آقای رئیسی چرا وارد انتخابات شدید
سیدابراهیم رئیسی برای انتخابات ثبت نام کرد و امروز به عنوان یک کاندیدا می‌توانیم سوالات فراوانی برای او طرح کنیم. مهم‌ترین سوال این است که چرا او وارد انتخابات شد؟ و در یک سال گذشته کدام کارنامه شگفت انگیز اقتصادی را داشت که حالا بخواهیم او را به عنوان یک نجات دهنده بشناسیم؟

چرا رئیسی وارد انتخابات شد؟ 

 داوودحشمتی / روزنامه نگار در قانون نوشت: سیدابراهیم رئیسی برای انتخابات ثبت نام کرد و امروز به عنوان یک کاندیدا می‌توانیم سوالات فراوانی برای او طرح کنیم. مهم‌ترین سوال این است که چرا او وارد انتخابات شد؟ و در یک سال گذشته کدام کارنامه شگفت انگیز اقتصادی را داشت که حالا بخواهیم او را به عنوان یک نجات دهنده بشناسیم؟

آقای رئیسی بعد از ثبت نام می گوید شرایط «بیکاری» امروز قابل قبول نیست. و چرا باید یک شخص «بیکار» و «شرمنده خانواده‌اش» باشد. شاید بهتر است رمزگشایی را از همین‌جا شروع کنیم. هر دو واژه به کار برده توسط ایشان از سوی رهبری در سخنرانی عمومی مطرح شده و ایشان تنها به تکرار آن حرف‌ها بسنده کرده است. رهبری گفته بود: شرمندگی من از بیکاری جوان کمتر از خودش نیست».(16خرداد95). با تکیه بر این سخنان، آقای رئیسی «شرمندگی و بیکاری» را کلید واژه حرف‌هایش قرارداده است. بدون آنکه متوجه باشد رهبری به عنوان ناظر فراتر از قوا نسبت به موضوع تذکر می دهند، اما او می باید برای این موضوع کارنامه ای از عملکردش ارائه کند، یا دست‌کم براساس دانش و علمی که آموخته ، برنامه ای به مردم معرفی کند.

نگاه او در مورد اقتصاد مقاومتی را می پسندم و تعریفی که ارائه کرد کاملا درست است. او گفته: «اقتصادی ایجاد کنیم که در تکانه های ایام، دچار آسیب نشود، معنای اقتصاد مقاومتی این است». حالا می توان از او سوال کرد: کدام دولت توانست در شرایط تحریم و بحران و حتی پیش از توافق هسته ای اقتصاد و تورم افسارگسیخته را مهار کند؟ اگر معنای اقتصاد مقاومتی، اقتصاد مقاوم است، (که هست) پس چرا به دولت روحانی که بیشترین کارنامه عملکردی را در این زمینه دارد، در اجلاس خبرگان رهبری انتقاد کردید؟ آیا امروز شاهد تلاطم بازار ارز، مرغ، برنج، گوشت، طلا و قیمت خودرو هستیم؟ اگر نیستیم، (که نیستیم) پس انتقادتان به دولت درباره اقتصاد مقاومتی چه بود؟

اما مهم‌ترین نقد من به آقای رئیسی جایی است که علت حضورش را «دعوت‌های زیادی از دغدغه مندان» معرفی کرده که حجت را بر ایشان تمام کرده است. او می گوید:«بیشترین مراجعه من در آستان قدس، مراجعه بیکاران بود. با این نگاه که اینجا می تواند مشکل آن‌ها را حل کند. با دعوت های زیادی که دغدغه‌مندان داشتند حجت برمن تمام شد با توجه به ادوار مختلف مدیریتی كه داشتم و توان همه مدیرانی که دل در گرو انقلاب و نظام دارند فکر می کنم این وضعیت حتما می تواند تغییر کند به نفع کسانی که امروز مشکل دارند.»

پرسشی که ایشان باید ابتدا از خودشان می کرد، این بود: چرا بیکاران به عنوان خادم امام رضا به ایشان مراجعه می کنند؟ و پاسخی که شایسته بود ایشان اول به خود، و بعد به دیگران می داد این بود که بگوید: «شرمنده‌ام تاکنون هیچ عملکرد اقتصادی نداشته و در این زمینه تجربه ای ندارم. تخصص و تجربه ام در سالیان زیاد فقه، حقوق و قضاوت بوده است».

اما متاسفانه این کار را نکردند. حالا می‌شود از او پرسید: آقای رئیسی در زمینه رفع بیکاری کدام تخصص، علم و یا تجربه را دارد که امروز می خواهد آن را برطرف کند؟ یک سال است ایشان در آستان قدس هستند. مجموعه ای که امکانات و منابع مالی بسیاری دارد. یک سال در واقع یک چهارم عمر یک دولت است.

آیا ایشان در یک سال گذشته توانسته با توجه به امکانات وسیعی که در اختیار دارد، استان خراسان را از بیکاری نجات دهد؟ دایره را تنگ‌تر می‌کنم و می‌پرسم آیا توانسته بیکاری را در شهر مشهد برطرف کند؟ اما وقتی کارنامه عملکردی در این زمینه ندارد، چرا نسبت به آن‌ها که تلاش کردند او را وارد این گود کنند، مشکوک نشده و از خودش نپرسید: برای چه از من درخواست می کنند؟ مگر من چه کارنامه ای در این زمینه داشتم؟

اگر او با دقت نظر بیشتری نگاه می‌کرد می دید که این دام از سوی چه کسانی برای او پهن شده است. دامی که باعث شده است رخت خادمی حرم امام رضا(ع) را (كه علی القاعده گدایی درگاهش به پادشاهی جهان می ارزد)، بیرون کرده و رخت سیاست به تن کند. غیر از این است که پایداری این دام را برای او پهن کردند؟ قضاوت با خود اوست و مردمی كه ماه آینده رای خواهند داد.

 

منبع: روزنامه قانون