مهران سارنگ
آدم‌های زیادی در اطرافمان هستند که چنین شخصیتی دارند و تحمل هیچ‌گونه انتقادی ندارند اما واقعیت این است که نمی‌توان همه تقصیرها را به گردن چنین افرادی انداخت....
 
اصلا چیزی به اسم جنون آنی نداریم!
تحلیل شخصیت «مهران سارنگ» در گفتگو با دكتر محمدرضا خدایی روان‌پزشك
«مهران! اسمت تو لیست تیم ملی نیست.» همه جنجال‌ها از همین یک جمله شروع شد. بعدش عصبانیت مهران سارنگ و به دنبال آن، کشته شدن یک جوان به دست یک فوتبالیست مشهور! حتما بعد از دیدن این تصاویر کلی در دلتان به مهران سارنگ بد و بیراه گفتید که او چه آدم خودخواهی است که با بی‌اعتنایی یک نفر از کوره در می‌رود و دست به هر کاری می‌زند....
 آدم‌های زیادی در اطرافمان هستند که چنین شخصیتی دارند و تحمل هیچ‌گونه انتقادی ندارند اما واقعیت این است که نمی‌توان همه تقصیرها را به گردن چنین افرادی انداخت. جامعه، رسانه‌ها و خانواده به اندازه خود فرد مقصرند. با دکتر محمدرضا خدایی، روان‌پزشک و عضو هیات علمی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی در این زمینه گفت‌وگویی کرده‌ایم که می‌خوانید.
 
شما شخصیت مهران سارنگ را چطور ارزیابی می‌کنید؟
بهتر است بحث را از انواع پرخاشگری و علل به وجود آمدن آن شروع کنیم. پرخاشگری علت‌های مختلفی دارد و ممکن است فرد دارای اختلال شخصیت «خودشیفته» باشد؛ به گونه‌ای که خودش را برتر و بالاتر از دیگران بداند و تصور کند همه زیبایی‌ها و توانایی‌ها در او جمع شده. در این حالت فرد نمی‌تواند هیچ‌کس را به‌عنوان رقیب بپذیرد و نمی‌تواند قبول کند که کسی از او بهتر باشد. بنابراین انتظار دارد در هر شرایطی مورد توجه و احترام بقیه افراد باشد و اگر این اتفاق نیفتد، عصبانی می‌شود و از کوره درمی‌رود.

این خودشیفتگی در چه افرادی بیشتر است؟ آیا می‌توان گفت در هنرمندان و ورزشکاران بیشتر دیده می‌شود؟

خودشیفتگی در همه اقشار جامعه ممکن است بروز پیدا کند و نمی‌توان گفت که در فوتبالیست‌ها یا هنرمندان و کسانی که مشهور هستند، بیشتر از بقیه افراد است. خودشیفتگی گاهی زمینه وراثتی دارد و گاهی هم تاثیر جامعه سبب خودشیفتگی می‌شود. زمانی که جامعه از فردی بیش از آن چیزی که هست تعریف و تمجید کند و آن فرد مشهور شود و همه جا او را بشناسند، این فرد كم‌كم باورش می‌شود که مهم‌تر از بقیه است. اگر چنین شخصی ظرفیت این همه تعریف و تمجید را نداشته باشد و به بیان بهتر آنقدر بزرگ نباشد که دیگران از او تعریف می‌کنند، کم‌کم در ذهنش این تصور ایجاد می‌شود که بهتر و شاخص‌تر از دیگر افراد جامعه است و همه باید به او احترام بگذارند. در این شرایط اگر کسی چنین احترامی را به او نگذارد، فرد عصبانی می‌شود و تعادلش را از دست می‌دهد.

گاهی اوقات، فرد در مدت زمان کوتاهی دارای موقعیت و جایگاهی می‌شود که شاید ظرفیتش را نداشته باشد. این موقعیت چقدر می‌تواند در ایجاد خودشیفتگی تاثیر داشته باشد؟

نوعی از اختلال شخصیت که در بعضی‌ها ایجاد و سبب رفتارهای پرخاشگرانه می‌شود، همین موضوع است؛ یعنی فرد، ظرفیت جایگاه و پولی که به دست آمده است را ندارد و در مدت زمان کوتاهی دارای شهرت و مقامی می‌شود که از نظر شخصیتی آمادگی لازم برای به دست‌آوردنش را نداشته. به عنوان نمونه، یک فوتبالیست به یک‌باره دارای شهرتی می‌شود که هنوز فرهنگ و توانایی لازم برای این جایگاه را به دست نیاورده و حتی شخصیت فرد هم دچار مشکل می‌شود و تصور می‌کند همه باید او را بشناسند و به او احترام بگذارند و اگر این اتفاق نیفتد فرد پرخاشگر می‌شود و شخصیت تدافعی پیدا می‌کند.

