نگاهی به فیلم «چارچنگولی» اثر سعید سهیلی
طرح اولیه این فیلم زمانی که «مردی از جنس بلور» را میساختم به ذهنم رسید. آن زمان برای دیدن فیلمم به سینما فلسطین رفته بودم، لاله و لادن دو خواهر دوقلوی به هم چسبیده را دیدم و تصمیم گرفتم بر اساس زندگی آنها فیلمی بسازم. اما چون درگیر کارهای دیگر شدم، نتوانستم این پروژه را شروع کنم تا این که دو سال پیش بروی این قصه کار کردم.
ماجرا از بازداشتگاه شروع میشود، شهرام و بهرام را به همراه عده دیگری در یک پارتی گرفته اند، قیافههای عجیب و غریب هر کدام از بازداشت شدگان هم حال و هوای عجیبی به محیط خشک کلانتری داده است. مهمانان امروز کلانتری نزدیک ۳۰ جوان هستند که شب قبل در یک پارتی بودند، اکس زدند، مشروبات الکلی خوردند، لباسهای ناجور پوشیدند و خلاصه از این جور کارها.
جناب سرهنگ از شهرام و بهرام بازجویی میکند. بهرام میگوید؛ شهرام او را به مهمانی برده و شهرام او را در این کار دخیل میداند. بالاخره سرهنگ با اصرار بهرام و اعترافات آنها مجبور میشود شهرام را به بازداشتگاه در کنار سایرین بفرستد اما مشکل از این جا شروع میشود، این دو باید با هم باشند، سرهنگ برای این که از گفته آنها مطمئن شود، به آنها میگوید؛ لباسهایتان را دربیاورید تا ببینم چرا باید با هم باشید. سرهنگ متوجه میشود بهرام و شهرام از ناحیه کتف به هم چسبیده هستند.
«چارچنگولی» روایت زندگی دو برادر دوقلو به نامهای شهرام و بهرام است كه از ناحیه كتف و شانه به یكدیگر چسبیدهاند آنها از نظر ظاهر و عقاید به شدت با یكدیگر متفاوتند، اما مجبورند همدیگر را تحمل كنند.
موج كمدیسازی موجب شد تا سعید سهیلی هم تغییر ژانر دهد و فیلم جدید خود را در این ژانر بسازد. فیلمی با عنوان «چارچنگولی» كه سهیلی حالوهوای آن و تفاوتش با دیگر ساختههایش را اینطور توصیف میكند: «این فیلم اثری اجتماعی در قالب طنز است كه با دیگر فیلمهایم كاملا متفاوت است و هیچ ارتباطی به آنها ندارد، چرا كه پیش از این كار طنز نساختهام.»
رضا شفیعیجم و جواد رضویان نقش بهرام و شهرام را بازی میکنند. فتحعلی اویسی، بهاره رهنما، رضا فیض نوروزی، مهران رجبی، شهرام قائدی، و مژگان بیات نیز دیگر بازیگران این فیلم هستند.
این فیلم نخستین اثر سهیلی در ژانر طنز است. او پیش از این فیلمهایی در ژانر اجتماعی و دفاع مقدس ساخته که تعدادی از آنها کارهای موفقی بوده اند. اما این بار به تبعیت از وضعیت روز سینما به سراغ مضمونی رفته که هم به فروش قابل قبولی دست پیدا کند و هم تجربه ای جدید در کارنامه کاری خود ثبت کند.
"چارچنگولی" فیلم موفقی در ژانر طنز است، چرا که سهیلی به خوبی با روحیات مخاطب امروزی آشناست. میداند که تماشاگر دیگر به هر چیزی نمیخندد، برای دیدن فیلم وسواس خاصی دارد، هر مطلب سخیفی را طنز تلقی نمیکند. برای همین در این فیلم تمام سعی خود را کرده که طنز به نسبت قابل قبولی به تماشاگر ارائه دهد. ماجرای بهرام و شهرام به گفته خود سهیلی از لاله و لادن الهام گرفته شده اما این دوقلوی به هم چسبیده در "چارچنگولی" تفاوتهای زیادی دارند که در واقع هر کدام نماینده افراط و تفریط هستند.
