سرنوشت کاندیداتورهای اولین انتخابات ریاست جمهوری ایران چه شد
تا صحبت از پنجم بهمن می‌شود، انتخاب ابوالحسن بنی‌صدر پررنگ‌تر از اصل برگزاری اولین انتخابات ریاست جمهوری در ایران، به نظر می‌رسد و به همین خاطر سهم این روز چندان که باید و شاید ادا نشده است.

ناگفته‌هایی از اولین انتخابات ریاست جمهوری ایران

پنجم بهمن ماه یادآور برگزاری اولین دوره انتخابات ریاست جمهوری در ایران است. فارغ از منتخب این انتخابات که عنوان اولین رییس جمهوری ایران را از آنِ خود کرد، اهمیت پنجم بهمن 1358 در این است که تاریخ ایران را می‌توان به قبل و بعد از آن تقسیم کرد، زیرا برای اولین بار در تاریخ چند هزار ساله کشور انتخاب رئیس اجرایی مملکت به رأی مستقیم مردم سپرده شد. کاری که پیش از آن هرگز سابقه نداشت.

انتخاب رییس‌الوزرا یا نخست‌وزیر با رأی غیر مستقیم و از طریق مجلس شورای ملی، البته بعد از انقلاب مشروطه در سال 1285 خورشیدی سابقه داشت، اما همین هم بعد از مشروطه مرسوم شد و پیش از مشروطه این هم نبود.

در پنجم بهمن ماه 1358، اما ایرانیان برای نخستین بار امکان انتخاب مستقیم پیدا کردند. در این انتخابات 67.4 درصد واجدین شرایط در انتخابات شرکت کردند که هر چند نسبت به همه‌پرسی جمهوری اسلامی در فروردین همان سال و انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی کمتر بود، اما عدد قابل قبولی به لحاظ نرخ مشارکت به حساب می‌آمد.

در مجموع، ۱۴ میلیون و ۱۵۲ هزار و ۸۸۷ رای اخذ شد و ابوالحسن بنی‌صدر با کسب ۱۰ میلیون و ۷۵۳ هزار و ۷۵۲ رأی و با فاصله بسیار با دریادار سیداحمد مدنی که پس از وی در جایگاه دوم ایستاد، به عنوان نخستین رییس جمهوری اسلامی ایران انتخاب شد. بعد از بنی‌صدر و مدنی، حسن ابراهیم حبیبی رتبه سوم را کسب کرد، در حالی که آرای این نامزد مورد حمایت جامعه مدرسین حوزه علمیه قم به یک میلیون هم نرسید و پس از او به ترتیب  صادق طباطبایی، کاظم سامی کرمانی، صادق قطب‌زاده و داریوش فروهر رتبه‌های چهارم تا هفتم را کسب کردند، در حالی که مجموع آرای آنان نیز بسیار کمتر از بنی‌صدر و آرای محمد مکری هم ناچیز بود.

با این حال، تا صحبت از پنجم بهمن می‌شود، انتخاب ابوالحسن بنی‌صدر پررنگ‌تر از اصل برگزاری اولین انتخابات ریاست جمهوری در ایران، به نظر می‌رسد و به همین خاطر سهم این روز چندان که باید و شاید ادا نشده است و رسانه‌های رسمی هم برای اینکه ناگزیر از اشاره به فرجام کار اولین رییس جمهوری ایران نشوند از کنار آن می‌گذرند؛ حال آنکه روزی متفاوت در تمام تاریخ این سرزمین به حساب می‌آید. انتخاب یک رییس جمهوری در کشوری که با پادشاهی شناخته می‌شد. درباره این انتخابات به چند نکته می توان اشاره کرد:


1- پروفسور میرزایی روی دیوارها: با اینکه انتخابات ریاست جمهوری در 5 بهمن 1358 برگزار شد، اما فضای جامعه از ماه‌ها قبل، انتخاباتی شده بود و شاید برای نسل کنونی عجیب باشد که بشنود یا بخواند، اولین فردی که نام خود را به صورت گسترده و با شعارنویسی روی دیوارها مطرح کرد شخصی به نام ابراهیم میرزایی بود که با عنوان پروفسور میرزایی و قهرمان ورزش‌های رزمی خود را معرفی می‌کرد. او نه سمت اجرایی داشت و نه در میان سیاستمداران مطرح بود اما در و دیوار تهران پر از اسم او شده بود و البته چنانکه قابل حدس بود نام او در میان نامزدهای نهایی اعلام نشد. درباره هویت و سرنوشت او اقوال مختلفی شنیده شده، اما بعد از انتخابات از صحنه کنار رفت، هر چند که در صحنه سیاسی از ابتدا هم حاضر نبود.

