بهناز جعفری
من نقش زنی به نام ماریه را ایفا می‌كنم. یكی از همسایگان مختار كه بسیار او را آزار می‌دهد. او همسر حر است كه نقش آن را شهرام حقیقت‌دوست ایفا می‌كند. آنها زن و شوهری هستند كه...

بازیگری «نمی‌توانم» ندارد
روی صحنه گشوده تئاتر، در چارچوب قاب كوچك تلویزیون یا روی پرده عریض نقره‌ای. حضور او این باور را به بیننده منتقل می‌كند كه اولویت اول بهناز جعفری بازیگری است. بهناز جعفری از جمله بازیگرانی است كه در هر بار حضورش، این حس را القا می‌كند كه برای نقشش همه جور زحمت و رنجی را متحمل شده است. شاید بتوان بازی او را نقد كرد، اما نمی‌توان انكار كرد كه بازیگری جدی‌ترین مقوله زندگی اوست. این واقعیت را در یك بار دیدار با او نیز می‌توان دانست. چهره جدی و پخته‌ای كه انگار از او نمی‌توان انتظار بازی در نقشی سبكسر و خوش داشت. گویی نمی‌تواند این همه آرام نباشد. گرچه خودش می‌گوید كه آموخته است: بازیگری «نمی‌توانم» ندارد! لعیا، دختر جنوبی جنگ در «خاك سرخ» این روزها در نقش یك پری در سریال مرضیه برومند بازی می‌كند.
از بهناز جعفری درباره نقش وی در مختار‌نامه و تجربه‌های شخصی او پرسیده‌ایم.
 
شما یكی از بازیگران سریال مختارنامه هستید. درباره نقشتان توضیح دهید.
من نقش زنی به نام ماریه را ایفا می‌كنم. یكی از همسایگان مختار كه بسیار او را آزار می‌دهد. او همسر حر است كه نقش آن را شهرام حقیقت‌دوست ایفا می‌كند. آنها زن و شوهری هستند كه مختار را اذیت می‌كنند و خانه او را آتش می‌زنند. این زن لباس مردانه می‌پوشد و دارای شخصیتی طغیانگر است.

ماریه در فضای سیاسی و اجتماعی دوران مختار چه نقشی دارد؟

گمان نمی‌كنم او نقشی تاثیرگذار در طول تاریخ داشته باشد. این نقش احتمالا زاییده ذهن آقای میرباقری است و از جنس چاشنی‌هایی كه همیشه به كار تاریخی اضافه می‌كنند.
 
یعنی این شخصیت در تاریخ نیست؟
نمی‌دانم. گمان نمی‌كنم در تاریخ این همه به همسایه مختار اشاره شده باشد. من خودم تحقیق نكردم؛ ولی به هر حال نقشی بود كه دوست داشتم و طبق معمول نقشی منفی است كه به نظرم تماشاچی آن را به ذهن بسپارد. نمی‌دانم چرا همیشه نقش منفی بازی می‌كنم.

چه شد به مختارنامه دعوت شدید؟ به نظر می‌رسد هركسی كه با آقای میرباقری كار می‌كند از او ویژگی‌هایی را به خاطر می‌سپارد. شما از تجربه خودتان از كار با كارگردان مختارنامه بگویید.

