خلق، احساس درونی نافذ و پایداری است که روی درک و نگرش فرد نسبت به خودش و دیگران و محیطی که در آن زندگی میکند، اثر میگذارد اما خلق، نمود بیرونی هم دارد که معمولا از آن بهعنوان عاطفه یاد میکنیم. این بخش از خلق توسط دیگران درک میشود. خلق انسانها با توجه به محرکهای بیرونی و شرایط تغییر میکند ولی گاهی شدت تغییر طوری است که از نظر پزشکی غیرعادی تلقی و بیماری محسوب میشود. یکی از این اختلالهای خلقی اختلال دوقطبی (Bipolar) است که در آن بیماران دچار تغییرهای خلقی شدید به شکل افسردگی و شیدایی میشوند. سن شیوع بیماری حول و حوش 30 سالگی است. عواملی مانند اختلال در ترشح سروتونین، دوپامین و نوراپینفرین در بروز آن دخالت دارند. عوامل اجتماعی، روانشناختی و استرسهای زندگی نیز در شدت و ضعف این اختلال نقش دارند اما مشخصه اصلی اختلال دوقطبی، دوره شیدایی آن است. حملات شیدایی یا مانیا در خانمها شایعتر است و حملههای افسردگی در مردان شیوع بیشتری دارد.
انواع
دو نوع اختلال دوقطبی وجود دارد؛ نوع 1 و نوع 2. در اختلال دوقطبی نوع 1 دورههای شیدایی یا مانیا همراه یا بدون دوره افسردگی اساسی است ولی در اختلال دوقطبی نوع 2 بیمار حداقل یک دوره افسردگی را تجربه میکند که همراه با دوره نیمهشیدایی است.
علائم
منظور از دوره شیدایی، دوره یک هفتهای با خلق بالاست که در آن، فرد حداقل 3 مورد از این 7 مشخصه را داشته باشد:
افزایش مفرط خودبزرگبینی، کاهش نیاز به خواب، پرحرفی، پرش افکار و از شاخهای به شاخه دیگر پریدن که نمود آن در حرف زدن دیده میشود، حواسپرتی، زیاد شدن فعالیتهای هدفمند برای رسیدن به هدف در زمینههای اجتماعی، تحصیلی یا جنسی، اشتغال مفرط به فعالیتهای لذتبخشی مانند مسائل جنسی و...
اغلب بیماران در فاز شیدایی، دچار اختلال در عملکرد اجتماعی، کاری و ارتباط با دیگران میشوند. این علائم نشانه شدت بیماری است. تفاوت دوره شیدایی و نیمهشیدایی؛ مدت زمانی است که بیمار در مرحله خلق بالا قرار میگیرد. دوره شیدایی 7 روز و دوره نیمهشیدایی 4 روز است. البته دوره نیمهشیدایی خیلی خفیفتر از شیدایی است و باعث اختلال در عملکرد فرد نمیشود.
عود
دورههای شیدایی در 45 درصد موارد عود میکند و اگر درمان نشود، 3 تا 6 ماه بهبود تدریجی و خودبهخودی آن زمان میبرد. میزان عود در همین دوره خیلی زیاد و بهطور متوسط به 10 بار میرسد. گاهی اختلال دوقطبی از نوع تند چرخ است یعنی بیمار طی یک سال حداقل 4 دوره حمله خلقی را تجربه میکند. درمان، بهبود نسبی را 50 تا 60 درصد بالاتر میبرد. درمان، قطعی نیست و بیماران همیشه باید تحتنظر پزشک باشند.
درمان
اولین گام، درمان دارویی برای بیماران است. اگر احساس کنیم بیمار در فاز شیدایی، رفتاری غیرعادی دارد که ممکن است به خودش آسیب بزند، بهتر است بستری شود تا با تحتنظر گرفتن بیمار و درمان دارویی از فاز حاد خارج شود. ابتدا با دارو خلق تثبیت و بعد از فروکش کردن مرحله حاد، درمان نگهدارنده آغاز میشود. همچنین بیماران نباید استرس داشته باشند. درمانهای روانشناختی، حمایتی و گروهی هم برای بیماران کمککننده است. در اختلالهای دوقطبی، درمان باید خانوادگی باشد چون این اختلال معمولا ژنتیکی است و 22 تا 25 درصد موارد بستگان درجه اول بیمار نیز به این اختلال مبتلا هستند.
