برخورد رسانه های اصلاح طلب با خبر درگذشت ابراهیم یزدی
روزنامه جوان نوشت: نحوه مواجهه اصلاحطلبان با فوت مرحوم دكتر یزدی – در بعد محتوایی - سند محكمی برای قضاوت درباره مفهوم اصلاحطلبی در كشور است، بنابراین هدف از این وجیزه نه پرداختن به یزدی كه تأملی در اندیشه اصلاحطلبی است.
شنبه (دیروز) در روزنامههای كشوردو تیتر از رسانههای اصلاحات بسیار جالب، پرمفهوم و واجد تأمل بود. در صفحه یك روزنامهای نوشته شده بود: «مخالفان سابق، یزدی را بدرقه كردند» و تیتر اصلی هفتهنامه صدا این بود: «غربت لیبرال انقلابی». مراد در این نوشته گزینه اول است. اما واژه «لیبرال انقلابی» هم از عجایب ادبیات سیاسی امروز این جماعت است، زیرا نه بازرگان و یزدی به عمل انقلابی معتقد بودند و نه اصولاً لیبرال میتواند انقلابی باشد. این سبك از مفهومسازی را اصلاحطلبان در سالهای حضور در قدرت نیز ابداع كردند كه مانند همین تركیب، اجتماع نقیضین بود.
تركیب «دیكتاتوری صالحان»و «اومانیزم الهی» از سنخ لیبرال انقلابی بود. اما بر سر این موضوع كه لیبرال نمیتواند انقلابی باشد هم در علم سیاست اجماع وجود دارد و هم در سیره امام مشهود است. امامِ انقلابی در طول حیات سیاسی خود 11 مرتبه از واژه لیبرال استفاده كردند و هر 11 مرتبه آن درباره دكتر یزدی و دوستان وی بود كه صریحترین آن: «من به آنانی كه دستشان به رادیو و تلویزیون و مطبوعات میرسد و چه بسا حرفهای دیگران را میزنند، با صراحت اعلام میكنم تا من هستم نخواهم گذاشت حكومت به دست لیبرالها بیفتد» بود. از این 11 مرتبه چهار مرتبه آن «لیبرالها و منافقین» با هم به آیتالله منتظری گوشزد شد.
اما مفهوم «مخالفان سابق، یزدی را بدرقه كردند» دنیایی از معانی است و نمونه مثالزدنی از دگردیسی فكری و معرفتی این جماعت و عبور عریان مدعیان خط امام از ماهیت حقیقی انقلاب اسلامی است.
مواجهه اصلاحطلبان با یزدی و نهضت آزادی را باید در دو میعاد متفاوت با تفاوت 180 درجهای فهمید: از سال 1358 و خصوصاً از روزی كه اسناد لانه جاسوسی به دست آمد و ارتباط اعضای نهضت آزادی با سفارت امریكا و وابسته اطلاعاتی آن – آقای استمبل – لو رفت تا پایان دهه اول انقلاب، استخوانهای نهضت آزادی زیر فشار چپهای دیروز و اصلاحطلبان امروز خرد شد. از نمونههای آن میتوان به بیتوجهی دفتر تحكیم و اصلاحطلبان امروز به هشدارهای یزدی درباره عدمتعرض به سفارت امریكا، راهپیمایی دانشجویان چپ علیه بازرگان پس از بازگشت از الجزایر و دیدار با برژنسكی، هویدا كردن اسناد لانه جاسوسی و از همه مهمتر مستند كردن انحرافات فكری و تقابل نهضت آزادی و شخص یزدی با امام و انقلاب در نامه محتشمیپور، وزیر وقت كشور دولت موسوی و مقالات امثال خاتمی و دیگر اصلاحطلبان در حمله به بازرگان یا دروغگو خواندن یزدی و ... اشاره كرد.
اما دگردیسی امروز اصلاحطلبان و نشاندن ابراهیم یزدی در صف اول كنگرههای حزبی خود به خاطر دگردیسی در یزدی نبود. او از 1358 تا همسفره شدن با اصلاحطلبان و حتی بعد از آن از چارچوب فكری ثابت و مشخصی تبعیت میكرد، اما این اصلاحطلبان بودند كه فهمیدند یزدی نسبت به خاتمی و - بعداً روحانی - در اصلاحطلبی و اعتدالخواهی «تقدم فضل» داشته است. بنابراین میتوان گفت یزدی به سوی اصلاحطلبان نیامد كه این جماعت با شعار اغواگر «ایران برای همه ایرانیان» نسبت به گذشته خود و مستندات امام سكوت كردند. فقط تسلیت در فوت مرحوم یزدی نبود كه اگر بود چندان اشكالی نداشت.