سهیلی سعی کرده در این اثر به نوعی هم لحظات شادی را برای مخاطبش رقم بزند و هم به او گوشزد کند که در هیچ کاری افراط و تفریط خوب نیست. بهرام نمونه افراط در برخی امور به قول خودش مذهبی است و شهرام هم نمونه تفریط در اعتقادات است و از آن طرف نماینده افراطیون در رفتارهای به اصطلاح مدرن. همین اختلافات آنها بستری طنزی را فراهم میکند که تماشاگر را وادار میکند که تا انتها با "چارچنگولی" همراه شود.
نوع بازیها، میزانسنها، دیالوگهایی که از زبان بازیگران گفته میشود، نوع گریم و طراحی لباس، شخصیت پردازیهایی که وجود دارد همه و همه دست به دست هم داده تا "چارچنگولی" برای مخاطب جذاب و در عین حال همه چیز کاملاً با مضمون اثر هماهنگ باشد. به طور مثال در صحنه ای که مربوط به شرکت بهرام و شهرام در یک اکس پارتی است، تمام بازیگران فرعی به نوعی در حالتهای مختلف که مخصوص این نوع مهمانیهاست به صورت فیکس هستند و تنها چند بازیگر اصلی در حال حرکتند تا تماشاگر تمام تمرکز خود را به اصل ماجرا که همان اختلاف رفتاری و اعتقادی بهرام و شهرام است، جلب کند. در حالی که در بسیاری از فیلمهایی که محوریت آنها پارتیهایی از این دست است، شلوغیهای این گونه مهمانیها با آدمهای عجیب و غریب آن به تصویر کشیده میشود در حالی که سهیلی در "چارچنگولی" شخصیتهای فرعی خود که همان مهمانان این اکس پارتی هستند در بکراند قرار داده تا همه چیز به نقشهای اصلی متمرکز شود.
بعد از این که تماشاگر شهرام را که نمونه جوانان افراطی است، در مهمانی شناخت و با عملکرد و رفتار افراطی او در مصرف قرصهای روان گردان و مشروبات الکلی آشنا شد، به یکباره بازیگران فرعی نیز برای ثانیه ای وارد صحنه شده و با حرکات عجیب و غریب، شهرام را در کنسرتی که برای آنها اجرا میکند، همراهی میکنند. تماشاگر در این مهمانی با شخصیت عموی این دو هم آشنا میشود او هم نمونه دیگری از افراط است که گرداننده این گونه مهمانیهاست و دختر و پسرش هم او را در این کار یاری میدهند.
سهیلی با به تصویر کشیدن مدلهایی که جوانان امروزی در نوع لباس و آرایش مو و صورت خود به کار میبرند در بسیاری از صحنهها و در قالب شخصیتهای شهرام، ملوسک، پسر عمو و... به نوعی شیوههای غلط رفتاری این قبیل آدمها را نیز به نقد کشیده است. شهرام و دوستانش شخصیتهایی هستند که تمام دنیایشان شرکت در پارتی، رفتن دسته جمعی به شمال، آرایش خاص مو، صورت، پوشیدن لباسهای خارج از عرف جامعه است و پیشرفت را در این قبیل کارها میدانند. از آن طرف بهرام نیز که از حمایت دایی و دوستان کلاه مخملی برخوردار است، نمونه آدمهایی هستند که در گذشته خود مانده اند و از آن طرف بام افتاده اند.
دایی و نوچههایش تماشاگر را به یاد فیلمهای قیصر گونه میاندازند که زمانی همه چیز تحت سیطره آنها بود و از دید آنها دنیا انداختن کت بروی شانه، سبیلهای از بنا گوش در رفته، خوردن دیزی، حضور در قهوه خانه که حالا اسم سنتی به آن داده اند، عربده کشیدن و زور گویی و... است. بهرام دختر دایی را میخواهد و برای همین دایی و نوچههایش او را تحت مالکیت خود درآورده اند. شهرام هم که با ملوسک، دختر عمویش قرار ازدواج گذاشته، خود را با خانواده ملوسک همراه کرده است.
