سهمی برای دوست
سید مسعود اطیابی كارگردانی این كار را به‌عهده دارد و تا به این جای سریال بخوبی از پس این مسوولیت برآمده است. سهمی برای دوست، اولین تجربه كارگردانی تلویزیونی اوست.....

                                                         
سهم تلویزیون در ‌شاد كردن مردم
دو برادر ناتنی با دو دنیای متفاوت اما شرایطی یكسان، اتفاقات زیادی را در زندگی خود و اطرافیان‌شان رقم می‌زنند. آنها با یك تكه كاغذ قدیمی پا به دنیای بورس و سهام و اقتصاد می‌گذارند و زندگی جدید آنها از همین نقطه آغاز می‌شود... سریال سهمی برای دوست برای بیان ماجراهای ورود این دو جوان در حوزه‌های اقتصادی به وجود آمد.
سید مسعود اطیابی كارگردانی این كار را به‌عهده دارد و تا به این جای سریال بخوبی از پس این مسوولیت برآمده است. سهمی برای دوست، اولین تجربه كارگردانی تلویزیونی اوست.

در كارنامه كاری او فیلم‌های سینمایی خروس جنگی، مصائب دوشیزه، صبح روز هفتم و اخلاقتو خوب كن دیده می‌شود.
همچنین تله‌فیلم «اسرار پدری» از جمله كارهایی است كه اطیابی، تهیه‌كنندگی آن را در تلویزیون به عهده داشته است... .
گفت‌وگوی زیر حاصل صحبت با كارگردان سریالی است كه این شب‌ها از شبكه دوم پخش می‌شود و فضای شاد، داستان‌های متنوع و بازی‌های روانش مخاطبان زیادی را به خود جذب كرده است.

شما بیشتر به عنوان یك كارگردان سینمایی شناخته می‌شوید. چطور شد كه به تلویزیون آمدید؟
درست است. البته ابتدا یادآور شوم من تاكنون به عنوان تهیه‌كننده در تلویزیون فعالیت كرده‌ام. تا پیش از این نیز پیشنهاد كارگردانی در تلویزیون را داشته‌ام، اما بنا به دلایلی موفق به این كار نمی‌شدم تا این‌كه بهروز مفید ـ تهیه‌كننده سهمی برای دوست- فیلمنامه اولیه این سریال را كه خانم معتضد آن را نوشته بود به من داد تا بخوانم و من هم بعد از دو ماه رفت و آمد به دفتر آقای مفید، كارگردانی‌ این سریال را پذیرفتم.
در ابتدا چند موضوع را باید در نظر می‌گرفتیم. اول، نظرات سازمان بورس كه حامی اصلی تولید این سریال بود و دوم، تلویزیون و شبكه دو سیما. البته از همان ابتدا هم این سریال نباید كار گران‌قیمتی درمی‌آمد و هزینه سریال شاید نزدیك به نصف بقیه سریال‌ها برآورد شده بود.
سازمان بورس به عنوان طراح اولیه سریال خواستار معرفی این سازمان در دل سریال بود و از آنجا كه شعار سال قبل، جهاد اقتصادی و شعار سال جدید تولید ملی بود به این نتیجه رسیدیم كه همكاری با این سازمان و تولید سریالی با این مضمون قدم مثبتی است.
با این فكر ابتدا تحقیقات اولیه را شروع كردیم. در همین حین نمایشگاهی با عنوان نمایشگاه بورس نیز برگزار شد. در این نمایشگاه صد شركت كارگزاری بورس غرفه داشتند و ما در اولین فرصت با مدیران این غرفه‌ها صحبت كردیم و با كارگزاری‌ها و مدیران آنها و حتی كسانی كه سهام می‌خریدند گفت‌وگو كردیم و با بسیاری از واژگان عامیانه و زبان آنها آشنا شدیم.
خانم معتضد ـ به عنوان نویسنده ـ نیز همزمان با ما تحقیقات زیادی در این زمینه انجام داد و همه با هم به این نتیجه رسیدیم كه از زاویه طنز به این سوژه نو بپردازیم. ما در كشوری زندگی می‌كنیم كه مردم سرمایه‌های سرگردان زیادی دارند. بخشی از این سرمایه‌ها ظرفیت‌های انسانی و برخی هم سرمایه‌های نقدی است. این‌كه جوانان در جامعه از ظرفیت‌های خودشان آگاه شوند، مستلزم ایجاد فضای مناسب و فعالیت فرهنگی در این زمینه است. به همین دلایل هدف كلی ساخت این سریال را آموزش و آشناكردن جوانان با مباحث اقتصادی و سرمایه‌گذاری قرار دادیم.