 آیا می‌توان گفت فردی که در یک چشم به هم زدن عصبانی می‌شود و ممکن است هر کاری (و حتی قتل) از او سر بزند، دچار جنون آنی شده است؟

نه،‌اصطلاح جنون آنی دیگر وجود ندارد و چه از نظر قانونی و چه از نظر پزشکی ما اصطلاحی به نام جنون آنی نداریم؛ بلکه پرخاشگری‌های مختلفی داریم که در موردشان صحبت کردم و یک مورد دیگر هم که باید به آن اشاره کنم، اختلال کنترل تکانه است. در این اختلال، فرد به صورت ناخودآگاه به علت گرفتاری‌ها و مشکلات زندگی، فراتر از حد طبیعی عصبانی می‌شود. به اصطلاح می‌گویند رفتاری مانند رعد و برق از خودش بروز می‌دهد که شکستن ظروف، پرت کردن اجسام، زدوخورد و حتی آسیب رساندن به افراد از جمله مواردی است که از افرادی که دچار این اختلال هستند بروز می‌کند و بعد از اینکه فرد تخلیه شد، از این رفتارش پشیمان می‌شود.

 آیا غرور و تکبر بیش از حد می‌تواند عاملی برای به وجود آمدن یك شخصیت خودشیفته باشد؟
غرور بیمارگونه همان اختلال خودشیفتگی است و درواقع، فردی که دچار اختلال خودشیفتگی است غرور و تکبر بیمارگونه دارد.

 به نظر شما رسانه‌ها به چه میزانی در پررنگ کردن شخصیت‌ها نقش دارند و چطور می‌توان این قضیه را تعدیل کرد؟

به اعتقاد من، فرد و جامعه به یک اندازه مقصرند و رسانه‌ها باید برای هر شخصی یا فاکتوری به اندازه جایگاه و ارزشی که دارد، بها بدهند. به‌عنوان نمونه یک فوتبالیست نباید در بین افراد جامعه آنقدر بزرگ شود که دچار خودشیفتگی شود و علاوه بر آن باید به هر انسانی به همان اندازه‌ای که ارزش دارد، بها داد. دومین نکته نقش مربیانی است که افراد را تربیت می‌کنند. به‌عنوان نمونه یك مربی که فوتبال را آموزش می‌دهد نباید فقط یک فوتبالیست تربیت کند؛ بلکه باید ظرفیت شهرت را هم در او ایجاد کند و مهارت زندگی، مهارت ارتباط اجتماعی و مهارت‌های اخلاقی آن حرفه را هم به فرد آموزش دهد تا غرور کاذب باعث نشود که یک هنرمند یا فوتبالیست از اوج به حضیض برسد. سومین نکته هم مربوط به نقش رسانه‌ها است. رسانه‌ها باید همه مهارت‌های ورزشی را به یک اندازه مطرح کنند و این‌گونه نباشد که فقط فوتبال در رسانه‌ها پررنگ باشد و بقیه ورزش‌ها مانند تنیس، کشتی یا شنا کم‌اهمیت جلوه کنند. اگر یک موضوع پررنگ شود، افرادی که به آن گرایش پیدا می‌کنند نیز خودشیفته می‌شوند. رسانه‌ها باید علاوه بر پرداختن به موضوعات جذابی مانند فوتبال، به مهارت‌‌آموزی و آموزش روش‌های صحیح زندگی نیز بپردازند.
 
 
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: salamatiran.com
 
مطالب پیشنهادی:
نگاهی به سریال «در مسیر زاینده‌رود»
عکس‌های جدید از سریال «در مسیر زاینده رود»
اثر جدید فتحی در ماه رمضان/ تصاویر چهره‌ها و صحنه‌ها
دیوار كوتاه فوتبال در مسير زاينده‌رود!
با مهرداد ضیایی، بازیگر و مشاور لهجه سریال در مسیر زاینده‌ رود