جناب سرهنگ از شهرام و بهرام بازجویی میکند. بهرام میگوید؛ شهرام او را به مهمانی برده و شهرام او را در این کار دخیل میداند. بالاخره سرهنگ با اصرار بهرام و اعترافات آنها مجبور میشود شهرام را به بازداشتگاه در کنار سایرین بفرستد اما مشکل از این جا شروع میشود، این دو باید با هم باشند، سرهنگ برای این که از گفته آنها مطمئن شود، به آنها میگوید؛ لباسهایتان را دربیاورید تا ببینم چرا باید با هم باشید. سرهنگ متوجه میشود بهرام و شهرام از ناحیه کتف به هم چسبیده هستند.
«چارچنگولی» روایت زندگی دو برادر دوقلو به نامهای شهرام و بهرام است كه از ناحیه كتف و شانه به یكدیگر چسبیدهاند آنها از نظر ظاهر و عقاید به شدت با یكدیگر متفاوتند، اما مجبورند همدیگر را تحمل كنند.
موج كمدیسازی موجب شد تا سعید سهیلی هم تغییر ژانر دهد و فیلم جدید خود را در این ژانر بسازد. فیلمی با عنوان «چارچنگولی» كه سهیلی حالوهوای آن و تفاوتش با دیگر ساختههایش را اینطور توصیف میكند: «این فیلم اثری اجتماعی در قالب طنز است كه با دیگر فیلمهایم كاملا متفاوت است و هیچ ارتباطی به آنها ندارد، چرا كه پیش از این كار طنز نساختهام.»
رضا شفیعیجم و جواد رضویان نقش بهرام و شهرام را بازی میکنند. فتحعلی اویسی، بهاره رهنما، رضا فیض نوروزی، مهران رجبی، شهرام قائدی، و مژگان بیات نیز دیگر بازیگران این فیلم هستند.
این فیلم نخستین اثر سهیلی در ژانر طنز است. او پیش از این فیلمهایی در ژانر اجتماعی و دفاع مقدس ساخته که تعدادی از آنها کارهای موفقی بوده اند. اما این بار به تبعیت از وضعیت روز سینما به سراغ مضمونی رفته که هم به فروش قابل قبولی دست پیدا کند و هم تجربه ای جدید در کارنامه کاری خود ثبت کند.
"چارچنگولی" فیلم موفقی در ژانر طنز است، چرا که سهیلی به خوبی با روحیات مخاطب امروزی آشناست. میداند که تماشاگر دیگر به هر چیزی نمیخندد، برای دیدن فیلم وسواس خاصی دارد، هر مطلب سخیفی را طنز تلقی نمیکند. برای همین در این فیلم تمام سعی خود را کرده که طنز به نسبت قابل قبولی به تماشاگر ارائه دهد. ماجرای بهرام و شهرام به گفته خود سهیلی از لاله و لادن الهام گرفته شده اما این دوقلوی به هم چسبیده در "چارچنگولی" تفاوتهای زیادی دارند که در واقع هر کدام نماینده افراط و تفریط هستند.
سهیلی سعی کرده در این اثر به نوعی هم لحظات شادی را برای مخاطبش رقم بزند و هم به او گوشزد کند که در هیچ کاری افراط و تفریط خوب نیست. بهرام نمونه افراط در برخی امور به قول خودش مذهبی است و شهرام هم نمونه تفریط در اعتقادات است و از آن طرف نماینده افراطیون در رفتارهای به اصطلاح مدرن. همین اختلافات آنها بستری طنزی را فراهم میکند که تماشاگر را وادار میکند که تا انتها با "چارچنگولی" همراه شود.