من در اولین تجربه حرفه‌ای‌ام در تئاتر، كارم را با بازی در تئاتری به كارگردانی آقای میرباقری با عنوان «دندون طلا» شروع كردم. پیش از آن من «عشق طاهر» (به كارگردانی محمدعلی نجفی) را كار كرده بودم. در كاری كه آقای اسكندری گریمور بودند. ابتدا تازه كار بودم و این اولین گام‌هایی بود كه در زمینه كار حرفه‌ای برمی‌داشتم. ابتدا رشته من تئاتر بود و گمان نمی‌كردم به سمت سینما كشیده شوم. معبد من تئاتر بود و به فكر شهرت نیز نبودم؛ اما به هر حال قسمت و تقدیر این گونه رقم خورد كه من توسط آقای اسكندری به این كار دعوت شدم. در دندون طلا، بهترین‌ها و فوق‌حرفه‌ای‌ها جمع بودند. كسانی مانند آقای داریوش ارجمند، آقای مهدی فتحی (خدا رحمتشان كند)، آقای اصغر همت، آقای پورشیرازی و بسیاری بزرگان دیگر كه حضور در كنار آنان برایم موهبتی بود. آن كار باعث آشنایی من و آقای میرباقری شد. فكر می‌كنم ایشان از بازی و میزان و سطح توانایی‌های من در عرصه بازیگری شناخت پیدا كردند و بعد از آن در «مسافر ری» با ایشان همكاری كردم. فكر كنم آقای میرباقری برداشتی از بازی من دارند كه گویی من آدم سرتقی هستم و به همین دلیل این نقش‌ها را به من می‌دهد. این واژه سرتق واقعا بجاست. چون در مسافر ری كه در نقش سوگلی ترك حرمسرا بودم به این نتیجه رسیدم كه واژه سرتق برای توصیف این نوع نقش‌ها مناسب است و شاید خیلی هم بد نیست. به هر حال نقش‌های چموش و بدقلق را به من پیشنهاد می‌كنند. در مختارنامه كه دعوت به كار شدم منتظر بودم تا ببینم برای این بار كدام نقش خاص را به من پیشنهاد می‌كنند. نقش‌هایی كه آقای میرباقری به من پیشنهاد می‌كنند خاصیتی دارد كه به لحاظ روحی، احساسی از رضایت را در من پدید می‌آورد.
 
چرا؟ چه خاصیتی منظورتان است؟
نمی‌دانم. شاید به دلیل تقابل با نقش یا كلنجار رفتن با آن است یا نیرویی كه باید برای ایفای نقش بگذارم. ما هرگز در این باره گپ نزده‌ایم، اما به گونه‌ای ناخواسته من در ایفای این نقش‌ها رضایت خاطر پیدا می‌كنم. یعنی احساس می‌كنم كه می‌توانم خودم را بیابم و حق مطلب را ادا كنم. رنجی كه باید متحمل شوم، رضایت‌بخش است. در ایفای این نقش‌ها احساس می‌كنم گویی كه نقش آرامی نیست. نقش، به گونه‌ای مرا جستجو می‌كند و به تلاطم وامی‌دارد. این انقلاب‌هایی است كه در ایفای نقش‌ها در من پدید می‌آید.

این به دلیل پیشینه ذهنی‌تان است كه از آقای میرباقری دارید و هر گاه در برابر او قرار می‌گیرید، این طور می‌شوید یا در رفتار و تكنیك‌های میرباقری چیزهایی هست كه شما را وادار به این كار می‌كند؟

فكر می‌كنم چیزی ناخواسته در ذهن ایشان هست و مرا هم ناخواسته در شرایط دشوار و جستجوگرانه‌ای در نقش قرار می‌دهند. خانم گلاب آدینه این درس را در حوزه بازیگری به ما آموختند كه بازیگری «نمی‌توانم» ندارد. هر كاری را باید بتواند انجام دهد. پرواز یا سقوط آزاد. ولی در مختارنامه اولین بار بود كه گفتم نمی‌توانم و از این بابت به شدت دچار عذاب وجدان شدم. صحنه‌ای بود كه باید با اسب به تاخت می‌رفتم. از زندان فرار كرده بودم و گذرگاهی كه باید از آن رد می‌شدم بسیار كوتاه بود. من فكر می‌كردم كه الآن سرم به این طاق می‌خورد و پرت می‌شوم و می‌میرم. به همین دلیل مدام پس می‌زدم. به هر حال وقتی بازیگری با كارگردان چند تجربه كاری دارد به طور طبیعی و تا حدود زیادی، روحیات بازیگر توسط كارگردان شناخته می‌شود بدون هیچ گپی یا هیچ تلاشی كه من برای تشریح خودم انجام داده باشم. از آرمان‌ها و رفتارهای بازیگر، كارگردان دریافت و شناختی می‌یابد. فكر می‌كنم در مورد بازی در سریال آقای حاتمی‌كیا هم همین اتفاق افتاد. او بخشی از ظرفیت‌های من و علائقم را در نقش می‌شناسد كه این خیلی خوب است. به همین دلیل برای من زمینه‌ای را می‌آفرینند تا بتوانم چنین كارهایی را انجام دهم و بخش نیرومند خود را نشان دهم. این اتفاق مباركی است. به همین دلیل است كه از همكاری با آقای میرباقری خشنود می‌شوم. در سال‌های آینده هم باز این امید را دارم. هر وقت كه پیشنهاد همكاری و بازی در اثری را به من ارائه كنند مطمئنم نقش من خاصیتی انرژیك خواهد داشت.
 
