حتما شما هم این خبر را شنیده‌اید که مرد بودن برای سلامتی مضر است! اما واقعا چرا آنها چنین نظری دارند؟
 

 بیشتر مردان کمتر به سلامت جسم و روان خود توجه می‌کنند.در حقیقت آنها با تصوری که از برتر بودن قوای خود دارند،همواره خود را همچون کوهی می‌پندارند که از پای نخواهد نشست.همین که مردان خود را در نقش‌های اجتماعی زنده و پویا می‌بینند و فکر می‌کنند که سالم هستند،به دنبال این تفکر کمتر به پزشک مراجعه می‌کنند و وقتی به دکتر می‌روند که بیماری آنها به مرحله حاد و جدی رسیده باشد.بیشتر مردان در برابر داشتن برنامه‌ای منظم به منظور انجام معاینه‌های پزشکی متداول، سرسری برخورد می‌کنند.
درا
ین باره گفتگویی انجام داده‌ایم با دکتر فرهاد فراهانی،روان‌شناس...

 آقای دکتر،به نظر شما این درست است که می‌گویند مرد بودن برای سلامت مضر است؟
(با خنده) بله،وقتی بیماری به سراغ مردان می‌آید،آنها برای درمان دچار نوعی ترس و نگرانی می‌شوند و گاهی از مراجعه به پزشك خجالت می‌كشند و احساس می‌كنند كمتر به كمك دیگران نیاز دارند. برخی از مردان معتقدند اگر بعضی بیماری‌ها را فراموش كرده و به اصطلاح به آن توجهی نكنند، خودشان دور می‌شوند.بیشتر مشكلات بهداشتی مسایل ساده‌ای هستند و به راحتی درمان می‌شوند،در غیر این صورت برای درمان آن مشكلات زیادی به وجود می‌آید.آنهایی كه دیدگاه سنتی نسبت به جنس خود دارند،فكر می‌كنند مردها باید قوی باشند و نقش حامی داشته و نباید بیماری و یا مشكلات خود را بیان كنند.پزشكان معتقدند هرچه‌ قدر زنان به سلامت خود اهمیت می‌دهند، مردان نسبت به سلامت خودشان سهل‌انگار و بی ‌توجه‌اند.حتما شما هم در اطرافیان‌تان مردانی را دیده‌اید كه وقتی بیمار می‌شوند،دكتر نمی‌روند و اگر هم بروند،زمانی می‌روند كه بیماری‌ آنها خیلی طول كشیده و یا شدید شده است.اما این طرز تفكر را چه كسی به مردان یاد داده یا چرا مردان فكر می‌كنند كه نباید موقع بیماری ناراحتی‌های خود را بیان كنند و یا بیماری‌شان را از دیگران مخفی نگه دارند.عده‌ای دیگر از مردان هم به دلیل بی‌حوصلگی و مشغله كاری به پزشك مراجعه نمی‌كنند.بسیاری از آنها معتقدند تحمل انتظار كشیدن در مطب را ندارند.این طرز تفكر حتی روحیه انتقادپذیری را در پسران نوجوان و جوان كاهش داده و بیشتر آنها را افرادی خود خواه‌ و خود رای بار می‌آورد.بر این اساس پسران فكر می‌كنند مراجعه به پزشك علامت ضعف آنها است.تمام این مسایل ریشه در تربیت خانوادگی افراد دارد.

جمله معروف «مرد که گریه نمی‌کند» را خیلی شنیده‌ایم.سوال من این است که آیا واقعا مرد نباید گریه کند؟
زمانی كه پسر بچه‌ای در یك خانواده وجود دارد و به سن نوجوانی می‌رسد،اطرافیان مدام به او می‌گویند تو دیگر بزرگ شدی،مرد شدی،قوی شدی و نباید از فلان چیز بترسی،نباید از چیزی شكایت كنی و نباید گریه كنی و... بنابراین این آویزه گوشش می‌شود كه چون یك مرد است و قوی شده و اندامش عضلانی و ورزیده است،نباید از موضوعی شكایت كند و همواره باید استوار باشد.این فرد كم‌كم یاد می‌گیرد كه اگر در زندگی با مشکلی روبه‌رو شد،سعی كند آن را بروز ندهد و اگر تب داشت،آن را انكار كند و اگر هم دچار سرماخوردگی شد،بگوید نه چیزی نیست.در حالی كه ممكن است همین مرد قوی و قدرتمند را عوامل بیماری‌زا‌ كه بسیار ریز هم هستند،از پا در بیاورد.با وارد كردن این افكار در ذهن پسر بچه‌ها و یا برخی خرافات و داشتن روحیات مردانه،آنها كمتر برای درمان بیماری‌هایشان به پزشك مراجعه می‌كنند و در عین حال گریه کردن را به کلی از یاد می‌برند.همان‌طور که می‌دانید گریه کردن یکی از مهم ترین راه‌های تخلیه انرژی‌های منفی است و همین امر مردان را در معرض مشکلات عصبی قرار می‌دهد.
 