نوع بازیها، میزانسنها، دیالوگهایی که از زبان بازیگران گفته میشود، نوع گریم و طراحی لباس، شخصیت پردازیهایی که وجود دارد همه و همه دست به دست هم داده تا "چارچنگولی" برای مخاطب جذاب و در عین حال همه چیز کاملاً با مضمون اثر هماهنگ باشد. به طور مثال در صحنه ای که مربوط به شرکت بهرام و شهرام در یک اکس پارتی است، تمام بازیگران فرعی به نوعی در حالتهای مختلف که مخصوص این نوع مهمانیهاست به صورت فیکس هستند و تنها چند بازیگر اصلی در حال حرکتند تا تماشاگر تمام تمرکز خود را به اصل ماجرا که همان اختلاف رفتاری و اعتقادی بهرام و شهرام است، جلب کند. در حالی که در بسیاری از فیلمهایی که محوریت آنها پارتیهایی از این دست است، شلوغیهای این گونه مهمانیها با آدمهای عجیب و غریب آن به تصویر کشیده میشود در حالی که سهیلی در "چارچنگولی" شخصیتهای فرعی خود که همان مهمانان این اکس پارتی هستند در بکراند قرار داده تا همه چیز به نقشهای اصلی متمرکز شود.
بعد از این که تماشاگر شهرام را که نمونه جوانان افراطی است، در مهمانی شناخت و با عملکرد و رفتار افراطی او در مصرف قرصهای روان گردان و مشروبات الکلی آشنا شد، به یکباره بازیگران فرعی نیز برای ثانیه ای وارد صحنه شده و با حرکات عجیب و غریب، شهرام را در کنسرتی که برای آنها اجرا میکند، همراهی میکنند. تماشاگر در این مهمانی با شخصیت عموی این دو هم آشنا میشود او هم نمونه دیگری از افراط است که گرداننده این گونه مهمانیهاست و دختر و پسرش هم او را در این کار یاری میدهند.
سهیلی با به تصویر کشیدن مدلهایی که جوانان امروزی در نوع لباس و آرایش مو و صورت خود به کار میبرند در بسیاری از صحنهها و در قالب شخصیتهای شهرام، ملوسک، پسر عمو و... به نوعی شیوههای غلط رفتاری این قبیل آدمها را نیز به نقد کشیده است. شهرام و دوستانش شخصیتهایی هستند که تمام دنیایشان شرکت در پارتی، رفتن دسته جمعی به شمال، آرایش خاص مو، صورت، پوشیدن لباسهای خارج از عرف جامعه است و پیشرفت را در این قبیل کارها میدانند. از آن طرف بهرام نیز که از حمایت دایی و دوستان کلاه مخملی برخوردار است، نمونه آدمهایی هستند که در گذشته خود مانده اند و از آن طرف بام افتاده اند.
دایی و نوچههایش تماشاگر را به یاد فیلمهای قیصر گونه میاندازند که زمانی همه چیز تحت سیطره آنها بود و از دید آنها دنیا انداختن کت بروی شانه، سبیلهای از بنا گوش در رفته، خوردن دیزی، حضور در قهوه خانه که حالا اسم سنتی به آن داده اند، عربده کشیدن و زور گویی و... است. بهرام دختر دایی را میخواهد و برای همین دایی و نوچههایش او را تحت مالکیت خود درآورده اند. شهرام هم که با ملوسک، دختر عمویش قرار ازدواج گذاشته، خود را با خانواده ملوسک همراه کرده است.
در "چارچنگولی" تمام رفتارهای شخصیتهای اصلی آنقدر غلو شده و افراطی است که تماشاگر کاملاً متوجه نادرست بودن رفتار آنها میشود. شهرام و بهرام حتی در رفتارهای ساده روزمره هم با یکدیگر اختلاف نظر دارند، آنها غذاهای متفاوتی دوست دارند، در خوابیدن مشکل دارند، حتی در ابراز عشق به همسران آینده خود هم افراطی عمل میکنند. یکی دوست دارد فوتبال نگاه کند، یکی دیدن راز بقا را ترجیح میدهد. کارهای آنها اطرافیانشان را کلافه کرده و حتی روحانی مسجد محل هم با رفتارهای آنها به واکنش وادار میشود و به آنها توصیه میکند تا با عمل جراحی از هم جدا شوند و به مشکلات خود پایان دهند.
