حالا که رفته‌ای.می‌مانم کنار همین ایستگاه.که بوی تو را می‌دهد.می‌مانم و دست تکان می‌دهم.برای مسافرانی که تو رو گم کرده‌اند...

حالا که رفته‌ای
دل دلیل می‌آورد و
عشق گریه می‌کند
با این همه
جالی خالی‌ات پُر نمی‌شود
نه با خیال و نه با خاطره
 
*****

حالا که رفته‌ای
می‌مانم کنار همین ایستگاه
که بوی تو را می‌دهد
می‌مانم و دست تکان می‌دهم
برای مسافرانی که تو رو گم کرده‌اند
 
*****
 
حالا که رفته‌ای
نَه ستاره‌ها را دوست دارم
نه آفتاب را
چگونه بی‌تو می‌میرند و
زنده می‌شوند!؟
 
 
 
گردآوری: گروه سرگرمی سیمرغ
www.seemorgh.com/entertainment
منبع: کتاب حالا که رفته‌ای/محمدرضا عبدالملکیان
بازنشر اختصاصی سیمرغ
 
 
مطالب اختصاصی:
روزنامه نگار
حالا که رفته‌ای (2)
 
 
مطالب جالب دیگر:
القاعده بكهام را تهديد به ترور كرده است!
تبلیغات جالب به مناسبت کریسمس 
رقص دیوانه‌وار زنبور عسل!
رژیم سخت برای ببرهای چاق!