آمار نشان می‌دهد که رفتارهای پرخطر به ویژه اعتیاد در مردان 10 برابر بیشتر از زنان است. علت چیست؟
در اکثر جوامع پسرها زودتر از دخترها از خانواده جدا می‌شوند و پا به اجتماع می‌گذارند و تحت تاثیر دوستانشان قرار می‌گیرند و همین موضوع آنها را در معرض بسیاری از آسیب‌های اجتماعی قرار می‌دهد.در عین حال،خانواده‌ها آزادی بیشتری را به فرزندان پسر خود می‌دهند و این نگرش کم کم در آنها شکل می‌گیرد که چون مرد هستند،پس می‌توانند هرکاری را انجام دهند.حتی جامعه نیز یک فرد معتاد را بیشتر از یک زن معتاد می‌پذیرد.همه این عوامل دست به دست هم می‌دهند تا آقایان بیشتر از خانم‌ها رفتارهای پرخطر داشته باشند.
 
چرا برخی فکر می‌کنند مردها در مقایسه با خانم‌ها باید خشن و جدی و بی‌احساس به نظر برسند؟
اگر چه زنان هم به اندازه مردان عصبانی می‌شوند،اما خشم هم‌ چنان یک ویژگی مردانه به حساب می‌آید.به عبارتی،خشم به این علت به وجود می‌آید که شخص به دلیل سرکوب کردن احساسات خودش دچار سرخوردگی شدید می‌شود و با این وجود این کاری است که بیشتر مردان انجام می‌دهند چون می‌ترسند که اگر کمی به احساسات‌شان بها بدهند، دیگر کنترل آن از دست‌شان خارج می‌شود.در عین حال با اینکه احساسات همیشه از خصوصیات زنانه به شمار می‌رود،اما مردان هم به اندازه زنان احساساتی می‌شوند و تجربیات عاطفی مشابهی را توصیف می‌کنند.تحقیقات نشان می‌دهد که هوش عاطفی مردان به اندازه زنان است اما احساسات در زندگی مردان در پشت سر و در زندگی زنان در پیش رو قرار دارند.هورمون تستوسترون نیز بر احساسات مردان تاثیر می‌گذارد و موجب می‌شود آنها بیشتر به طبقه‌بندی و تفکر منطقی بپردازند.به نظر می‌رسد زنان طبیعتاً با عواطف خود بیشتر در تماس هستند،در حالی که مردان باید روی این قضیه کار کنند و اگر این کار را بکنند،شرایط کاملا برابر می‌شود.از طرفی، ارتباط بین نیم‌کره چپ مغز،جایگاه منطق و نیم‌کره راست مغز،محل عواطف و احساسات،در زنان قوی‌تر است.ارتباط بین دو نیم‌کره در زنان شبیه یک بزرگراه است و بنابراین می‌توانند به راحتی بین دو نیم‌کره حرکت کنند اما در مردان این ارتباط مانند یک کوره راه باریک است که موجب می‌شود دسترسی به احساسات برای آنها چندان آسان نباشد.همچنین واکنش مردان نسبت به احساسات ضعیف‌‌تر است و زودتر هم آنها را فراموش می‌کنند.
 
گردآوری: گروه سلامت سیمرغ
www.seemorgh.com/health
منبع:salamat.ir
 
مطالب پیشنهادی:
مشکل مهم يک سوم مردان!؟
10 راز سلامتی برای مردان 40 ساله
جکوزی سلامت مردان را به خطر می اندازد
تغذیه مردان خوش اخلاق!!
تاثیر سویا در ناباروری مردان