سهیلی در این اثر هم از طنز کلام بهره گرفته و هم از رفتارهای طنز شخصیتها استفاده کرده است. البته در برخی از دیالوگها یا رفتارها کمی اغراق صورت گرفته و شاید برای مخاطب زننده و سخیف باشد. اما در مجموع طراحی داستان و شخصیتها طوری است که تماشاگر بی خودی نمیخندد و لحظاتی شادی هم برای او فراهم میشود و در عین حال متوجه میشود که در هر کاری تعادل باید داشته باشد. اما شهرام و بهرام بجای الگو قرار دادن این افراد به سمت آدمهایی گرایش دارند که به اختلافات آنها بیشتر دامن میزنند.
البته در این فیلم بجز آدمهای افراطی، شخصیتهای متعادلی مانند مادر شهرام و بهرام، روحانی مسجد، برادر کوچک تر آنها هم وجود دارند. مثلاً روحانی محل هم به عبادت میپردازد و هم به قول صریح قرآن توجه میکند و او دنیا مانند ورزش کردن و... را مدنظر دارد. برادر کوچک آنها هم یک بسیجی است منتهی با این تفاوت که در هر کاری رعایت تعادل را میکند و امور اخروی و دنیوی را همراه هم انجام میدهد.
سهیلی در این اثر هم از طنز کلام بهره گرفته و هم از رفتارهای طنز شخصیتها استفاده کرده است. البته در برخی از دیالوگها یا رفتارها کمی اغراق صورت گرفته و شاید برای مخاطب زننده و سخیف باشد. اما در مجموع طراحی داستان و شخصیتها طوری است که تماشاگر بی خودی نمیخندد و لحظاتی شادی هم برای او فراهم میشود و در عین حال متوجه میشود که در هر کاری تعادل باید داشته باشد. اما شهرام و بهرام بجای الگو قرار دادن این افراد به سمت آدمهایی گرایش دارند که به اختلافات آنها بیشتر دامن میزنند.
البته در این فیلم بجز آدمهای افراطی، شخصیتهای متعادلی مانند مادر شهرام و بهرام، روحانی مسجد، برادر کوچک تر آنها هم وجود دارند. مثلاً روحانی محل هم به عبادت میپردازد و هم به قول صریح قرآن توجه میکند و او دنیا مانند ورزش کردن و... را مدنظر دارد. برادر کوچک آنها هم یک بسیجی است منتهی با این تفاوت که در هر کاری رعایت تعادل را میکند و امور اخروی و دنیوی را همراه هم انجام میدهد.
از محتوا و داستان بگذریم، بازیها هم به نوعی بار طنز فیلم را بیشتر کرده است. جواد رضویان که شخصیت بهرام را بازی میکند به خوبی نمونه شخصی است که در امور مذهبی افراط میکند. نوع حرکات او، گریمی که بروی صورت او انجام شده و طرز گویش او بیننده را متوجه این قضیه میکند که او نماینده چه قشر آدمهایی است. او به ظاهر مذهبی است اما برای شرکت در نماز جماعت به مسجد نمیرود چون معتقد است؛ ریا میشود! با عمل جراحی و جداشدن از شهرام موافق نیست چون میگوید؛ در کار خدا نباید دخالت کرد، اسم خود را از بهرام به احمد تغییر داده زیرا اعتقاد دارد بهرام اسم سبکی است، در قبر میخوابد تا خداوند توبه آنها را بپذیرد. رضویان به خوبی از عهده چنین کاراکتری برآمده و تماشاگر تا پایان با او همراه میشود.
رضا شفیعی جم هم در "چارچنگولی" برخلاف سایر نقشهایش از تیپ فاصله گرفته و شخصیتی به نام شهرام را ارائه داده است. او حتی با حرکات چشمهایش تماشاگر را به زوایای پنهان شخصیت شهرام میبرد. بده بستانهای خوب این دو هم به باور پذیری تماشاگر برای این که متوجه شوند آنها واقعاً به هم چسبیده هستند، کمک کرده. به طور مثال هرگاه یکی از آنها عطسه میزند، دیگری هم با درک درست از این اتفاق، به حرکت وادار میشود.