از دیگر دیوارنوشته‌ها می‌توان به تبلیغات احمد مدنی فرمانده نیروی دریایی با عنوان «رهبر: امام خمینی، رییس جمهور: دکتر مدنی»، اشاره کرد. به رغم اشتهار به تیمسار یا دریادار ترجیح می‌داد بر عنوان دکتری خود تاکید کند و از این منظر بر همه نظامیان بعدی که با عنوان دکتر وارد انتخابات شدند، حق تقدم دارد.


2- مخالفت امام با نامزدی روحانیون: امام خمینی، روحانیون را از کاندیداتوری منع کرد و بدین ترتیب مهم‌ترین گزینه حزب جمهوری اسلامی که آیت‌الله بهشتی بود منتفی شد. رایزنی‌های هاشمی رفسنجانی برای تجدید نظر امام هم ثمر نداد، چرا که همچنان بر این موضع بودند که با توجه به تصویب اصل ولایت فقیه و حضور یک مرجع تقلید در رأس نظام و ریاست یک مجتهد بر قوه قضاییه و احتمال ریاست یک روحانی بر مجلس قانون‌گذاری ضرورتی به قبول مناصب اجرایی از جانب روحانیون و ریاست جمهوری وجود ندارد. البته منع قانونی نداشت ولی نظر امام موجب انصراف روحانیون نامزد شد. (امام نظر خود را در سومین دوره ریاست جمهوری تغییر داد).

گزینه بعدی، حزب جمهوری اسلامی جلال‌الدین فارسی نیز به خاطر افغان‌تبار بودن حذف شد. این ادعا را اول بار شیخ علی تهرانی مطرح کرد و به حساب اختلافات او با سران حزب جمهوری اسلامی گذاشته شد، اما اندک اندک جدی‌تر شد و حتی برخی نام واقعی و اصلی او را رحمت‌الله باران‌چشمه اعلام کردند. رهبر فقید انقلاب بر اجرای نص قانون اساسی تاکید کرد و این بار هم هاشمی رفسنجانی کوشید نظر امام را برگرداند، ولی امام بر پایه قانون اساسی بر ایرانی‌تبار بودن رییس‌جمهوری تأکید ورزید.

نقل است که گفتند با این حساب و اگر بهشتی و فارسی نباشند، انتخاب بنی‌صدر قطعی است و امام هم پاسخ می‌دهد اگرمردم رأی بدهند چه اشکالی دارد؟ شما هم کمکشان کنید. برای اینکه نظر امام را برگردانند می‌گویند ولی خوب نیست که بگویند همسر اولین رییس‌جمهور حجاب زیادی ندارد و فقط روسری سر می‌کند و از امام نقل شده که پاسخ می‌دهند: آن در پاریس بود. در تهران بیشتر مراعات می‌کند. هر کس به هر حال اشکالاتی دارد. رفع می‌کنند.

از دیگر روحانیون سرشناس می‌توان به صادق خلخالی اشاره کرد، چون او نیز قصد کاندیداتوری داشت، اما در پی منع امام کنار رفت. همین که حاکم شرع دادگاه‌های انقلاب خود را بخت کسب ریاست جمهوری می‌دانسته، نشان می‌دهد که افکار عمومی در سال 1358 چندان هم با اعدام‌های خلخالی مشکل نداشته و بعدتر مردم از اعدام فاصله گرفتند. جالب اینکه خلخالی حاضر به حمایت از حبیبی نشد و از بنی‌صدر پشتیبانی کرد.


3- اسناد علیه مدنی: افشاگری دانشجویان مسلمان پیرو خط امام علیه دریادار مدنی تنها 24 ساعت قبل از انتخابات خلاف قانون بود، اما در کاهش آرای او نقش مؤثری ایفا کرد و حتی موجب رد اعتبارنامه‌اش در مجلس شورای ملی (اسلامی بعدی) به عنوان نماینده کرمان شد.