سهمی برای دوست به عنوان اولین تجربه شما در سریال‌سازی چه تفاوت‌هایی با كارهای سینمایی دارد؟
اصولا سریال‌ها بیشتر در معرض عموم قرار می‌گیرند و مردم بیشتری با آنها ارتباط برقرار می‌كنند و نفوذ و تاثیرگذاری بیشتری هم در بین مردم دارد. پس مسلما ساخت چنین كارهایی با چنین بازخوردی در برخی مواقع سخت‌تر از فیلم‌های سینمایی است. شما در ساخت یك سریال باید مثلا یك متن هزار صفحه‌ای را حداقل چهار دفعه مطالعه كنید تا به متن مناسب برسید.
سینما و تلویزیون در نوع مخاطب هم تفاوت‌های زیادی دارد. در سینما مردم خودشان به سمت تماشای فیلم می‌روند و در یك اجتماع بزرگ‌تر آن را تماشا می‌كنند. تمركزشان نیز ‌هنگام تماشای فیلم زیاد است، اما در تلویزیون این سریال است كه به خانه‌های مردم می‌رود و آنها می‌توانندبا انجام امور روزانه خود یك سریال را تماشا كنند. تلویزیون، نماهای بسته‌تر و قاب كوچك‌تری دارد و به همین دلیل میزانسن و بازیگری و ریتم كار باید به نحوی باشد كه اجازه فعالیت‌های روزمره را به بینندگان بدهد و تمركز زیادی از آنها طلب نكند.
این امكان را به آنها بدهد كه در ضمن صحبت با یكدیگر سریال مورد علاقه‌شان را هم تماشا كنند و در مورد صحنه‌ای كه می‌بینند حرف بزنند و نظر بدهند. به همین دلیل نیز همیشه در سریال لازم نیست همه صحنه‌ها حاوی قصه باشد. به عبارت دیگر، عمده‌ترین تفاوت بین سینما و تلویزیون این است كه در تلویزیون ممكن است یك داستان كوتاه را كش دهیم و طولانی كنیم، اما در سینما برعكس است.
این تفاوت‌ها اغلب كار كارگردان را هم متفاوت می‌كند و طبیعی است كه هر كسی وقتی اولین كارش را در هر عرصه‌ای شروع می‌كند محتاط‌تر عمل كند. من هم وقتی كارگردانی سریال سهمی برای دوست را شروع كردم، ابتدا فكر می‌كردم این كار خیلی راحت‌تر از كارگردانی سینما باشد اما در عمل متوجه شدم كه این‌طور نیست.

این تفاوت‌هایی كه گفتید چه تاثیری در كارگردانی شما داشت؟
من تا الان در تلویزیون فعالیت داشته‌ام و در این رسانه كار كرده‌ام و هنگامی كه یك فرد رسانه و مختصات آن را بشناسد، می‌تواند از پس یك كار برآید و این شناخت كمك می‌كند كه كارش را درست‌تر انجام دهد. بنابراین به عنوان یك كارگردان سینمایی تفاوت زیادی در اجرا بین تلویزیون و سینما تا آنجا كه قرار باشد كار را با مشكل مواجه كند، نمی‌بینم؛ تفاوت تنها در ساختار است.

در طول كار به خاطر ‌آشنا نبودن مخاطبان تلویزیونی با سبك كاری شما، نگران درك‌نشدن ساختار روایت توسط مخاطبان نبودید؟
به نظر من این تفكر اشتباه است كه تمام مجموعه‌های تلویزیونی برای تمام سلایق و مخاطبان ساخته می‌شود. درست است كه یك مجموعه تلویزیونی باید به بهترین نحو سلایق عموم مخاطبان را در نظر بگیرد، اما در عمل این اتفاق نمی‌افتد. همین كه یك مجموعه تلویزیونی بتواند بخشی از سلیقه جامعه را به بهترین نحو پوشش دهد كار بزرگی انجام داده است. به نظر من آشنایی مخاطبان با ساختار روایت یك كارگردان در مرحله‌ای كه یك سریال حرفی برای گفتن دارد و سریال از روایت روان و جذابی برخوردار است، جایی ندارد.