سایر بازیگران از جمله بهاره رهنما در نقش ملوسک، رضا فیض نوروزی در نقش عمو، ساعد سهیلی در نقش برادر تعادل، شهرام قائدی در نقش پسر عمو هم به رضویان و شفیعی جم کمک کرده اند و بار طنز قصه را به خوبی به یدک کشیده اند. طوری که رهنما با تغییری که در نوع حرکات و بیان خود داده، به خوبی این را به تماشاگر فهمانده که برخی دختران جوان اصرار دارند که طوری صحبت کنند که گویی همین چند ساعت پیش از خارج آمده اند و فارسی را بلد نیستند صحبت کنند، باید آرایشهای خاصی بروی صورت خود داشته باشند، به پارتی بروند، برای فرد مورد علاقه خود گل رز بخرند و... . شهرام قائدی هم نقش پسرهای دخترنما را دارد که دوست دارند شخصیت خود را با دختران نزدیک کنند.
از ابتدا تا انتهای داستان، تماشاگر با اثری طنز مواجه است که حتی در پلان آخر هم از بار طنز کاسته نمیشود. ماجرا طوری به پایان میرسد که همه چیز ختم به خیر میشود، اما هیچ چیز افراطی و غلو شده نیست. یعنی اگر "چارچنگولی" با ازدواج شهرام و بهرام تمام میشود، برای تماشاگر قابل پذیرش است اگر از هم جدا میشوند، بازهم تماشاگر آنها را میپذیرد. زیرا تا پایان ماجرا بازهم اختلافات رفتاری و عقیدتی این دو وجود دارد و تماشاگر به آنها تا انتها در ارتباط است و پیوند آنها با تماشاگر قطع نمیشود.
گریم هم در "چارچنگولی" بسیار قابل قبول است زیرا آنقدر دو دست شهرام و بهرام به طور طبیعی به هم چسبیده شده که مانند دو دست انسان، طبیعی است. لباسهایی هم که برای آنها دوخته شده با ظرافت و دقت خاصی طراحی شده که هم هنرپیشهها برای انجام حرکات خود راحت تر باشند و هم تماشاگر آنها را به عنوان دوقلوی به هم چسبیده بپذیرد.
سهیلی در این اثر سعی کرده بخشهایی از رفتارهای اجتماعی، حتی موضوع فوتبال، عملکرد تیم ملی و حتی کارشناسان و گزارشگران را هم به نقد بکشد. در جایی که بهرام و شهرام مشغول تماشای تلویزیون هستند، زمانی که فوتبال در حال پخش است، بهرام نام بازیکنان را اشتباه میگوید، درباره برنامه نود صحبت میکند، به مربی تیمی ملی هم توجه ویژه دارد! اما نویسنده در جایی اشتباه میکند و موضوع پیوند اعضا را دست مایه طنز قرار میدهد که برای بیننده چندان خوشایند نیست چرا که پیوند اعضای فردی که دچار مرگ مغزی شده موضوع چندان جالبی برای کارهای طنز نیست. "چارچنگولی" در مجموع اثری است که میتواند مخاطب زیادی را به خود جذب کند و به اثری موفق در ژانر طنز تبدیل شود.
رضا شفیعی جم هم در "چارچنگولی" برخلاف سایر نقشهایش از تیپ فاصله گرفته و شخصیتی به نام شهرام را ارائه داده است. او حتی با حرکات چشمهایش تماشاگر را به زوایای پنهان شخصیت شهرام میبرد. بده بستانهای خوب این دو هم به باور پذیری تماشاگر برای این که متوجه شوند آنها واقعاً به هم چسبیده هستند، کمک کرده. به طور مثال هرگاه یکی از آنها عطسه میزند، دیگری هم با درک درست از این اتفاق، به حرکت وادار میشود.