4- بازماندن مسعود رجوی:
شورای نگهبانی تشکیل نشده بود تا به صلاحیت کاندیداها رسیدگی کند. هیات جداگانه‌ای تشکیل شد و شرایط کاندیداها را با موارد قانونی انطباق می‌داد. حذف مسعود رجوی به این دلیل اتفاق افتاد که سازمان مجاهدین خلق به قانون اساسی رأی نداده بود و نامزد آنان طبعا نمی‌توانست مجری همان قانون اساسی باشد. نظر امام دایر بر اینکه کسانی که به قانون اساسی رأی نداده‌اند نمی‌توانند مجری آن باشند موجب کنار رفتن رئیس مجاهدین خلق شد. سازمانی که بعدتر رویاروی نظام قرار گرفت و به منافقین شهرت یافت.


5- ادعای تقلب: با اینکه احمد مدنی مدعی تقلب در انتخابات شده بود اما فاصله آرای او با بنی‌صدر چنان بود که خود او هم چندان پیگیر نشد و بیشتر به راه‌یابی به مجلس می‌اندیشید؛ هر چند دو ماه بعد انتخاب شد اما اعتبارنامه‌اش رد شد. بسیاری گمان می‌کنند مهم‌ترین قربانی افشاگری‌های دانشجویان خط امام عباس امیرانتظام بوده و احمد مدنی وزیر دفاع دولت موقت و اولین استاندار خوزستان بعد از انقلاب را از قلم می‌اندازند.


6- تنوع در خانواده امام: نوه ارشد امام (سید حسین خمینی)، آشکارا از بنی‌صدر حمایت کرد و پس از عزل او از گردونه کنار رفت. جالب اینکه از خود خانواده امام برادر عروس امام (صادق طباطبایی) هم خود نامزد بود و تصور می‌شد به دلیل انتساب به امام موسی صدر و امام خمینی و سیمایی بسیار جذاب که به هنرپیشه‌های مشهور سینما می‌مانست، مورد توجه افکار عمومی قرار می‌گیرد، ولی موفق نشد. آیت‌الله پسندیده برادر بزرگ رهبر فقید انقلاب هم به علاقه به نیروهای ملی شهرت داشت و مهم‌تر از همه هیچ‌گاه مشخص نشد که امام به چه کسی رأی داده است. هر چند که بنی‌صدر کاندیداتوری خود را بعد از دیدار با امام اعلام کرد و این شایعه درافتاد که نظر ایشان به اوست. بر این پایه می‌توان حدس زد که در خانواده امام قطعا آرا واحد نبوده و حتما بنی‌صدر، طباطبایی و حبیبی در زمره گزینه‌ها بودند.


7- بازی با برگ سوخته شاه: قطب‌زاده تصور می‌کرد با تلاش برای بازگرداندن شاه از طریق رایزنی با پاناما برگ برنده را رو می‌کند، ولی در این پروژه شکست خورد و همین به وجهه او بسیار لطمه زد تا جایی که آرای اندک او هیچ نسبتی با شهرت فراوان او نداشت.


8- روی سربرگ بیمارستان: مراسم امضای حکم ریاست جمهوری ابوالحسن بنی‌صدر، در بیمارستان قلب در نزدیکی پارک ملت برگزار شد. بیمارستانی که نام آن از بیمارستان قلب ملکه مادر به بیمارستان قلب مهدی رضایی تغییر یافته بود و امام حکم را روی سربرگ بیمارستان با همین نام اخیر نوشت. نام بیمارستان اما در پاییز 1360 به شهید رجایی تغییر یافت.


9- اختلال در پوشش تلویزیونی:
پخش مستقیم مراسم امضا یا تنفیذ از تلویزیون با اختلال همراه بود. برخی این را عمدی دانسته و به صادق قطب‌زاده نسبت دادند، اما سیدمحمد موسوی خویینی‌ها به عنوان نماینده امام و رئیس شورای سرپرستی صدا و سیما مسئولیت را برعهده گرفت و استعفا کرد.


10- تحلیف دوشادوش دبیرکل حزب رقیب:
رییس‌جمهوری در حالی انتخاب شده بود که کشور هنوز مجلس نداشت. به همین خاطر مراسم تحلیف در مرداد سال بعد و ماه‌ها بعداز انتخابات ریاست جمهوری برگزار شد. حضور دبیرکل حزب رقیب در مقام رئیس دیوان عالی کشور در کنار اولین رئیس جمهوری و در مراسم تحلیف از تصاویر ناب آن سال‌هاست.