اما در یك بررسی اجمالی میتوان گفت رسانهها و شخصیتهای اصلاحطلب آنطور كه به یزدی پرداختند به آیتالله موسوی اردبیلی و مهدوی كنی نپرداختند. شاخصهایی كه در توصیف وی به كار گرفتند، فحاشی قطعی و حتمی به امام بود.
با نگاه تمثیلی میتوان گفت این هنر اصلاحطلبان است كه هم میتوانند علی را حق بدانند و هم معاویه را. هم به شهادت امام حسین(ع) گردن نهند و هم سند حقانیت برای یزید درست كنند كه دستوری برای قتل حسینبن علی(ع) صادر نكرده بود. حضور شرمگینانه فاتحان لانه جاسوسی در تشییع ابراهیم یزدی و فراخوان آنان برای حضور و توصیف اسطورهای از وی درس فراموش ناشدنی برای جبهه انقلاب است كه بفهمند و بدانند جماعت مقابل آنان از سلیقه دیگری پیروی نمیكند كه از هویت و معرفت دیگری سیراب میشوند.
توصیفهای افسانهای از دكتر یزدی عیاری برای میزان پایبندی این جماعت به امام است و شاغول بسیار ذیقیمتی در دست مرددین نسبت به این جماعت است. امروز اصلاحطلبان غصه و غبطه میخورند كه چرا ما همزمان با یزدی متوجه نشدیم مسیر امام و انقلاب اسلامی به تركستان!! است. چرا ما دیر متوجه شدیم یزدی در اصلاحطلبی برای خاتمی پدر و برای اعتدال روحانی مسئول كاشت نهاد لیبرالیسم درون خانواده انقلاب است. اصلاحطلبان در حالی یزدی را با دهها صفت توصیف اهورایی كردند كه هم اذعان و اصرار بر لیبرال بودن وی دارند و هم از مواضع امام نسبت به لیبرالها صددرصد آگاهند، اما جرئت اینكه امام را با صراحت تخطئه كنند، ندارند.
آنان توبه خود را با سیاست «راه بینداز، جابینداز» نشان دادند. یزدی از 1358 تاكنون هیچ نقشی در انقلاب و نظام جمهوری اسلامی نداشته است؛ پس این همه توجه برای كدام صفت یا رفتار ایشان است؟ بدون تردید هیچ دلیلی جز زاویه ایشان با امام و انقلاب نمیتوان یافت. یزدی برای اصلاحطلبان حكم متقدمین پیوسته به لیبرالیسم و عبور از اسلام سیاسی و انقلاب امام را دارد بنابراین نمیتوانند از پیشگامی یزدی در این مسیر و عقبماندگی و دیرفهمی خود صحه نگذارند.
آنان برای تعریف یزدی در زمین جمهوری اسلامی ابایی ندارند كه سامانه مفاهیم را به هم بریزند و واژه لیبرال را با انقلابی تركیب نمایند و ابایی ندارند كه او را دست راست امام بدانند و در عین حال از او بشنوند: امام هیچ موقع از حكومت ولایت فقیه صحبت نكرد. امروز در چشمانداز سیاسی آینده كشور هرگونه مرزبندی بین نهضت آزادی و اصلاحطلبان از سوی نیروهای انقلاب نوعی خودفریبی آگاهانه و احمقانه است.
بدون تردید بخش فكری اصلاحات «فرزندان عزیز دكتر یزدیاند» و اینچنین فهم جناحی و سلیقهای از صحنه سیاسی كشور (بر اساس چارچوب اندیشه امام) فقط یك مصلحت یا یك خودفریبی آگاهانه است. یزدی در مبارزه با نظام شكست خورده به معنی عرفی آن نبود. او احساس پیروزی میكرد.
پیروزی او از جنس نرم بود. از جنس نفوذ نبود كه از جنس جذب بود. شیرینی پیروزیاش این بود كه به ناگاه هجوكنندگان دیروز خویش و مریدان دیروز امام را پشت سر خود یافت و بهترین مبلغان خویش را مدعیترین عناصر خط امام دید. این پیروزی را با شهامت به نهضت آزادی تبریك عرض میكنیم. نهضت آزادی، اصلاح طلبان را به زمانی برد كه مدعی است امام دنبال نظام دینی نبود. مفهوم نهضت آزادی را باید تركیب مجدد كرد. ابداع مفهوم «نهضت اصلاحطلبی» علیه امام، توسط مطرودین امام و به دست مدعیان امام گویاتر است.
بیداری حزبالله باید زمانی میبود كه سروش در منزل عبدالله نوری گفت: «من افتخار میكنم كه اصلاحطلبان میگویند ما لیبرال هستیم، بالاخره شترسواری دولا دولا نمیشود»، اما اكنون هم دیر نیست.
گردآوری: گروه خبر سیمرغ
seemorgh.com/news
منبع: روزنامه جوان