طرز فکر افراد میتواند احساس و در نتیجه رفتار آنها را تعیین کند.
به نظر میرسد افراد مختلف در یک موقعیت مشابه، به طرز متفاوتی رفتار کرده، احساس متفاوتی داشته و افکارشان متفاوت است. آیا میتوان گفت که علّت رفتار هر فردی نوع احساس اوست؟ پس برای تغییر رفتار افراد، باید احساس آنها را نیز تغییر دهیم. از سوی دیگر، مشخص شد که طرز فکر افراد نیز تعیینکنندة احساس آنهاست. پس بهترین راه برای تغییر احساس (و در نتیجه رفتار) کسی، تغییر افکار اوست. ولی اینجا یک سؤال مطرح میشود:
چگونه میتوانیم افکارمان را تغییر دهیم؟
گام اول : افکار منفی خودآیند را شناسایی کنید
نخستین گام در تغییر افکار، شناختن آنهاست. اینجا اصطلاح افکار منفی خودآیند بهکار میرود. این افکار منفیهستند، چون احساس بدی در فرد ایجاد میکنند و خودآیند میباشند چون بدون اینکه بخواهیم به سراغمان میآیند.
گام دوم : خطاهای شناختی خود را بررسی کنید
به این جملهها توجه کنید: "حالا آنها فکر میکنند که من آدم پرمدّعایی هستم"؛ "حتماً از من بدشان آمده"؛ "از دست من رنجیده است"؛ "سر و وضع من به نظرش خندهدار است"؛ "حتماً عصبانی است"؛ "دلش نمیخواهد کسی متوجه شود".
آیا شما تا به حال از این جملات استفاده نکردهاید؟ به نظر میرسد در تمام این موارد داریم ذهن دیگران را میخوانیم یا سعی میکنیم افکار، احساسات یا عقاید دیگران را حدس بزنیم و از سویی به حدس خود اعتقاد کامل داریم. ولی آیا ما واقعاً توانایی خواندن افکار دیگران را داریم؟ مسلماً پاسخ منفی است. یا در مثال زیر: "همه زندگیام پر از شکست است"؛ "هیچوقت نتوانستهام کاری را درست انجام دهم"؛ "اصلا نمی توانم" " من همسر خوبی نیستم"؛ "اصلاً بلد نیستم".
آیا تمام مواردی که گفته شده، کاملاً درست است؟ مثلاً آیا این فرد واقعاً نتوانسته حتّی یک کار را درست انجام دهد؟ مسلماً اینطور نیست و در مثالهای گفته شده حتماً مواردی از موفقیت، درست انجام دادن کارها یا بلد بودن وجود دارد. بهنظر میرسد در این موارد به نکات مثبت توجهی نشده است.
اما چرا گاهی اینطور فکر میکنیم؟ گاهی تجزیه و تحلیل اطلاعات در ذهن ما تحریف میشود. این تحریفها که "خطاها یا تحریفهای شناختی" نامیده میشوند، به اَشکال گوناگونی ظاهر میشوند. مثالهای بالا دو نمونه از این خطاها هستند. اولین مورد، "ذهنخوانی" و دومی "بیتوجهی به امر مثبت" نامیده میشوند. در ذهنخوانی، فرد تلاش میکند افکار، احساسات و تمایلات دیگران را حدس بزند. بیتوجهی به امر مثبت نشان میدهد که فقط موارد منفی در نظر گرفته شده و فرد توجهی به موارد مثبت نمیکند.
یکی دیگر از خطاهای شناختی "تفکر همه یا هیچچیز" است. این خطای شناختی گویای این است که اگر فرد به کاملترین و بالاترین سطح موردنظر خود نرسد، گویی هیچ مؤفقیتی به دست نیاورده است. برای مثال، دانشجویی برای یک امتحان تلاش زیادی کرده و نمرهاش نسبت به امتحان قبلی خیلی بیشتر میشود، ولی به حدّ ایدهال خود نمیرسد. وی فکر میکند: "تلاشهایم هیچ فایدهای نداشته و هیچ چیز نسبت به سابق تغییری نکرده است".
حال اگر این دانشجو فکر کند که "من آدم شکستخوردهای هستم و تمام تلاشها و تمام زندگیام بیحاصل بوده!" میتوان از خطای شناختی دیگری به نام "تعمیم مبالغهآمیز" نام برد.
"فیلتر ذهنی" باعث میشود که فرد بخشی از واقعیتها را ندیده و فقط به واقعیتهای محدودی توجه کند. برای مثال، وقتی کسی میگوید "هیچکس مرا دوست ندارد، "من آدم بیمصرفی هستم و به دردی نمیخورم" یا "هر وقت با کسی دوست شدهام، نتوانستهام دوستیام را حفظ کنم" درواقع نمی تواند هیچ موردی را که خلاف این افکار را نشان دهد به یاد بیاورد. مثلاً این که مادرش به او خیلی علاقه دارد یا دوستانی دارد که با او تماس میگیرند، یا اینکه او تنها کسی است که جزوههایش در کلاس دست به دست میگردد.