شما سهمی برای دوست را برای چه مخاطبانی ساختید؟
بیشتر جوانان تحصیلكرده و مخاطبان زیر میانسال و خانواده‌ها. طوری كه جوانان بتوانند در كنار خانواده به تماشای این سریال بنشینند. یكی دیگر از مخاطبان اصلی سریال ما مسئولان كشور هستند. این‌كه با دیدن این سریال با بخشی از مشكلات اقتصادی جوانان آشنا شوند و در تصمیم‌‌گیری‌های خود با اشراف بیشتری عمل كنند.

در همه كارهای شما لایه‌هایی از یك طنز پنهان قابل‌مشاهده است. در اخلاقتو خوب كن و شرط اول این قضیه مشهود است. حتی انتخاب بازیگرانی مثل رضا عطاران با پیشینه كاری طنز نیز این امر را تقویت می‌كند. در سهمی برای دوست هم این طنز دیده می‌شود. چرا زبان طنز را انتخاب كردید؟
ببینید جامعه ما به لحاظ روانی و اقتصادی كمی دچار مشكل شده است. فشارهای اقتصادی خارجی بخشی از این مشكلات را به وجود آورده است. جوانان از معضل بیكاری رنج می‌برند و در به وجودآمدن این شرایط فرد خاصی مقصر نیست. به همین دلیل بیرون‌آوردن مردم از آشفتگی‌های روزانه كار بزرگی است.
اگر بتوانیم با ساخت یك مجموعه تلویزیونی و تولید لحظات طنز و مفرح در یك سریال لبخندی روی صورت بیننده بنشانیم، اهمیت زیادی دارد. این‌كه یك بیننده پس از تماشای سریال شب‌ها راحت‌تر بخوابد چیزی است كه همه سریال‌سازان باید به آن توجه كنند. مسوولان مملكتی نیز باید به این نكته توجه كنند كه تلویزیون به‌تنهایی نمی‌تواند شادابی را به مردم منتقل كند. بگذارید خاطره‌ای برایتان بگویم تا معنای حرفم روشن شود. چندی پیش بعد از مدت‌ها به همراه خانواده برای گردش و تجدید روحیه تصمیم به گردش گرفتیم.
شاید باور نكنید، اما از چند جایی كه برای گردش انتخاب كردیم هیچ كدامشان مكان مناسبی برای شادی نبودند. آب‌نماهای پارك‌ها خاموش بودند و فواره‌ها كار نمی‌كردند، حتی چراغ‌های پارك‌ها هم كم و بیش خاموش بودند. شما تصور كنید یك خانواده برای تجدید روحیه به پارك برود، اما با یك فضای سرد و تاریك روبه‌رو شود. می‌خواهم بگویم مثلا شهرداری هم به نوبه خود می‌تواند شادی و نشاط را با طراحی و چیدمان شاد فضای شهری به مردم هدیه كند.

اما در شرایط كنونی توصیه زیادی به صرفه‌جویی می‌شود؛ شاید خاموش‌كردن چراغ‌ها و آب‌نماها هم نشان از این داشته باشد!
نه، اتفاقا برای شادی مردم در این شرایط نه‌تنها نباید صرفه‌جویی كرد، بلكه باید خرج هم كرد. همه مردم چه سرپرست یك خانواده، چه شهردار، چه رئیس‌جمهور و چه كارگردان موظفند كه در شادابی مردم بكوشند.

