تجربه بخشش و مهربانی از زبان پرویز پرستویی
پرویز پرستویی متنی را در صفحه شخصی اش منتشر کرده است که در ادامه آن را خواهید خواند.
*****
کلاس اول که بودم معلمم تو جلسه اوليا و مربيان به مادر بچه ها گفته بود صابون کاغذی بخرين و بدين بچه ها هميشه با خودشون بيارن مدرسه ...
مامان منم خودش از داروخانه واسم صابون خريده بود وقتی بهم نشون داد خيلی خوشحال شدم ...
من عاشق رنگ صورتی بودم و صابونام صورتی بودن و مربعی شکل تو يک جعبه خوشگل بود نميدونم توش چند تا بود ولی زياد بود صابون من از مال همه بچه ها هم بزرگتر بود هم خوشگل تر ...
اون روز تو مدرسه همه ميگفتن از صابونت به ما بده ولی من ندادم ، وقتی اومدم خونه به مامانم با يک حالت بزرگانه ای گفتم مامان همه از صابونای من ميخوان ولی من نميدم مگه خودشون ندارن ؟ خب ميخواستن از صابونای من ميخريدن ...
مامانم گفت خب من برات يکی ديگه ميخرم تو اون يکيو هر کی ميخواد يدونه بهش بده ... فرداش که رفتم مدرسه دو بسته صابون داشتم و هر کی ازم ميخواست بهش ميدادم ...
من تو کل سال سه بار بيشتر از اون صابون استفاده نکردم ولی بيشتر از ده بسته صابون خريدم و به دوستام دادم ، تو دلم خوشحال بودم عين مادرم که در خيريه عضو بود و کمک ميکرد ، دارم کمک ميکنم ...
در صورتي که هيچکدوم از اون بچه ها نيازی نداشتن ، فقط از صابونای من خوششون اومده بود ... دلم تنگ شده ، واسه قلب پاکی که تو کودکی هام داشتم
گردآوری:گروه سرگرمی سیمرغ
seemorgh.com/entertainment
منبع: صفحه شخصی پرویز پرستویی