11- فهرست ناکام برای مجلس: موفقیت خیره‌کننده بنی‌صدر، دوستان او را دچار این تصور یا توهم کرد که در انتخابات مجلس هم می‌توانند با عنوان دفتر هماهنگی همکاری‌های مردم با رییس جمهوری لیست بدهند و برنده شوند و با کسب اکثریت مجلس یکی از نیروهای نزدیک به بنی‌صدر و چهره‌ای مانند علیرضا نوبری را به نخست وزیری برسانند، اما آنها تنها در برخی شهرها مانند اصفهان که احمد سلامتیان و دکتر غضنفرپور انتخاب شدند، موفقیت کسب کردند و در کل این حزب جمهوری اسلامی بود که مجلس را برد و توانست نخست‌وزیر مورد نظر خود (محمدعلی رجایی)، را به بنی‌صدر تحمیل کند.

بنی‌صدر بسیار تلاش کرد زیر بار نخست‌وزیر مورد نظر حزب نرود و راه‌های مختلفی چون معفی سید احمد خمینی یا مصطفی میرسلیم را امتحان کرد، اما دست آخر با اکراه فراوان به رجایی تن داد، با این امید که سابقه عضویت او در نهضت آزادی ایران میان او و دکتر بهشتی و حزب فاصله اندازد، اما رجایی اگر چه عضو حزب نبود کاملا با حزب و دبیرکل (آیت‌الله بهشتی)، همسویی نشان داد تا جایی که در پی عزل بنی‌صدر، کاندیدای حزب برای ریاست جمهوری شد و دومین نخست وزیر جمهوری اسلامی، دومین رییس جمهور هم شد، اما دولت ریاست جمهوری او بسا مستعجل بود.


12- حسرت به خاطر بازرگان: رای بالای مهندس بازرگان در انتخابات مجلس شورای ملی، که بعدا به مجلس شورای اسلامی تغییر نام داد و تنها دو ماه بعد از انتخابات ریاست جمهوری برگزار شد، این حسرت را در دل حامیان او گذاشت که چه بسا اگر بازرگان کاندیدای ریاست جمهوری می شد، از ابوالحسن بنی‌صدر پیشی می‌گرفت. هر چند که معلوم نشد مردم صرفا به عقاید لیبرالی بنی‌صدر رای دادند یا طرح‌هایی چون وام مسکن و اقتصاد توحیدی هم موثر افتاد.

از میان کاندیداهای اولین دوره انتخابات ریاست جمهوری و 38 سال بعد، اکنون تنها همان نفر پیروز زنده است و بقیه همه چهره در نقاب خاک کشیده‌اند و شگفتا که سه نفر از آنان با مرگ طبیعی از دنیا نرفتند. یکی (صادق قطب‌زاده)، تنها سه سال بعد به اتهام مشارکت در طرح کودتا با حمایت آیت‌الله سیدکاظم شریعتمداری و با حکم محمد محمدی ری‌شهری اعدام شد و دیگری کاظم سامی کرمانی در مطب روان‌پزشکی خود در تهران و در اول آذر 1367 با ضربات کارد به قتل رسید و سومی (داریوش فروهر) نیز درست 10 سال بعد از دکتر سامی همراه همسرش (پروانه فروهر / اسکندری) در خانه‌شان در خیابان هدایت تهران. آن دو نیز با ضربات متعدد کارد کشته شدند.

اولین رییس جمهوری ایران و اولین فرمانده کل قوا در جنگ هشت ساله اگر چه نتوانست دوره چهار ساله ریاست جمهوری را هم به پایان برساند و در نیمه راه و در 30 خرداد 1360 با رای مجلس اول دایر بر عدم کفایت سیاسی برکنار شد، اما 38 سال پس از انتخاب به عنوان اولین رییس‌جمهور ایران و در پی 36 سال اقامت مجدد در پاریس، احتمالا به رقبایی می‌اندیشد که هیچ یک دیگر اکنون در قید حیات نیستند و او البته به جز فروهر با هیچ یک چندان میانه‌ای نداشت.


گردآوری: گروه خبر سیمرغ
seemorgh.com/news
منبع: isna.ir