گاهیاوقات افکار ما بیشتر در مورد آینده است. ولی آنچه را که برای آینده پیشبینی میکنیم، بیشتر منفی است. مثلاً "حتماً امتحانم را خراب خواهم کرد"، "مطمئنم که به حرفم گوش نخواهد کرد"، "بلیط پیدا نخواهم کرد". به نظر نمیرسد چنین پیشبینیهایی در مورد آینده کاملاً درست باشند، بهخصوص اگر تا این حد یکطرفه باشند. این خطای شناختی "پیشگویی" نامیده میشود.
گاهیاوقات افکار ما اغراقآمیز هستند و بهنظر میرسد که موضوع را خیلی بزرگ میکنیم. از این خطا با نام "درشتنمایی" یاد میشود. مثلاً "آبرویم رفت"، "افتضاح شد"، "تمام زندگیام خراب شد".
"استدلال احساسی" زمانی است که ما بدون دلیل کافی و صرفاً به علّت احساسی که داریم قضاوت میکنیم. مثلاً فردی که اضطراب دارد میگوید: "نگران هستم، پس حتماً قرار است اتفاق بدی بیافتد".
برخی افراد بایدها و نبایدهای زیادی را برای خود و دیگران بهکار میبرند. هرچند وجود این بایدها و نبایدها تا حدّی انگیزه ایجاد میکند، ولی نمیتواند چیزی را تضمین کند. مثلاً گفتن اینکه "باید نمرة خوبی بگیرم"، یا "نباید این حرف را میزد" نمیتواند تضمینکننده این باشد که آن فرد واقعاً نمره خوبی بگیرد. بلکه تنها اثری که ایجاد میکند این است که اگر فرد نمرة خوبی نگیرد، خود را سرزنش کند یا به علّت حرفی که دیگری زده شدیداً عصبانی باشد. این خطا، "بایدها" نام دارد.
افراد غمگین تمایل زیادی دارند که نامها و القابی را به خود دهند. آنها خود را تنبل، بیعرضه، خنگ و نظایر آن مینامند. ما بسیاری اوقات حتّی دیگران را نیز به همین نامها و خصوصیات ملقب میکنیم یا حادثهای را بدبختی مینامیم. این خطای شناختی "برچسبزدن" نام دارد.
بسیاری از افراد خود را مسئول وقایع و حوادث منفی میدانند. آنها هر رویداد منفی را به خود نسبت داده و به خاطر آن خود را سرزنش میکنند. مثلاً ممکن است خود را مسئول شکست دوستشان در امتحان بدانند، چون معتقدند باید به اتفاق او درس میخواندند تا او هم یاد بگیرد. یا اگر رابطهشان با دوستی به هم خورده تمام تقصیرها را خود بهعهده میگیرند. این خطا را "شخصیسازی" مینامند.
شناخت خطاهای شناختی موجود در افکارمان کمک زیادی در تغییر آنها میکند.
گام سوم : دلایل و شواهد را بررسی کنید
علاوه بر بررسی کردن خطاهای شناختی، راههای دیگری نیز برای مقابله با افکار منفی وجود دارد. مثلاً میتوانید دلایل و شواهدی را که بر له و علیه فکر شما وجود دارد بررسی کنید و آنها را از خود بپرسید.
گام چهارم : سحر و جادو را مشاهد می کنید
اگر شما سه وظیفه اول ار انجام دهید سحر و جادو اتفاق خواهد افتاد. اگر اعتقاد داشته باشید که می توانید سه مرحله اول ار انجام دهید ، جادوی تغییر فکر را مشاهده می کنید.
به زودی افکار منفی در مورد همه چیز از ذهن شما پاک می شود.
علاوه بر این سه گام روشهای دیگری نیز برای کمک به تغییر افکار وجود دارد. با توجه به اینکه سایر روشها تخصصیتر بوده و احتیاج بیشتری به کار با یک متخصص دارد از ذکر آنها در این متن خودداری میشود. علاوه بر مواردی که گفته شد، توصیههایی نیز وجود دارد که رعایت آنها به افراد کمک میکند بر حالت غمگینی خود مسلط شده و روحیة بهتری پیدا کنند.
در این قسمت برخی از این توصیهها را خواهید دید،
توصیههایی که به شما کمک میکند حالتان بهتر شود:
_ سعی کنید هر روز سر ساعت خاصی از خواب بیدار شوید. حتّی اگر دلتان نخواهد، به محض بیدار شدن، از رختخواب بیرون بیایید.
