بطوری که میتوان گفت نوعی نهضت سیاسی شکل گرفت که میتوان آن را در ذیل عنوان «من پشیمان میشوم، پس هستم!» صورتبندی کرد.
برخی حتی پا را فراتر گذاشتند و مدعی شدند كه فریب خوردهاند. و اینها همه نشانهای از نارساییهای سیاست نزد كنشگران جامعه ما است.
البته بسیاری از این اظهارات مقطعی و گذراست ولی در هر حال عوارض خود را دارد. كسانی كه از رای ٢٩ اردیبهشت خود اظهار پشیمانی میكنند، دچار همان اشتباهی میشوند كه برخی سیاستگذاران دولتی مرتكب میشوند. هر دو طرف گمان میكنند دولت و ریاستجمهوری یك خودروی آمادهای است كه رانندگی آن پس از انتخابات تحویل فرد پیروز میشود و اوست كه میتواند خودرو را به هر جایی كه خواست براند.ادبیات هر دو طرف نیز كمابیش چنین برداشتی را تایید میكند.
دولت و رییسجمهور گمان میكنند كه پس از انتخابات میتوانند به درون ادارات دولتی خزیده شوند و هر تصمیمی را كه خواستند اتخاذ كنند. مردم هم چارهای جز حمایت ندارند، چون پیشاپیش رای داده و حمایت خود را ابراز كردهاند. این بخش از مردم رایدهنده كه فوری پشیمان میشوند نیز دقیقا همین تصور را دارند. آنان به اظهارات انتخاباتی نامزد مورد حمایت خود اعتماد میكنند. پس از یك ساعت در صف ایستادن و انداختن یك رای گمان میكنند كلید خودروی موفقیت را به دست رییسجمهور دادهاند و از حالا به بعد اوست كه باید به تنهایی یا با همراهی همكارانش تمامی وعدههای داده شده را در نخستین فرصت برآورد كند.
این نگاه نزد هر دو طرف به بنبست میرسد، همچنان كه در مورد دولت موجود رسیده است. چرا؟ ریشه این مشكل از آنجا ناشی میشود كه طرفین نگاه اداری به مفهوم سیاست دارند. در حالی كه سیاست را نمیتوان در قالب اداری محدود كرد. سیاست بیش از هر چیز بسیج نیرو برای تحقق هدف است. دولتها بیش از اینكه نیازمند منابع مالی برای تحقق اهداف و برنامههایشان باشند، نیازمند بسیج نیروهای طرفدار خود در پیشبرد مسیر سیاست هستند.ركن سیاست، مشاركت است. در حالی كه در سازمان بروكراتیك، مشاركت بیمعنا یا حداقل بسیار كمرنگ است.
یك سیاستمدار برجسته سیاستمداری نیست كه بهترین تصمیم را روی كاغذ بگیرد. بهترین سیاستمدار كسی است كه این تصمیم را از دل طرفدارانش بیرون بكشد، گویی كه تصمیم را آنان اتخاذ كردهاند. افول و سقوط سیاستمداران از روزی آغاز میشود كه با طرفداران پایكار خودش قطع ارتباط كند، بهطوری كه آنان در شكلگیری هیچ تصمیمی حضور و مشاركت نداشته باشند. مشكل مهم این است كه رای دادن مثل خرید و فروش نیست كه نامزد ریاستجمهوری برنامهای عرضه كند و ما نیز با رای خود آن را بخریم، سپس منتظر تحویل كالا باشیم.
رای دادن نوعی از شركت در امر سیاسی است. از این رو پس از پیروزی، تازه اول كار است و هر دو طرف در كنار یكدیگر و با مشاركت و همكاری هم باید اقدام به پیشبرد اهداف كنند. قطع ارتباط میان آنان ماهیت امر سیاسی را دچار اختلال میكند و نتیجه بهطور قطع شكست است.
نگاه دولت به انتصابات و مدیریت اقتصادی جامعه، نگاهی بروكراتیك است. همانطور كه در یك كارخانه میتوانیم هر كس را معاون یا مدیر خود كنیم، گمان میكنیم كه در دولت نیز قادر به انجام چنین كاری هستیم. البته قادر هستیم ولی باید منتظر تبعات آن نیز باشیم. هنگامی كه برخلاف نظر قاطبه اقتصاددانان كسی را مصدر كار میكنیم، در ابتدا و به ظاهر مشكلی پیش نمیآید ولی هنگامی كه نخستین تصمیم مناقشهبرانگیز را به دور از مشاركت نخبگان اتخاذ میكند، به یكباره سیل تهاجم علیه آن فرد و تصمیم او سرازیر میشود و گمان میكنیم كه این كار توطئه مخالفان است، در حالی كه چنین نیست، این محصول قطع ارتباط با جامعه و نخبگان و حامیان دولت است. اگر این رابطه برقرار باشد، حتی تصمیمات ضعیف نیز مورد حمایت قرار میگیرند و اگر این رابطه قطع شود، بهترین تصمیمات نیز ممكن است با مخالفت مواجه شوند.
اشتباه طرف مقابل نیز به نحوی بازتاب همین خطای راهبردی است. گمان میكنند، دولتها بدون حضور و مشاركت آنان باید در نخستین فرصت هر وعدهای را برآورده كنند و حتی توجه نمیكنند كه بسیاری از این وعدهها را نباید جدی میگرفتند تا امروز خیال نكنند كه فریب خوردهاند. رایدهندگان به ویژه در ایران باید توجه كنند كه انتخاب آنان، انتخاب برای حضور خودشان است. قرار نیست كه رییسجمهور یا دولت بیاشكال باشد. بلكه مساله رایدهنده این است كه بتواند تداوم حضور سیاسی و اجتماعی خود را تضمین و آن دسته از كارهای دولت را كه نمیپسندد نقد كند. همین كه امروز میتوانیم با مخالفت و نقد خود بر نهایی شدن یك تصمیم اثر بگذاریم، به معنای آن است كه در انتخابات درست عمل كردهایم.
سیاست هیچگاه از تصمیمات نادرست و نابخردانه خالی نخواهد شد. لذا وجود چنین تصمیماتی به منزله پایان سیاست نیست، بلكه پایان سیاست هنگامی است كه نتوانیم درباره این تصمیمات و سیاستها نقد كنیم. كسانی كه میگویند پشیمان شدهاند، بیش از آنكه بدذاتی یا ناتوانی رایگیرنده را اثبات كنند، كماطلاعی و درك نادرست خود از سیاست را اثبات و اعلام كردهاند.
از رایی كه در اردیبهشت ١٣٩٦ دادیم، دفاع میكنیم و به خوبی میدانیم كه چه تصمیم مهمی گرفتیم، ولی به همان میزان حق داریم و وظیفه داریم كه از تصمیمات و سیاستهای نادرست و مسالهدار انتقاد كنیم و اینها دو روی یك سكه و واقعیت هستند.
گردآوری: گروه خبر سیمرغ
seemorgh.com/news
منبع:etemaad.ir