در كار با آقای میرباقری آیا او در جزئیات فرمول‌هایی ارائه می‌كند. البته برای راهنمایی بازیگر برای رسیدن به نقش هر كارگردانی این كار را می‌كند. ممكن است این كار در اشتراك با توان بازیگر انجام شود؛ اما در این مورد، سوال من این است كه برای ورود به نقش، داوود میرباقری به بازیگری مثل شما كلیدها یا كدهایی می‌دهد تا شما راحت‌تر وارد نقش شوید؟ در كار با او چه عاملی باعث می‌شود براحتی و بزودی وارد نقش شوید؟
ویژگی آقای میرباقری این است كه متن‌هایش را خودش می‌نویسد؛ بنابراین زاینده نقش‌ها آقای میرباقری است. من اصلا كاری به تاریخ ندارم. در واقع كتاب تاریخ و راهنمای اصلی و درجه یك من آقای میرباقری است، بنابراین نقش به گونه‌ای نیست كه من وارد تاریخ شوم و از آن چیزهایی پیدا كنم. آنقدر به تسلط آقای میرباقری اطمینان دارم كه عنان كار را به دست ایشان می‌سپارم. ایشان می‌دانند كه این شخصیت چگونه آفریده شده و از كجا آمده و آمدنش بهر چه بوده است. ویژگی دیگر آقای میرباقری این است كه در كار، بسیار آرام هستند. به هرحال با كارگردان‌های دیگری كه كار كرده‌ام، خشمی یا واكنش‌هایی به اقتضای شرایط و ناهماهنگی‌ها بروز داده‌اند. اما آقای فرمان‌آرا و آقای میرباقری از جمله كارگردان‌هایی هستند كه بسیار آرامند. كارگردان مختارنامه شاید اولین كسی بود كه من دیدم تا این حد با طمانینه و آرام كارگردانی می‌كند. من سر صحنه دندون طلا واقعا پوست انداختم. اما آقای میرباقری بسیار ریلكس روی صندلی نشسته بود وفقط با كلمات و با آرامش نقش را توضیح می‌داد.

این توضیح چه بود؟ كلید یا كد خاصی بود؟
 بله، هرگز فراموش نمی‌كنم. به من گفتند مثل ماهی كه از آب بیرون افتاده، این طوری بازی كن! دیگر تو خود بخوان حدیث مفصل. من برای دندون طلا از بس دست و پا می‌زدم به حد مرگ می‌رسیدم؛ چرا كه تلاش می‌كردم موقعیتی را كه كارگردان از آن توصیفی مانند بیرون افتادن یك ماهی از آب دارد، به بهترین شكل ممكن به تصویر بكشم. در مختارنامه هم چنین بود.
 
