... فکر نمی‌کردم بذاری زار و زَمینگیر بشم . فکر نمی‌کردم که یه روز این جوری تحقیر بشم...

تو چنگ ابرای بهار افتادم و در نمیام
چشمامو سرزنش نکن، از پَسِشون برنمیام

پیر شدم تو این قفس، یکم بهم نفس بده
رحم و مُروتت کجاست، جَوونیامو پس بده

فکر نمی‌کردم بذاری زار و زَمینگیر بشم
فکر نمی‌کردم که یه روز این جوری تحقیر بشم

اون همه که دلم برات به آب و آتیش زده بود
حتی اگه سنگ بودی، دلت به رحم اومده بود

دِلش نخواست و نمی‌خواد یه روز به حرفام برسه
شاید می‌خواد رقیب من به آرزوهام برسه

پَسندِ من تو هستی که این همه بخت من سیاست
دلبر خودپسند من قله‌ی خوشبختی کجاست

ازت می‌خواستم بمونی، بهت می‌گفتم که نری
این روزا نیستی اما باز، به پات می‌افتم که نری

تو فکرتم اما دلم
هی میگه فکرشم نکن
یه کم به فکر تو نبود
پس دیگه فکرشم نکن...
 
 
گردآوری: گروه سرگرمی سیمرغ
www.seemorgh.com/entertainment
منبع: ترانه قله خوشبختی، حسین صفا/آلبوم یه شاخه نیلوفر
بازنشر اختصاصی سیمرغ
 
مطالب جالب دیگر:
تقلب در امتحان با پوشيدن لباس دخترانه!!
چرا ۲۰۰۸، طولا‌نی‌تر بود؟
آگهی‌های جالب و خواندنی!!
تاثیر رنگ چشم بر دید انسان
ثروتمند ترین افراد جهان در سال 2008
بیا فرزندانمان را بکشيم!!(+عکس)