سایر بازیگران از جمله بهاره رهنما در نقش ملوسک، رضا فیض نوروزی در نقش عمو، ساعد سهیلی در نقش برادر تعادل، شهرام قائدی در نقش پسر عمو هم به رضویان و شفیعی جم کمک کرده اند و بار طنز قصه را به خوبی به یدک کشیده اند. طوری که رهنما با تغییری که در نوع حرکات و بیان خود داده، به خوبی این را به تماشاگر فهمانده که برخی دختران جوان اصرار دارند که طوری صحبت کنند که گویی همین چند ساعت پیش از خارج آمده اند و فارسی را بلد نیستند صحبت کنند، باید آرایشهای خاصی بروی صورت خود داشته باشند، به پارتی بروند، برای فرد مورد علاقه خود گل رز بخرند و... . شهرام قائدی هم نقش پسرهای دخترنما را دارد که دوست دارند شخصیت خود را با دختران نزدیک کنند.
از ابتدا تا انتهای داستان، تماشاگر با اثری طنز مواجه است که حتی در پلان آخر هم از بار طنز کاسته نمیشود. ماجرا طوری به پایان میرسد که همه چیز ختم به خیر میشود، اما هیچ چیز افراطی و غلو شده نیست. یعنی اگر "چارچنگولی" با ازدواج شهرام و بهرام تمام میشود، برای تماشاگر قابل پذیرش است اگر از هم جدا میشوند، بازهم تماشاگر آنها را میپذیرد. زیرا تا پایان ماجرا بازهم اختلافات رفتاری و عقیدتی این دو وجود دارد و تماشاگر به آنها تا انتها در ارتباط است و پیوند آنها با تماشاگر قطع نمیشود.
گریم هم در "چارچنگولی" بسیار قابل قبول است زیرا آنقدر دو دست شهرام و بهرام به طور طبیعی به هم چسبیده شده که مانند دو دست انسان، طبیعی است. لباسهایی هم که برای آنها دوخته شده با ظرافت و دقت خاصی طراحی شده که هم هنرپیشهها برای انجام حرکات خود راحت تر باشند و هم تماشاگر آنها را به عنوان دوقلوی به هم چسبیده بپذیرد.
سهیلی در این اثر سعی کرده بخشهایی از رفتارهای اجتماعی، حتی موضوع فوتبال، عملکرد تیم ملی و حتی کارشناسان و گزارشگران را هم به نقد بکشد. در جایی که بهرام و شهرام مشغول تماشای تلویزیون هستند، زمانی که فوتبال در حال پخش است، بهرام نام بازیکنان را اشتباه میگوید، درباره برنامه نود صحبت میکند، به مربی تیمی ملی هم توجه ویژه دارد! اما نویسنده در جایی اشتباه میکند و موضوع پیوند اعضا را دست مایه طنز قرار میدهد که برای بیننده چندان خوشایند نیست چرا که پیوند اعضای فردی که دچار مرگ مغزی شده موضوع چندان جالبی برای کارهای طنز نیست. "چارچنگولی" در مجموع اثری است که میتواند مخاطب زیادی را به خود جذب کند و به اثری موفق در ژانر طنز تبدیل شود.
"چارچنگولی" از ۲۷ اردیبهشت ماه امسال در خیابان ایران مقابل دوربین حسین ملكی رفت تا طی ۴۵ جلسه فیلمبرداری آن در تهران و شمال كشور به سرانجام برسد. سهیلی كه برای دریافت پروانه ساخت چارچنگولی ۶ ماه انتظار كشید این فیلم را با همكاری محمد نجیبی به عنوان سرمایهگذار تهیه و تولید كرد. در تولید این فیلم جهانگیر میرشكاری (مدیر صدابرداری)، كامبیز دارابی (دستیار اول كارگردان و مدیر برنامهریزی) عباس بلوندی (طراح صحنه و لباس)، بابك شعاعی (طراح گریم)، میترا احمدی (مدیر تولید)، حسن شجاعی (عكاس) و ندا عاصف (منشی صحنه) با او همكاری داشته اند.
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: www.aftab.ir