سانسور مسابقات والیبال و دعوای زن و شوهری!! طنز
تماشای رقابت‌های لیگ جهانی والیبال برای ما ایرانی‌ها علاوه بر جذابیت‌های دم‌دستی و سطحی مثل كسب امتیاز، یك‌سری هیجان‌های خاص و ناب دارد كه بعید است دیگران به راحتی دركش كنند.

مثلا در همین بازی با لهستان، دوربین‌های تلویزیونی بارها و بارها سه زن و دو مرد ایرانی را به تصویر كشیدند كه بعد از كسب هر امتیاز، یكی از مردها مدام می‌زد روی شانه یكی از زن‌ها و اسكوربرد ورزشگاه را نشانش می‌داد و اشاره می‌كرد دوربین‌ها دارند تصاویر آنها را پخش می‌كنند. این حركت تیمی و تمرین شده بارها و بارها توسط این 5 نفر از روی سكوها اجرا شد تا جایی كه در نهایت آنها موفق شدند هماهنگی فوق‌العاده سعید معروف و محمد موسوی را تحت‌الشعاع قرار بدهند و از خود چهره‌هایی ملی و امتیازآور بسازند.
 
تنها نگرانی علاقه‌مندان به والیبال در حال حاضر نیز به همین شادی‌های هماهنگ این گروه روی سكو برمی‌گردد، كه طی یك مسابقه بیش از مجموع امتیازهای كسب شده توسط هر دو تیم به وجد آمدند و روی شانه هم زدند، تا حدی كه از اردوی تیم ملی در كازان خبر می‌رسد كه آن بانوی محترم به علت آسیب‌دیدگی از ناحیه شانه ممكن است به بازی بعدی نرسد و از او به‌عنوان مهم‌ترین غایب تیم ملی والیبال كشورمان در بازی‌های آتی یاد می‌شود.
 
(مرد می‌زند روی شانه زن و می‌گوید): اقدس، اقدس، دوربین‌ها رو. دست تكون بده بابا اینا ما رو ببینن.
 
زن لبخند ملیحی می‌زند و دست تكان می‌دهد.
 
لحظاتی بعد همین صحنه مجددا تكرار می‌شود: اقدس اقدس، دوربین‌ها رو. دست تكون بده بابا اینا ما رو ببینن.
 
زن: خیلی داری بهم می‌زنیا، حواسم بهت هست.
 
مرد: به خدا من یه دفعه دست زدم، اینا هی دارن تكرار می‌كنن. آماده‌ای؟ الان نوبت ماست دوباره.
 
زن: نوبت چی؟
 
مرد می‌زند روی شانه زن و می‌گوید: اقدس، اقدس، دوربین‌ها رو. دست تكون بده بابا اینا ما رو ببینن.
 
اقدس محكم می‌زند توی گوش مرد و می‌گوید: هی هیچی نمی‌گم، دست روی من بلند می‌كنه.
 
مرد: به خدا اقدس مجبورم، می‌فهمی؟ مجبورم.
 
زن: چشت به چهار تا زن غریبه افتاده داری ضرب شست نشونم می‌دی؟ اینا همشون یه ساعت دیگه می‌رن، اونوقت من می‌مونم با توها.
 
مرد به فكر فرو می‌رود و دستش را زیر چانه‌اش می‌گذارد. مجددا كارگردان تلویزیونی او را نشان می‌دهد كه با دست به شانه زن می‌زند. مرد دست‌هایش را محكم زیر چانه‌اش نگه می‌دارد و می‌گوید: من كه دست‌هام اینجاست.
 
زن: یعنی قبر خودتو كندی اصغر! مادر نزاییده كسی كه تو جمع اینقدر به من بزنه. من از اول می‌دونستم ازدواج ما بهونه بود، تو می‌خواستی...
 
مرد: به جون اقدس من خودتو می‌خوام وگرنه... اوه اوه، آماده‌ای؟
 
زن: اصغر به خدا دست بهم بزنی همه این صندلی ها رو می‌كنم تو حلقت...


گردآوری:گروه سرگرمی سیمرغ
seemorgh.com/entertainment
منبع: khabaronline.ir