رفتم نشستم کنارش گفتم : برای چی نمیری گُلات رو بفروشی ؟
رفتم نشستم کنارش گفتم : برای چی نمیری گُلات رو بفروشی ؟
گفت : بفروشم که چی ؟ تا ديروز می فروختم که با پولش آبجی مو ببرم دکتر دیشب حالش بد شد و مُرد.
با گریه گفت : تو می خواستی گُل بخری ؟
گفتم : بخرم که چی ؟
تا دیروز می خریدم برای عشقم امروز فهمیدم باید فراموشش کنم...!
اشکاشو که پاک کرد، یه گُل بهم داد گفت: بگیر باید از نو شروع کرد
تو بدون عشقت ، من بدون خواهرم...

گردآوری: گروه سرگرمی سیمرغ
www.seemorgh.com/entertainment
منبع: ارسالی کاربران/ ندا

مطالب جالب دیگر:
پاشیدن اسید برروی بازیگر زن 18ساله! + عکس
چرا پشه بعضی‌ها را بیشتر نیش می‌زند؟ + چند راه حل برای فرار از پشه ها
نکته های جالب و خواندنی که کمتر شنیده اید!!
صمیمی‌ترین دوست بهنوش بختیاری کیست؟!