زنی که در هر پرده فیلم رنگ مویش عوض می‌شد، معشوقه مورد علاقه چارلی کافمن و میشل گوندری بود. همچنان که...
 
کیت وینسلت/ بهترین بازیگر زن
همه چیز قطعا ً با «تایتانیک» آغاز شد. هر چند تا پیش از سال 1997 وینسلت حداقل 2 بار با دو فیلم «جود» (1995) و «موجودات بهشتی» طعم موفقیت را چشیده بود، ولی «تایتانیک» به ناگهان او و لئوناردو دی کاپریو را به شمایل تبدیل کرد. وینسلت حالا نه فقط یک ستاره‌ هالیوودی که تصویری مثالی برای نسل نوجوانان پایان قرن بود. او  دیگر نه حتی یک ستاره که تصویری از عشق و نمونه ای ازلی _ ابدی از اخرین معجزات ‌هالیوودی بود.
پس طبیعی بود که تا اوایل قرن جدید، فیلم «قلم پرها» ( 2000) او هنوز «دختره تایتانیک» بود. اگر نقش اش در «دود مقدس» شمایلی دیگر از او بود ولی او انگار همچنان دختر ایستاده بر عرشه تایتانیک بود که باد در گیسوان‌اش پیچیده بود. بیهوده نبود که وقتی برای نخستین بار اسکورسیزی، لئوناردو دی کاپریو را برای «دار و دسته نیویورکی» انتخاب کرد، خیلی‌ها حتی استاد را سرزنش کردند و خواستند از او دل ببرند، ولی وقتی دی کاپریو در سومین فیلم متوالی اسکورسیزی، (رفتگان) حضور یافت، باورش کردند، او بازیگر شده بود. دیگر بچه خوشگل ‌هالیوود نبود، حالا سه نقش اول در سه فیلم متوالی از اسکورسیزی داشت، یعنی جا پای دنیرو یا جوپشی گذاشته و البته سربلند مانده بود.
 
اما کارنامه وینسلت با اسکورسیزی پیوند نخورد، حضر او در 12 سال گذشته، همه جور نقشی در همه جور فیلمی ‌را شامل می‌شود. تصویر شمایلی را سخت می‌توان شکست و 2 ستاره «تایتانیک» راهی جز شکستن شمایل‌شان نداشتند.
کلمانتین، تصویری دیگر گونه از «رز» تایتانیک بود. زن عاشق شوخ و شنگ، «درخشش ابدی یک ذهن بی آلایش» دیگر کم و بیش هیچ ربطی به «تایتانیک» یا به آن شمایل ساخته شده در اواخر قرن گذشته نداشت. زنی که در هر پرده فیلم رنگ مویش عوض می‌شد، معشوقه مورد علاقه چارلی کافمن و میشل گوندری بود. همچنان که ایده مرکزی دو فیلم شبیه بود ولی تفاوت آن چنان بود که باید معشوقه دیگری خلق می‌شد، که شد و این کیت وینسلت بود که تصویر گر هر دو زن بود.
در «بچه‌های کوچک» ( 2006) او دیگر یک مادام بوواری مدرن بود. تصویر شمایلی نه فقط شکسته بود که حالا به چیزی دیگر تبدیل شده بود. او بازیگری شده بود که می‌توانست فیلم به فیلم تغییر کند.
کمی‌ عقب‌تر که برگردیم، وینسلت مانند بسیاری دیگر از بازیگران انگلیسی، با سابقه حضور در تئاتر رشد کرده بود و تا پیش از «کتاب خوان» 5 بار نامزد دریافت جایزه اسکار شده بود. تا مثل دیگر همگنان‌اش _ بازیگران انگلیسی _ مورد احترام ‌هالیوود باشد. از «در جست و جوی ناکجا آباد» ( 2004) تا مراسم هشتاد و دومین جوایز اسکار، او بی سر و صدا این مسیر را هموار کرده بود. ستاره محبوب ‌هالیوود در 15  سال حضورش در سینما آن قدر حضورهای عجیب و غریب داشت و آن قدر همه نوع نقشی ایفا کرد که اسکار با علاقه جایزه‌اش را به او داد. او از همان اواخر قرن گذشته از عرشه پایین نیامده بود. او هنوز بر دماغه عرشه ایستاده بود و باد در موهایش بازی می‌کرد. تصویر ازلی _ ابدی _ این ژولیت مدرن بر عرشه کشتی تایتانیک که چه تعداد از دختران و پسران نوجوان را آن سال گریان کرده بود، حالا زن پخته همان نوجوانان بود که بزرگ شده بودند. 12 سالی که گذشته بود، زن عاشق را به اسکار رسانده بود. باد هنوز در همان گیسوان می‌پیچید، ولی شمایل نوجوانان اواخر قرن گذشته، حالا زنی است؛ بازیگری است، ستاره ای است، با مجسمه اسکار.
 
 
 
 گردآوری: گروه فرهنگ و هنر  سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: ماهنامه نسیم هراز/ شماره 38
بازنشر اختصاصی سیمرغ
 
مطالب پیشنهادی:
بهترین بازیگر نقش اول زن اسکار 2009+ گزارش تصویری
 مصاحبه با کیت وینسلت درباره فیلم «کتابخوان»
کابوس یک شرم تاریخی!
فوق ‌ستاره‌ای در دنیای هالیوود+گزارش تصویری
هرآنچه که در مورد مراسم اسکار نمی‌دانستید!