_ وقتی حوصله ندارید شاید خوشتان نیاید با دیگران صحبت کنید، ولی بهتر است بدانید در چنین شرایطی حرف زدن با دیگران میتواند به شما کمک کند. با کسی که دوست دارید و در مورد موضوعی که دوست دارید، صحبت کنید.
_ وقتی دلتان گرفته سعی کنید در زندگی خود تغییرات کوچکی ایجاد کنید. چیدمان اتاقتان را تغییر دهید، لباسهای خود را عوض کنید، موهایتان را کوتاه کنید، اگر دارید به جایی میروید، از مسیر دیگری بروید.
_ به یک دوست یا فرد مورد علاقه تلفن کنید. به دیدن یکی از آشنایان قدیمی بروید.
_ سعی کنید حالت چهره خود را تغییر دهید. پژوهشگران نشان دادهاند که حالت صورت شما میتواند احساستان را تغییر دهد. پس لبخند بزنید و اگر بیاختیار اخم کردهاید، سعی کنید اخمهایتان را باز کنید.
_ زمانی که حالتان خوب است، فهرستی از آنچه که شما را خوشحال میکند تهیه کنید. همچنین فهرست دیگری از افرادی که دیدن و حرف زدن با آنها برایتان لذّتبخش است، درست کنید. در هنگام ناراحتی به این فهرستها مراجعه کرده و مواردی را که میتوانید انجام دهید.
_ سعی کنید علّت افسردگی خود را پیدا کرده و به خود یادآوری کنید که با از بین رفتن این علّت حال شما نیز بهتر خواهد شد.
_ فهرستی از خصوصیات مثبت و تواناییهای خود و فهرست دیگری از مؤفقیتهای خود تهیه کنید. حتّی موارد کوچک را نیز در این فهرست بنویسید. میتوانید از نزدیکان خود در این مورد کمک بگیرید. هر وقت احساس بیارزشی و ناراحتی میکنید، این فهرست را مرور کنید.
_ هر بار کاری را خوب انجام میدهید یا هر وقت که حالتان خیلی خوب است، احساس و افکار خود را یادداشت کنید. مرور این نوشتهها در زمانهایی که احساس خوبی ندارید، به شما نشان میدهد که این حال بد شما پایدار نبوده و مدتی بعد احساس بهتری خواهید داشت.
_ سرگرمیهایی برای خود پیدا کنید. منظور از سرگرمی، کارهایی است که صرفاً برای لذّت بردن انجام میدهید.
_ از نرمش و ورزش غفلت نکنید. هر کاری که شامل فعالیت و تحرّک جسمانی باشد، حالتان را بهتر خواهد کرد. اگر هنگام پیادهروی افکار منفی به شما هجوم میآورد، به ورزش دیگری بپردازید. نرمش و ورزشهای موسوم به ایروبیک (ورزشهای هوازی) و شنا بسیار مفید میباشند.
_ در کارهای داوطلبانه و خیریه شرکت کنید.
_ اعتقادات مذهبی خود را تقویت کرده و به خدا توکل کنید.
_ بپذیرید که هر فرد تواناییها و خصوصیات متفاوتی دارد. روی خصوصیات خاص خود تأکید کنید.
_ اهداف واقعبینانهای داشته باشید. اهداف سخت و مشکل برای خود تعیین نکنید و مسئولیت بیش از حدّی را به دوش نگیرید. از خود انتظار زیادی نداشته باشید. هر روز یک هدف کوچک برای خود تعیین کنید و سعی کنید به آن برسید. به یاد داشته باشید که افسردگی انرژی و انگیزة ما را کاهش میدهد. انجام حتّی یک کار کوچک در روز به شما کمک میکند احساس بهتری راجع به خود داشته باشید.
_ برای هر روز خود کارهای لذّتبخشی، هر چند کوچک، تعیین کنید.
_ به خود اجازه دهید که احساساتتان را عملی کنید، ولی بهشیوهای مناسب. اگر احتیاج به گریه دارید، گریه کنید. اگر عصبانی هستید، راه مناسبی برای ابراز خشم خود پیدا کنید.
_ دقت کنید دورة غمگینی شما با چه علایمی شروع میشود (خواب زیاد، از کوره در رفتن، و...). وجود این علایم را بهعنوان یک هشدار در نظر گرفته و کمک به خود را شروع کنید.
_ خودگوییهای منفی نداشته و پیامهای منفی به خود ندهید. به جای نتیجهگیری سریع، سعی کنید بر آنچه که میدانید درست، واقعی و قابل مشاهده است، تأکید کنید. فقط روی منفیها تأکید نکنید.
به یاد داشته باشید که ممکن است تمام این موارد برای شما مفید نباشد. بهتر است آنها را امتحان کرده و مواردی را که برای شما مؤثرتر است پیدا کنید.
گردآوری : گروه سبک زندگی سیمرغ
seemorgh.com/lifestyle
منبع : ravvan.com