مسأله شادابی را كنار بگذاریم، ص اگر این سریال را در قالب ملودرام اجتماعی بیان می‌كردید بهتر نبود؟
هر سریالی می‌تواند در هر قالبی بیان شود، اما ما به همان دلایلی كه گفتم طنز را برای بیان مسائل اقتصادی انتخاب كردیم. مثلا سریال راه طولانی معضلات اقتصادی یك خانواده را در قالب ملودرام و با زبانی تلخ‌تر بیان می‌كند. شاید سهمی برای دوست هم مكمل این سریال باشد و بتواند زهر كلام و تلخی آن را بگیرد. برخی از فیلمسازان ما برای این‌كه مردم را متوجه اثر خود كنند، معضلی را در سریال خود مطرح می‌كنند، اما اغلب با زبانی آن را بیان می‌كنند كه به‌جای آگاه‌كردن مخاطب، او را بیمار می‌كند. درست است كه معضلات زیادی در جامعه وجود دارد، اما طرح مسأله بسیار مهم است. بزرگنمایی یك مشكل راه مناسبی برای حل آن نیست.
مثلا برای نشان دادن از هم‌پاشیدن خانواده‌ها، نیازی نیست كه یك خانواده اینچنینی را نشان دهیم. بلكه بهتر است كه یك خانواده منسجم و مستحكم را به عنوان الگوی مناسب معرفی كنیم. سهمی برای دوست هم در پی نشان‌دادن الگوی مناسب برای حل معضلات اقتصادی جوانان است. در شرایطی كه مشكلات اقتصادی مثل گران‌شدن سكه و بالارفتن قیمت دلار گریبانگیر همه مردم شده است به عنوان یك سازنده سریال برای برون‌رفت از این شرایط باید به سراغ موضوعاتی برویم كه مردم را با نحوه برخورد با این مسائل آشنا سازیم. به همین دلیل نیز بهتر است این مسائل را با زبان طنز مطرح كنیم.

یكی از سختی‌های كارهای سفارشی این است كه مردم نمی‌توانند با آن رابطه‌ای برقرار كنند...
سازمان بورس به عنوان سفارش‌دهنده سهمی برای دوست تنها در بیان اهداف كلی حضور داشت. آنها می‌توانستند بسیار سفارشی با كار ما برخورد كنند، اما ما از آنها خواستیم كه به ما اعتماد كنند و اجازه دهند خودمان ادامه كار را انجام دهیم. در طول كار هم تنها نظارت این سازمان محدود می‌شد به استفاده درست از واژه‌ها و اصطلاحات بورس كه در همین مورد هم ما بعمد بسیاری از واژه‌ها را اشتباه استفاده می‌كردیم تا به كسی برنخورد و مجبور بودیم كه خیلی از اصطلاحات آنها را معادل‌سازی كنیم. می‌خواهم بگویم كلیت این سریال اصلا سفارشی نبود. مثلا پرداختن به پدیده گلدكوئست به عنوان یك ظرفیت كاذب و غیرقانونی برای پول‌درآوردن كه سرمایه زیادی را از كشور خارج می‌كند و حتی به مسائلی مانند ازدواج، طلاق و... موضوعاتی بود كه برای جذاب شدن كار به آن پرداختیم.

قرار بود اسم كار یك تكه كاغذ، یك شمش طلا باشد. درست است؟
خیر، از اول قرار بود سهمی برای دوست نام اصلی كار باشد، اما آقای مفید «یك تكه كاغذ، یك شمش طلا» را پیشنهاد كرد كه با نظر جمع مورد قبول واقع نشد.

وجه تسمیه سهمی برای دوست چه بود؟
سهم از سهام می‌آید و چون قرار است سهمی در این سریال جابه‌جا شود این نام را انتخاب كردیم.

در سهمی برای دوست تا چه حد به فیلمنامه متكی و روی اجرای جزء به جزء آن متعصب بودید؟
فیلمنامه در مراحل زیادی بازنویسی شد و وقتی نهایی شد سعی كردیم كه تك‌تك قسمت‌ها را از روی فیلمنامه نهایی‌شده كار كنیم. البته در مواردی اتفاق می‌افتاد كه صحنه‌ای را اضافه یا كم كنیم و چون خود نویسنده در كنارمان حاضر بود با كمك او و سایر عوامل صاحب‌نظر، متن را بازنویسی یا چیزی به آن اضافه یا حذف می‌كردیم. اما قسمت اعظم كار طبق فیلمنامه پیش رفت.

دست بازیگران را تا چه اندازه در زمان بازی باز گذاشته بودید؟
بازیگران تا جایی كه نظراتشان با ما هماهنگ و در جهت درك فیلمنامه بود، می‌توانستند آزادانه دیالوگ بگویند و بازی كنند. اما قبل از اجرا ابتدا با تك‌تك بازیگران جلسه می‌گذاشتیم تا به یك طرح كلی در بازی برسیم. اما در كل، خیلی به سمت بداهه‌پردازی نرفتیم. مثلا برای بازی آقای سرابی ما دو، سه روز اول، نوع بازی او را نپسندیدیم اما با راهنمایی‌های من و استعداد و ذكاوت خود سرابی بعد از یك هفته به بازی دلخواه رسیدیم.