مقصود من همین كد است. رضا كیانیان در یكی از نوشته‌هایش به بازیگران پیشنهاد می‌كند برای ورود به نقش، كدی شبیه این داشته باشند. او می‌گوید بهتر است برای ورود به نقش و حس و لمس آن، حیوان یا گیاهی را به صورت نمادین در ذهن داشته باشیم. به طوری كه به گفته خودش برای ایفای نقش سلحشور در آژانس شیشه‌ای نمادی كه مدنظر او بوده، یوزپلنگ است. مهاجم، سریع، زیرك و... دیگر ویژگی‌هایی است كه برای توصیف نقش لازم می‌نماید. برای مختار هم آقای میرباقری چنین كدهایی می‌دادند؟
دقیقا. می‌گفتند مثل یك شیر زخمی بازی كن. نقش را به درنده‌ای زخمی تشبیه می‌كرد. ماریه موجودی زخمی است كه وقتی توسط مختار به زندان می‌افتد، باز هم عصیان می‌كند. به یاد دارم برای اولین بار به خودم اجازه دادم كه درباره نقشم اظهار نظر كنم. اواسط سریال مختار برایم یك سكانس مانده بود. در این میان وقفه‌ای در تصویربرداری قسمت‌های مربوط به من ایجاد شد و حدود 7 یا 8 ماه یك زندگی آرام داشتم. مدتی بعد دست‌اندركاران سریال مختار زنگ زدند و گفتند این سكانس مانده را باید بگیریم. حال مناسبی داشتم و به لحاظ روحی در آرامش خاصی به سر می‌بردم. از دوران ایفای نقش ماریه و آتش سوزی و آب دهان انداختن و عصیان‌هایش هم مدت‌ها گذشته بود و آن شخصیت در ماورای ذهن من ناپدید شده بود. سر صحنه دوربین را چیده بودند و صحنه‌ای بود كه ماریه به زندان افتاده بود. من در صحنه قرار گرفتم و ناگهان لحظه‌ای به خود آمدم و با خودم گفتم ماریه! و در آن لحظه گویی تمام چشم‌انداز و شناختی كه از ماریه داشتم و تمام روحیاتی را كه در جریان بازی این نقش در آن دوران در من پدید آمده بود به طرفه‌العینی به درونم بازگشت. آقای میرباقری برای توصیف موقعیت نقش گفتند، دستهای ماریه را با طناب بسته‌اند و به زندان انداخته‌اند. ناگهان بلند شدم و گفتم، آقای میرباقری من احساس می‌كنم كه ماریه نمی‌تواند بنشیند. من می‌خواهم اینجا را به هم بریزم و دیوارها را با چنگ بخراشم. من می‌خواهم دستم باز باشد و دیوارها را لگدكوب كنم و فریاد بكشم. آقای میرباقری نگاهی كردند و گفتند، درست است! این همان تصویری بود كه از ماریه در ذهن كارگردان بود و گویی با تمام جزئیاتش در ذهن من هم متولد شد. از این جهت ذهن كارگردان و ذهن من در این مورد توانست تصویری واحد و باورپذیر از شخصیتی بسازد كه در متن بود. واقعا در آن لحظات خدا را شكر كردم كه توانسته ام ماریه را نجات دهم.

این كار خود شما بود كه در لحظاتی كوتاه به نقش رسیدید؟

آن كد را به یاد آوردم. كد آن حیوان زخمی. این كد شاید برای مدتی در ذهنم محو شده بود.
 
پس كار كارگردان بود؟
بله. كار اصلی را كارگردان كرد. این كد را به یاد آوردم و صحنه را آن طور كه می‌خواستند، گرفتیم. من فقط یادآوری كردم.

خود شما برای ایفای نقش‌های دیگر چنین روشی را در ذهن دارید؟

كمتر پیش می‌آید كه كارگردان هم بپذیرد. من در زمره بازیگرانی هستم كه خودم را برای ایفای نقشی كه مدنظر است در اختیار اندیشه كارگردان می‌گذارم و می‌خواهم بدانم او چه می‌خواهد. دوست دارم بدانم كارگردان از متن و نقش، دقیقا چه می‌خواهد و بر مبنای آنچه او می‌خواهد، عمل می‌كنم. به همین دلیل از این راه می‌توانم حق مطلب را ادا كنم. اما این روش به نظرم نیازمند نوعی همسویی میان كارگردان و بازیگر است كه باید هر دو این روش را بپسندند. یعنی هر دو روش یافتن شناسه‌ای برای ورود به نقش یا كدی برای رسیدن سریع‌تر به آن را دوست داشته باشند.
 
