کسبه پاساژ پروانه: به‌خدا همه‌مون گريه ميکرديم
چهار جمعه‌اي که به جاي بساط صنايع‌دستي، عتيقه، لباس‌هاي سنتي و چه و چه، ماشين پارک شده و دست هزار فروشنده مانده در پوست گردو...

سرايت بيکاري از پلاسکو به پاساژ پروانه

 «وقتي گفتن پارکينگ پروانه تعطيله رفتيم جلوي شهرداري؛ به‌خدا همه‌مون گريه ميکرديم؛ به درد هم‌ديگه گوش ميداديم و گريه ميکرديم.» چهار هفته‌اي مي‌شود که جمعه‌ها خبري از جمعه‌بازار نيست؛ چهار جمعه‌اي که به جاي بساط صنايع‌دستي، عتيقه، لباس‌هاي سنتي و چه و چه، ماشين پارک شده و دست هزار فروشنده مانده در پوست گردو.
 
چهار هفته گذشته از حادثه پلاسکو و حالا طوري که معلوم نباشد انگار نوبت رسيده به کسبه‌ پارکينگ پروانه؛ کسبه‌ای که شب عيد بيکار شده‌اند و جايي براي فروختن توليداتشان ندارند جز کنار خيابان. خيابان‌هايي که وجب‌به‌وجبش صاحب دارد و با هر بساطي يا کتک مي‌خورند يا وسايلشان مهمان لگدپراکني‌ها مي‌شوند. «نزديک عيدي، کار ما رو کساد کردن. به‌خاطر اين اتفاقا و از شدت استرس مريض شدم؛ سيستم زندگي همه ما به‌هم خورده. اين‌همه کار توليد کرديم و زحمت کشيديم اما جايي نداريم که بريم بفروشيم. بريم کنار خيابون؟ کجا بريم؟ هيچ‌کاري براي ما نمي‌کنن.» دو هفته اول را براي حادثه پلاسکو و جلسات مسئولان تعطيل کرده بودند و به نظر منطقي مي‌آمد اما حالا دو هفته است که جمعه‌ها پارکينگ تعطيل است و پاسخ سؤال هر روزه کسبه براي علت تعطيلي لبخند است و سکوت؛ گاهي هم قولي براي پيگيري، چاشني‌اش مي‌شود.
 
تعطيلي پارکينگ پروانه همزمان با حادثه پلاسکو در نگاه اول شايد خطر امنيت و مقاومت پارکينگ را به ذهن بياورد ولي حرف‌هاي کسبه و نماينده‌ها چيز ديگري است. «ما هر هفته تو جمعه‌بازار، آتش‌نشان، اورژانس و پزشک داشتيم و همه‌چي کنترل شده بود؛ از لحاظ امنيتي هم پارکينگ محکمه و تا هشت ريشتر زلزله مقاومه.» پلاسکو و دردهايش را تمام و پيداکردن مقصر را هم با دردهاي پلاسکو دفن کردند و دورتادورش ديوار کشيدند؛ حالا شب عيدي افتاده‌اند به نجات جان پارکينگي که هر جمعه، هزار فروشنده از کنارش امرارمعاش مي‌کنند؛ بازاري با 30 سال سابقه که کسبه‌اش اين روزها بي‌پناه شده‌اند.
 
با جمعه‌بازار امرارمعاش مي‌کرديم
 
يکي از کسبه پارکينگ پروانه که توليدکننده بافت و مانتوهاي سنتي است، از تعطيل‌شدن جمعه‌بازار مي‌گويد: «پارکينگ پروانه نزديک به 30 ساله که بازار بين‌الملليه. هر جمعه از همه شهرها و کشورهاي مختلف براي خريدن صنايع‌دستي و عتيقه‌جات ميان اينجا. پارکينگ، پنج طبقه است که سه طبقه‌اش بازاره و بيشتر از هزار تا فروشنده داره که اکثرشون توليد‌کننده‌ان. اينجا دانشجوهايي هستن که با فروختن کارهاي دستي خودشون خرج تحصيل و دانشگاهشون رو درميارن. بعد از اينکه پلاسکو آتيش گرفت و اون اتفاق‌ها افتاد، به ما گفتن به‌خاطر اينکه جلسات اعضاي شوراي شهر و پلاسکو تو پارکينگ برگزار ميشه و آتش‌نشان‌ها براي استراحت اونجا ميرن، پارکينگ روز جمعه تعطيله. دومين هفته هم گفتن هنوز راه باز نشده و جمعه‌بازار تعطيله. بعد از سه هفته که همه‌چيز تموم شد، به ما گفتن هر مغازه‌دار، يک کپسول ضدحريق براي خودش بخره و بياد. به ما گفتن پارکينگ بازه و مي‌تونيم بريم ولي صبح جمعه که رفتيم اونجا، ديديم از شهرداري و پليس، نيرو وايساده و ميگن تعطيله.»
 