بیماریها
بعضی از بیماریها مثل تومورهای مغزی، بیماری پارکینسون، بیماری ایدز، نشانگان کوشینگ، بیماریهای تیروییدی، مصرف مواد مخدر مانند کوکائین، محرکها، آمفتامینها و مصرف داروها (بیشتر علائم افسردگی ایجاد میکنند تا شیدایی) علائم خلقی ایجاد میکنند که شباهت به اختلال دوقطبی دارد. بنابراین وقتی با شیدایی در بیمار مواجه شدیم، حتما باید این بیماریها را نیز مدنظر داشته باشیم.
حمایت
افرادی که به یکی از اختلالهای روانشناختی مبتلا هستند، معمولا تنشها و فشارهای روانی زیادی به خانواده، دوستان و... تحمیل میکنند اما خانوادهها باید در این مواقع صبور باشند و بدانند که بیماران مبتلا به اختلال روان مانند همه بیماران دیگر از قبیل بیماران دیابتی، سرطانی و... به حمایت و کمک نیاز دارند. مبتلایان به اختلال روان مقصر نیستند و حمایت و کمک خانواده نقش بسیار موثری در روند بهبود آنها خواهد داشت. پس درباره اختلال روانشناختی عزیزتان اطلاعات کافی به دست آورید، او را در ادامه مراحل درمانی تشویق کنید، تنش را کاهش دهید و در مقابل او انعطاف داشته باشید. ارتباطتان را دوستانهتر و نزدیکتر کنید و به او اطمینان دهید همیشه در کنارش میمانید و از او حمایت خواهید کرد.
ونسان ونگوگ
این نقاش افسانهای که گرانترین نقاشیهای جهان را کشیده است، شخصیتی غیرعادی داشت. هیچ اتفاقنظری در مورد وضعیت پزشکی ونگوگ میان کارشناسان وجود ندارد ولی برخی نظریهها ابتلای وی به صرع، افسردگی و اختلال دوقطبی را ارائه کردهاند. یک مجله روانپزشکی آمریکایی میگوید: «ونگوگ در ابتدای جوانی و زندگی از افسردگی در واکنش مبالغهآمیز به اتفاقهای مختلف زندگی رنج میبرده است ولی قطعا شواهدی روشن از ابتلای وی به اختلال دوقطبی در سوابق وی به چشم میخورد. آنچه در مورد این هنرمند بیشتر واضح است، دورههای طولانی و پایدار افسردگی در مقایسه با دورههای سرخوشی و شیدایی کوتاه و گذراست.»
کریفیشر
پرنسس لیا در فیلمهای سینمایی سهگانه جنگ ستارگان، تصویری اصیل از کریفیشر است. نویسنده کتابهای پرفروشی مثل «کارت پستال از لبه پرتگاه» و «تسلیم صورتی» در نوجوانی به موادمخدر و الکل نیز آلوده شده بود. در دهه دوم عمر او، پزشکان بیماریاش را هیپومانیا(نیمهشیدایی) تشخیص داده بودند ولی خودش این تشخیص را باور نداشت و دارو مصرف نمیکرد. او در گفتوگو با یک مجله گفته بود: «پیش از اینکه بچهدار شوم، واقعا احساس میکردم این بیماری به من در کارم کمک میکند ولی با آمدن بچه و مصرف داروها دیگر احساس سابق را ندارم.»
لیندا همیلتون
این هنرپیشه زن نقش مکمل با بازی در نقش «سارا کانر» در فیلم «ترمیناتور» یا «نابودگر 2» معروف شد. او با خوددرمانی و استفاده از الکل سعی در تنظیم خلق خود داشت اما موفق نبود و ازدواجاش بهدلیل نوسانات خلقیاش دچار مشکل شد. او با مراجعه نکردن به پزشک و 20 سال خوددرمانی و دست و پنجه نرم کردن با علائم بیماری بالاخره اعتراف کرد که بهخاطر ترس از کاهش استعدادهای بازیگریاش داروهای تجویز شده پزشکان را مصرف نکرده است.