گویی اینها، اسم اعظمی است برای ورود به نقش؟
بله. وقتی آقای میرباقری در این باره راهنمایی می‌كنند احساس می‌كنم كه آن شناسه‌ها را آنقدر خوب می‌شناسم كه براحتی وارد فضای بایسته نقش می‌شوم. اما نمی‌دانم اگر فرد دیگری كه كارگردان جوانی هم باشد از این روش استفاده كند آیا برای من قابل پذیرش است یا نه. گمان می‌كنم پذیرش آن كمی ثقیل باشد. من به تسلط آقای میرباقری و شناخت او از آنچه می‌خواهد در قبال نقش بگوید، ایمان دارم. وقتی برای ورود به نقش راهنمایی یا پیشنهادی ارائه می‌كنند یا كد و شناسه‌ای می‌دهند من با طیب خاطر آن را اجرا می‌كنم و می‌دانم این پیشنهادات و راهنمایی‌ها برآمده از انبوهی تجربه است كه تمام آن تجربه را در یك كلمه خلاصه كرده‌اند. اما شاید اگر فرد دیگری بگوید مثلا شبیه یك گنجشك زخمی بازی كن شاید خنده‌ام بگیرد. شاید فقط الان آقای میرباقری می‌تواند به من در رسیدن به نقش و طرز ایفای صحیح‌تر آن كمك كند.

بهناز جعفری با كدام یك از این دو سبك كار راحت‌تر است. این‌كه میزانسن و دكوپاژ از پیش مشخص باشد یا این‌كه به بداهه و حس بازیگر هم اهمیت داده شود و حادثه‌ها گاهی تعیین‌كننده باشد؟

من اگر نخستین گام‌ها را بدرستی طی كنم دیگر باقی راه را خواهم رفت. من تا حدودی بازیگری حسی هستم؛ ولی در تجربه همكاری با تمام نام‌های بزرگی كه در حوزه كارگردانی ذكر كردم احساس می‌كنم كمی دگرگون شده‌ام. یعنی هیچ اتفاق یكنواختی برای من نیفتاد و از این بابت خوشحالم. درجا نزدم. با نوع كارگردانی و شیوه راهنمایی بازیگر در كارهای حاتمی‌كیا و میرباقری كمی احساس آرامش می‌كنم و به خاطر كارنامه‌ام در این عرصه، كمی به خودم می‌بالم. من در مورد خودم قاضی بی‌رحمی هستم. در كار این دو كارگردان با تمام قوا حاضر شدم. در خیلی كارها این اتفاق نمی‌افتد. بازیگر با تمام ایده‌ها و آرزوها و آرمان هایش می‌رود و متاسفانه كارگردان یا میزانسن و اتفاقات، مدام سطح كار را پایین می‌آورند و سرانجام می‌بینی كه با تمام قوا رفته‌ای و آن همه نیرو و پتانسیل بیهوده و عبث بوده است. گویی خستگی آن همه تمركز و اصرار برای شناخت و كلنجار رفتن در جهت برجسته كردن ابعاد گوناگون نقش باقی می‌ماند. اما با این بزرگواران كارم به اوج رسید و آرمان‌هایی كه به عنوان بازیگر در ذهن داشتم تا حدود زیادی محقق شد.
 
با نقش انگار سیر و سلوك می‌كنید.
بله، درست است. سیر و سلوك می‌كنم. همه زندگی من می‌شود نقش.

تزكیه‌ای كه فیلسوف یونانی می‌گوید با عنوان كاتارسیس همین است؟ حس شما از این جنس است؟

من از آن دسته بازیگرانی هستم كه خودم را در اختیار متن و آنچه كارگردان از نقش در ذهن دارد، می‌گذارم و ذهن و روحم را خالی از هر پیشداوری یا قضاوتی درباره بازی و نقش نگاه می‌دارم و دغدغه هیچ چیز را با خود سر صحنه نمی‌برم. سعی می‌كنم این روح پاك را در اختیار نقش بگذارم. هر چقدر كه نقش بتواند در من جولان دهد من در خدمت او هستم. وقتی لذت می‌برم كه نقش تمام روح و جسمم را فراگرفته باشد.
 
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: jamejamonline.ir/ مهدی نیاکی
 
مطالب پیشنهادی:
گفتگو با اكبر زنجانپور بازیگر نقش عموی مختار
گزارش تصویری از سریال تلویزیونی مختار نامه
گفت‌وگو با گوهر خیراندیش؛ از «مختارنامه» تا «همچون سرو»
 مختارنامه، جذاب و امیدواركننده
گفت‌وگو با حبیب دهقان نسب، بازیگر سریال‌های «مختار نامه» و «قفسی برای پرواز»