يکي ديگر از کسبه پارکينگ پروانه مي‌گويد: «از شهرهاي زيادي براي فروختن توليداتشون به جمعه‌بازار ميان. خيلي از ترکمن‌ها از ساعت چهار صبح ميان اينجا و هفت ساعت تو راهن. پيرزن‌ها و پيرمردهايي ميان اينجا که توان راه‌رفتن ندارن. از اصفهان و بقيه شهرها هم ميان. به ما گفته بودن بازه و اومديم ولي ديديم تعطيله و مجبور شديم برگرديم. اگر اين تعطيلي به‌خاطر پلاسکو باشه بايد يک چاره‌اي براش در نظر بگيرن؛ همون‌جوري که دارن به کسبه پلاسکو مغازه ميدن تا دوباره برگردن سرکارشون. ما که چيزي ازشون نخواستيم؛ به خدا ما گرفتاريم. از اين راه، امرارمعاش ميکنيم. وقتي گفتن تعطيله، رفتيم جلوي شهرداري؛ به‌خدا همه‌مون گريه ميکرديم؛ به درد هم‌ديگه گوش ميداديم و گريه ميکرديم. نميدونم رو چه حسابي پارکينگ پروانه رو بستن. چند روز پيش مهندس آتش‌‌نشان و پيمانکار شهرداري اومدن براي بازديد و بررسي پارکينگ. نميشه گفت معايب نداره ولي محسنات زيادي هم داره. اصلا بازار خطرناکي نيست. در طول هفته تو طبقات، ماشين پارک میشه و اگه قرار بود اتفاقي بيفته، اجازه پارک ماشين نميدادن.»

 
«تعطيل‌کردن جمعه‌بازار دم عيد، ضربه بزرگي بود»
 
در همين ميان، عضو هيأت‌مديره کسبه پارکينگ پروانه مي‌گويد: «داستان جمعه‌بازار، داستان جديدي نيست. از زمان قاجاريه جلوي سبزه‌ميدان بساط ميکردن تا بعد از انقلاب که کف بازار بزرگ بساط ‌کردن. بعد از آن، کوچه تکيه دولت، بساط بود که شهرداري براي اينکه کسبه رو تحت‌پوشش خودش دربياره، پارکينگ زيرزميني به ما داد که روزهاي جمعه اونجا بساط ميکرديم و بعد از اون رفتيم پارکينگ پروانه. اينجا که اومديم شهرداري روزبه‌روز اجاره‌ها رو گرون‌تر ميکرد و بساط‌ها کوچيک‌تر ميشدن. براي اينکه اگر اتفاقي افتاد، هرکس مسئول خسارت وسايل و جون خودش نباشه، شهرداري پارکينگ رو به پيمانکار واگذار کرد و هزينه اجاره رو دائما گرون‌تر ميکرد؛ تا جايي که الان به 35 هزار تومن رسيده. بعد از اتفاقي که براي پلاسکو افتاد، از ترس اينکه يه وقت مشکل مشابهي براي پارکينگ پيش نياد، تعطيلش کردن. غير ‌از ما که جزء قديمي‌فروش‌ها هستيم، خانم‌هايي هستن که سرپرست خانوارن و افرادي که خرج تحصيلشون رو با اين کار درميارن. تعداد اينها آن‌قدر زياد شده که الان 70 درصد جمعه‌بازار رو تشکيل ميدن. تعطيل‌کردن جمعه‌بازار، اونم شب عيد ضربه خيلي بزرگي بود.»
 