چرا اینقدر نگران اجرای جزءبه‌جزء كار بودید؟
به این خاطر كه روند فیلمنامه به شكلی بود كه مجبور بودیم با حساسیت زیاد كار را پیش ببریم. سرعت كار و ساختار روایتی كه در سریال حاكم است ما را ملزم می‌ساخت كه زیاد به سمت بداهه نرویم. همچنین در اجرا و نحوه تصویربرداری نیز دستمان بسته بود و نوع نمابندی باید منطبق با فیلمنامه طراحی می‌شد.

انتخاب بازیگران به چه صورت بود؟
ما با مشورت تهیه‌كننده لیستی از بازیگران دلخواه‌مان را تهیه كردیم. سخت‌ترین مرحله كار، انتخاب بازیگر است و معمولا به تركیب بازیگران ایده‌آل نمی‌رسیم و اگر شانس بیاوریم به لیست مشابه آن می‌رسیم. انتخاب بازیگران این سریال هم نزدیك به ایده‌آل ما است. مثلا اولین نفری كه برای بازی در نقش اسماعیل مدنظرمان بود شهرام حقیقت‌دوست و بعد از آن اشكان خطیبی دومین گزینه ما بود. حقیقت‌دوست به دلیل بازی در تئاتر باید به خارج از كشور سفر می‌كرد با این حال به دفتر آمد و بخشی از فیلمنامه را خواند و برای نقش بهرام، علی سرابی را پیشنهاد داد. محمدرضا شریفی‌نیا از نقش‌های اصلی بود كه انتخاب شد و موفق به همكاری با او شدیم. یكی از ویژگی‌های خوب شریفی‌نیا این است كه اندازه بازی می‌كند. او نه غلو می‌كند و نه توقع دارد محور بازی باشد.
همچنین توقع او به عنوان یك بازیگر به اندازه‌ای است كه نقش از او می‌خواهد. او و خطیبی به بازیگران همراهشان خیلی اهمیت می‌دهند. این خصوصیتی است كه در بسیاری از بازیگران ما كمتر دیده می‌شود. لیلا اوتادی نیز از گزینه‌های ما بود كه بعد از آن كه نتوانستیم از حضور او استفاده كنیم به سپیده خداوردی پیشنهاد همكاری دادیم. البته در كارهای قبلی‌ام نیز سراغ خداوردی رفته بودم، اما بنا به‌دلایلی موفق به همكاری با او نشده بودم.

موسیقی تیتراژ سهمی برای دوست شعری از مولوی است. در انتخاب این شعر منظور خاصی داشتید؟
من برای انتخاب موسیقی وسواس زیادی داشتم، البته بیشتر تاكیدم بر موسیقی متن بود. برای انتخاب تیتراژ هم اشتیاق زیادی به انتخاب داشتم. سهیل نفیسی، تیتراژ صبح‌روز‌هفتم را خوانده بود من هم آن تیتراژ را به آهنگساز نشان دادم و از او خواستم كه فضای كار چیزی شبیه به آن باشد. برای شعر هم بیشتر تمایل داشتم از شعرهای اقبال لاهوری، مولانا یا بیدل دهلوی انتخاب كنم و از این سه‌شاعر هر شعری كه امكان تنظیم موسیقایی داشته باشد، انتخاب شود. درنهایت این شعر از طرف آقای خلعتبری پیشنهاد و انتخاب شد.

به نظر می‌رسد داستان قابلیتی بیش از 15 قسمت دارد. آیا تولید سریال در 15 قسمت كمیت، كیفیت و محتوا را تحت تاثیر قرار نداد؟
وقتی آقای مفید فیلمنامه را به من داد تا آن را بخوانم، متوجه شدم كه در همان پنج قسمت اول به اندازه ده قسمت ماجرا نهفته است. یعنی اگر متن اولیه خانم معتضد را كار می‌كردیم شاید نزدیك به 30 قسمت تولید می‌شد. اما چون كار قرار بود نوروزی باشد مجبور بودیم كه آن را در 15 قسمت محدود كنیم. همچنین از آنجا كه نزدیك به 50 درصد بودجه سریال‌های دیگر را در اختیار داشتیم، نمی‌توانستیم سریال را در قسمت‌های بیشتر تولید كنیم. از طرفی بیشتر بودجه تهیه‌كننده به خاطر پرلوكیشن بودن این سریال صرف جابه‌جایی‌های لوكیشن شد.

