را با هم تلفیق کنند و در این زمینه مطالعه و آگاهی داشته باشند. بدون مطالعه نمی‌توان اثری خلق کرد به ویژه در خلق آثار مذهبی باید دقت و آگاهی بیشتری به خرج داد. 

 نقاشی قهوه خانه ای مثل گذشته وجود ندارد. چرا؟
 چون نقالی کمتر است. اگرچه الآن نقالی رو به گسترش است و چند نقال فعالیت می‌کنند. آن هم به این دلیل که نقالی جزو میراث معنوی ایران در یونسکو به ثبت رسیده است. نقاشی قهوه خانه ای هم پابه پای آن وسعت پیدا می‌کند اما باید بیشتر به این هنر بها داد و به آن توجه کرد. 

 در کار خود با چه مشکلاتی مواجهید؟
مهم ترین مشکل ما نبود مکان برای خلق اثر است. باید مکانی داشته باشیم که هنرمندان قهوه خانه ای در آن جا کار کنند. متأسفانه نقاشان قهوه خانه ای انجمنی هم ندارند تا آن جا را به عنوان مکان ثابت خود معرفی کنند و بگویند این جا انجمن نقاشان قهوه خانه ای است. اگر چنین جایی باشد می‌توانند آثارشان را به جای منزل در انجمن خلق کنند و جایی برای گفت و شنود داشته باشند.
 
 
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: khorasannews.com/ اکرم محمدی
 
مطالب پیشنهادی:
خیال‌سازی‌های قهوه‌خانه‌ای
نقاشی قهوه خانه ای
«استاد محمدسیاه قلم، از افسانه تا واقعیت» 
حرف‌های ناگفته نگارگری 
سیر نقاشی ایران