ماریت هارتلی
این هنرپیشه برنده جایزه امی (معادل اسکار برای فیلمهای تلویزیونی)، در دهه 70 میلادی هنرپیشه بسیاری از آگهیهای تبلیغاتی پرخرج بود. پدر، مادر و عموی او هر 3 با خودکشی به زندگی خود خاتمه داده بودند. هارتلی در سال 1994 با داشتن افکار خودکشی تحت درمان افسردگی قرار گرفت. صحبت از بیماریهای روانپزشکی برای هارتلی بسیار دشوار بود تا اینکه با شرکت در برنامه پربیننده تلویزیونی درباره بیماری خود گفت. او با شرکت در برنامههای متعدد اجتماعی، فرهنگی و هنری به اهمیت مراجعه به پزشک و مصرف کردن داروهای تجویزی سعی دارد این شعار را جا بیندازد که: «در مداوای بیماریتان عجول نباشید و تا پیدا شدن آثار داروهایی که پزشکتان تجویز کرده صبر کنید و درمان را قطع نکنید.»
شیناد اوکانر
این خواننده ایرلندی که در دهه 70 به خاطر آهنگهایش که البته جایزه گرمی را هم بردند مورد توجه بود، در دهه دوم زندگیاش از افسردگی رنج میبرد. بیماری افسردگی وی شدیدتر شد تا جایی که به افکار خودکشی رسید. شیناد در 37 سالگی در برنامه گفتوگومحور اپرا وینفری حاضر شد و گفت که از سال 2007 با تشخیص بیماری دوقطبی کنار آمده است. او گفت: «شما نمیتوانید باور کنید که به چه بهانههایی گریه میکردم ولی بعد از استفاده از دارو شانس دوباره ساختن زندگی خود را یافتم.»
جین پائولی
این خبرنگار و مجری معروف شبکه انبیسی آمریکا، تجربه متفاوتی از دورههای افسردگی و سرخوشی داشته است. او ابتدا گمان میکرد این عارضه مصرف داروهای استروییدی است که برای درمان کهیر خود استفاده میکند ولی با مراجعه به پزشکان مشخص شد دچار اختلال دوقطبی است: «من از اینکه با بیان بیماری خود سعی در انگزدایی از مبتلایان به این بیماری دارم، خوشحالم و امیدوارم نسل آینده راحتتر با بیماریهای روانپزشکی کنار بیاید.»
کاترین زتاجونز
این هنرپیشه برنده جایزه اسکار در سال 2000 با مایکل داگلاس ازدواج کرد. او کنار همسرش در مبارزه با سرطان حنجره که در سال 2010 برای داگلاس تشخیص داده شده بود، ماند. زتاجونز که مادر دو فرزند است، در آوریل 2011 در مصاحبه با رسانهها اعلام کرد که دچار اختلال دوقطبی است و مدتی نیز برای مداوا در یک مرکز بیمارستانی روانپزشکی بستری بوده است.
ویرجینیا وولف
ویرجینیا وولف، نویسنده و رماننویس مشهور انگلیسی از اختلال بایپولار یا دوقطبی رنج میبرد. اولین حملههای بیماری در او بعد از مرگ مادر و خواهر ناتنیاش آشکار شد. در طول جنگجهانی بسیاری از دوستان خود را از دست داد و روحیه حساس و شکنندهاش بیشتر آسیب دید تا اینکه در سن 59 سالگی وقتی که دوباره دچار حمله بیماری شد، افکار خودکشی در او شکل گرفت. او قبل از مرگ نامهای به همسر و خواهرش با مضمون «وداع با دنیا» نوشت. جسد او را 28 مارس سال 1941 از قعر رودخانه اوز در رادمال با جیبهای پر از سنگ یافتند. لیتیوم قدیمیترین دارو برای کنترل اختلال دوقطبی است. شاید اگر فقط 8 سال زودتر از مرگ ویرجینیا این دارو کشف شده بود، او دست به خودکشی نمیزد.
ویویان لی
او را بیشتر به نام اسکارلت اوهارای فیلم بر باد رفته میشناسیم. نام وی یک بار دیگر پس از دستگیریاش به خاطر نحوه ازدواج با لورنس اولیویه، بازیگر، بر سر زبانها افتاد. به هر حال او بهدلیل ابتلا به اختلال دوقطبی و انکار آن مشکلات بسیاری در زندگی حرفهای و خانوادگی پیدا کرد و در نهایت همین مشکلات، زندگی خانوادگیاش را نابود کرد. در مستند شبکه جهانی بیبیسی، شریدان مولی دوست ویویان لی گفت: «در زندگی روزمره او هیچ جایی برای قرص، درمانگاه و مراجعه به پزشک وجود نداشت.»
دکتر رئوفه قیومی، متخصص بیماریهای اعصاب و روان، عضو هیاتعلمی دانشگاه علوم پزشکی تهران
گردآوری: گروه سلامت سیمرغ
seemorgh.com/health
منبع : هفته نامه سلامت