درباره ‌ راوی‌ هم توضیح دهید. چطور شد كه تصمیم گرفتید به قصه راوی را اضافه كنید؟
نقش راوی از همان اول در فیلمنامه بود. به نظر من یكی از بخش‌های جذاب این سریال صدای راوی است.

خب فكر نمی‌كنید اگر نقشی را هم برای راوی انتخاب می‌كردید بهتر بود؟ این‌كه تنها صدای راوی پخش شود شاید این مشكل را ایجاد كند كه بیننده با صدایی كه نمی‌شناسد ارتباط زیادی برقرار نكند...
البته در فیلمنامه اولیه راوی دارای نقش هم بود و ما بعضی اوقات او را می‌دیدیم. اتفاقا آقای شریفی‌نیا خیلی تمایل داشت كه نقش راوی را بازی كند. اما من ترجیح دادم كه راوی دیده نشود و فقط صدای او باشد. بعد وقتی تنها صدای راوی تصویب شد از همان اول هم سیامك انصاری برای این نقش در نظر گرفته شده بود.

یك نكته دیگر این‌كه در چند قسمت اول بازیگران و روابط‌شان را تعریف نكردید یعنی مستقیم رفتید سراغ اصل مطلب. این موضوع عمدی بود؟
ما ترجیح دادیم كه چند قسمت اول را شخصیت‌پردازی كنیم و خیلی متعهد نبودیم كه حتما در چند قسمت اول به معرفی شخصیت‌ها بپردازیم. شاید چون ریتم قصه تند است و با سریال‌سازی معمول همراه نیست، این امكان را نداشتیم كه شخصیت‌ها را با آرامش كامل معرفی كنیم.

شما تیپ‌سازی هم كرده‌اید. مثلا نقش رضا غفارمنش ـ یكی از دوستان بهرام ـ با آن نوع حرف‌زدن بخصوص خیلی خوب درآمده است...
اتفاقا این دو نقش خیلی هدر رفتند و از این بابت متاسفم. بیژن بنفشه‌خواه و رضا غفارمنش خیلی دیر به ما پیوستند. ابتدا قرار بود دو تا از بازیگران تئاتر این دو نقش را بازی كنند و اتفاقا چند سكانس هم بازی كردند، اما نگران شدیم كه همه بازیگران تئاتری شده‌اند و در این سریال چهره تلویزیونی نداریم. به همین دلیل این دو نفر دیر به سریال پیوستند و خیلی از صحنه‌ها را نتوانستیم بگیریم.

خودتان كدام سكانس را بیشتر دوست دارید و فكر می‌كنید خوب از كار درآمده است؟
من همه سكانس‌هایم را دوست داشتم. اما سكانسی كه اشكان به خاطر سپیده خودش را جلوی گلوله می‌اندازد یا سكانسی كه چند پسربچه توسط بهرام در آرایشگاه كچل می‌شوند را بیشتر دوست دارم.

به نظر من هنوز خیلی زود است كه در مورد موفقیت یك سریال اظهار نظر كرد، اما تماشای همین چند قسمت نشان داد كه سهمی برای دوست فضای مفرح و متنوعی دارد. آیا باز هم سریال‌سازی را تجربه می‌كنید؟
در حال حاضر مشغول انجام یك فیلم سینمایی با محوریت بیداری اسلامی در كشور لبنان هستم. همچنین پیشنهاد كارگردانی دو سریال طولانی را نیز دارم كه در حال بررسی و تصمیم‌گیری هستم.



گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
  
منبع: jamejamonline.ir

مطالب پیشنهادی:
گزارشی از پشت‌صحنه مجموعه‌ «راز پنهان»
یانگوم سازی در حوالی اصفهان!
گزارشی از مجموعه تلویزیونی «منظومه آتش»
ستاره اسکندری برای همه بچه ها مادری می‌کند!
گفتگو با كارگردان سریال راه طولانی