«همه کپسول ضدحريق دارن»
 
يکي از فروشنده‌هاي جمعه‌بازار از ايمني ساختمان مي‌گويد و معتقد است پارکينگ پروانه علاوه بر قدمت زيادي که داشته، امنيت بالايي هم دارد. «اينجا هيچ وسيله گرمايشي نداريم و زمستون‌ها با لباس زياد ميريم ولي گرم نميشيم. تابستون‌ها هم گرماي زياد رو تحمل ميکنيم. پارکينگ گازکشي نداره، برقش هم تو هر لاين يه مهتابيه. همه مجهز به کپسول هستن و مشکلي پيش نمياد. بعد از اينکه آتش‌نشانی براي بازديد اومد، قرار شد بهمون جواب بده که امنيت پارکينگ در چه حده. براي اعتراض به اين وضعيت يه طومار 10، 12 متري نوشتيم و نزديک به هزارتا امضا و شماره تلفن جمع شده که ببريم شهرداري. قول‌دادن که پيگيري کنن ولي معلوم نيست چي ميشه. نزديک عيدي کار ما رو کساد کردن. به‌خاطر اين اتفاقا و از شدت استرس مريض شدم؛ سيستم زندگي همه ما به‌هم خورده. اين همه کار توليد کرديم و زحمت کشيديم اما جايي نداريم که بريم بفروشيم. بريم کنار خيابون؟ کجا بريم؟ هيچ‌کاري براي ما نميکنن، فقط اجاره ميگيرن. هر جمعه براي يک متر از صبح تا چهار بعدازظهر، 35 هزار تومن اجاره ميديم. شب عيدي پول نداريم؛ درست نيست در خونمون بسته بمونه.»
 
«پارکينگ پروانه تا 8 ريشتر زلزله مقاومت داره»
 
يکي از اعضاي هيأت‌مديره با اشاره به اينکه تصويب کرديم هرکدام از کسبه يک کپسول ضدحريق داشته باشند که در صورت آتش‌سوزي، آن را درجا خاموش کنند، ادامه مي‌دهد: «جدا از اين، سفارش کرديم بچه‌هايي که قوي‌تر هستن از طرف هيأت‌مديره در دوره‌هاي آتش‌نشاني و خاموش‌کردن آتش شرکت کنن تا اگر اتفاقي افتاد، همکاري کرده و همه سريع خارج بشن تا کسي صدمه نبينه. در پارکينگ، رمپ‌هايي هم هست که به‌راحتي حجم زيادي از مردم رو تخليه ميکنن. طبقه دوم پارکينگ هم بالکن داره که ميشه مردم رو ازش خارج کرد. يکي از ترس‌هاي مسئولان اينه که ميگن ممکنه مردم زير دست و پا له بشن ولي ما کمک کرده و ماجرا رو سرپرستي ميکنيم تا سانحه‌ رو پوشش بديم. نيروهاي آتش‌نشان و اورژانس هم هر جمعه تو پارکينگ هستن و شرايط رو کنترل ميکنن. جدا از اين، غير ‌از کسبه معمول، اکثرا افراد تحصيلکرده هستن که با گروه‌هاي سني و مشاغل مختلف ميشه در سوانح ازشون کمک گرفت. من خودم امداد هلال احمرم و آموزش‌هاي زيادي ديدم؛ پارکينگ پروانه هم تا هشت ريشتر زلزله مقاومت داره. متأسفانه مسئولان به‌جاي اينکه مشکل رو حل کنن، دارن صورت‌مسئله رو پاک ميکنن.»
 
«کسبه پلاسکو بچه‌هاي ما بودن»
 
يکي ديگر از اعضاي هيأت‌مديره که نماينده کسبه پارکينگ پروانه است، مي‌گويد: «دليل تعطيل‌کردن پارکينگ پروانه رو به ما نگفتن ولي شهرداري بهمون قول داده که حلش ميکنه و کسبه ميتونن دوباره برگردن سرکارشون. درباره طوماري هم که داره امضا جمع ميشه تا به شهرداري بديم، هنوز به قطعيت نرسيديم. هر روز با کسبه حرف ميزنيم و دنبال راهکار و همفکري هستيم. پارکينگ پروانه و جمعه‌بازار قدمت داره و چيزيه که نهادينه شده و نميشه به‌راحتي ازش گذشت. ما هر هفته تو جمعه‌بازار، آتش‌نشان، اورژانس و پزشک داشتيم و همه چي کنترل شده بود؛ از لحاظ امنيتي هم محکمه و مقاوم. به‌هرحال، با اتفاقاتي که براي پلاسکو افتاد، جو ناآروم شد و همه نگرانيم، همه اذيت شديم. کسبه پلاسکو بچه‌هاي ما بودن. مسئولان هم درگيرن و ما هم ناخواسته درگير اين وضعيت شديم. بااين‌حال، مطمئنيم که راهکاري پيدا ميشه و مسئولان به ما کمک ميکنن چون ما دنبال حاشيه نيستيم و هدف اصليمون پارکينگ پروانه است و بهش ميرسيم.»



منبع: روزنامه وقایع اتفاقیه