ازهمه بامزه‌تر ورود كاراكتر حاج مهدی است. جایی كه جنازه مانده روی دست پسرها، با حضور قاتل ماجرا می‌رود كه به جاهایی باریك كشیده شود. جنازه و قاتل و تبر نشان می‌دهد...
 
اگر همزمانی تقریبی در اكران فیلم‌های سینمای «حریم» و «كلبه» تصادفی هم باشد؛ این امتیاز را به ما می‌دهد بیشتر از قبل روی این ژانر و گونه سینمایی یعنی سینمای وحشت تمركز كنیم. گونه‌ای كه بی‌هیچ تعارفی برای سینمای ما هنوز نوپاست.
اگر چه پیش از این سینمای ایران تجربه‌هایی در این زمینه داشته است (یكی دو تا از آثار مرحوم خاچیكیان و در سال‌های اخیر فیلم‌های شب بیست و نهم، پارك وی، احضارشدگان و حتی اقلیما و یكی دو اثر دیگر...)
 
اما همه اینها آثاری هستند كه بیشتر باید مشق‌ها و تمرین‌های قبل از شروع یك بازی بزرگ تصور شوند. پس از اكران حریم حالا با كلبه نخستین ساخته جواد افشار روبه‌رو هستیم: 2 دختر به همراه 2 پسر دانشجو برای انجام دادن یك پروژه تحقیقاتی دانشگاهی رهسپار جنگل‌های شمال می‌شوند؛ جایی در دل یك جنگل كه دست برقضا یك غسالخانه با حال هم در آنجا هست... این تمام قصه 2 خطی فیلم كلبه است...
سینمای وحشت ایرانی یا می‌‌تواند یك كپی كشی اصل از آثار برتر یا حتی دم‌دستی فیلم‌های خارجی باشد یا این كه داستانی داشته باشد بكر و سرشار از نبوغ و با تكیه بر قوانین و قواعد ژانر وحشت. بیرون از این دو حال احتمالا و شاید فعلا نمی‌توانیم تولیدی دیگر متصور شویم. آنچه مربوط به راه‌حل اول است یعنی كپی‌برداری از آثار خارجی، اتفاقا می‌‌تواند كار خوبی هم باشد. این ژانر در ایران نوپاست و به هر حال باید تجربه‌هایی صورت بگیرد، تجربه‌هایی كه می‌تواند براساس بضاعت سینمای ایران برای این ژانر بشدت جذاب و پرطرفدار شكل بگیرد. بضاعت سناریوهای ما در این ژانر با امكانات سینمایی و تروكاژ و افكت وساوند افكت و آیتم‌های دیگر و... همگی در عملی شدن این روند دخیل هستند.
 
راه دوم كه بسی سخت‌تر است همان راهی است كه انتظار می‌طلبد تا فیلمسازی پیدا شود و با نبوغش كاری كند كارستان و چنان فیلمی در ژانر وحشت برای سینمای ایران بسازد كه دیگر در این ژانر نوپا خوانده نشویم كه فعلا خبری از این نابغه نیست. آنچه در این سال‌ها ساخته شده اما قضیه الگوبرداری (واژه بسیار بامزه اما مودبانه كپی‌كشی)‌ هم نیست. یعنی این كه همین الگوبرداری هم قاعده دارد و قوانین دارد. همچنان كه هر ژانری در سینما قواعد خودش را دارد. كلبه اثری است كه 10 دقیقه دوام می‌آورد. از این منظر كه تماشاگر وقتی فیلمی در این ژانر می‌بیند یكضرب و درجا می‌رود سراغ چند المنت اساسی كه علت ترس برایش معنا شود و این معنا شدن باید تصویری و سینمایی صورت بگیرد؛ به هیچ رمل و اسطرلابی هم نیاز نیست. قوانین ژانر وحشت می‌گوید مكان ترسیدن، زمان وحشت كردن، علت و مقابله با ترس و چیزهایی دیگر یا با اطلاعات قطره‌چكانی به تماشاگر داده می‌شود یا حتی علت ترس به او ارائه می‌شود و در عوض تماشاگر را در این مهم سهیم می‌كند كه قهرمان فیلم و ضدقهرمان داستان را در ادامه كار ببیند و با حدس و گمان به یك همذات‌پنداری با او برسد یا مواردی دیگر. كلبه البته بد شروع نمی‌كند؛ حتی قبل از دیدن فیلم، همین كه پا به سینما می‌گذارید با یك خروار عكس و بروشور و اطلاعات و... روبه‌رو می‌شوید كه به شما صددرصد اطمینان می‌دهند قرار است بروید داخل و یك فیلم ترسناك ببینید. تماشاگر با اطمینان كامل پا به سالن تاریك می‌گذارد؛ تیتراژ را با موسیقی‌اش می‌بیند و می‌شنود و كمی تا قسمتی بیشتر مایل می‌شود درون ترس شیرجه برود. شروع فیلم با نیت سفر به شمال و شنیدن كلمه مرده‌شوی خانه كافی است كه تماشاگر در دقیقه دهم جل و پلاس خود را بردارد و از سالن تاریك بیرون آمده و به آفتاب سلام كند. بودن در مرده شوی خانه آن هم در یك جنگل كذایی و رو شدن مكان و كمی بعدتر زمان و سپس نشان دادن ترس و علت ترس باعث می‌شود كل داستان لو برود و این برای یك فیلم ترسناك چیزی بیش از خودكشی نیست.جواد افشار برای بیان قصه فیلمش هم عجله داشته و هم این كه هیچ تمهیدی برای تعریف قصه‌اش به گونه‌ای كه تماشاگر بپذیرد مشغول تماشای یك فیلم ترسناك است، نداشته است. پسرها و دخترهای فیلم كلبه به لحاظ مكان هیچ كم و كسری نداشتند. یعنی اگر یك داستان با چارچوب خاص و بستر لازم در این مكان تعریف می‌شد، شاید 20 داستانك و ماجرای فرعی جذاب و ترسناك از دل این بستر به وجود می‌آمد. یك جنگل داریم كه با همه زیبایی‌اش در شب جایی جز برای وحشت كردن نیست و یك مرده‌شوی خانه داریم كه صبح و شب می‌تواند ترسناك باشد، اما به جای استفاده از این مكان‌ها یك جنازه هم داریم كه گویا اصلی‌ترین وظیفه آدم‌های فیلم كلبه، جابه‌جایی آن است. یعنی آنچنان تمهیدات افشار برای صحنه‌پردازی صحنه‌های مربوط به مرده‌شوی خانه و بیرون آن دم‌دستی است كه تماشاگر دچار حیرت می‌شود. هر وقت قرار است كمی حس ترس و چاشنی وحشت در فیلم تزریق شود این كار با جیغ‌های بنفش دخترهای فیلم روی می‌دهد (صحنه حمله سگ‌ها به ماشین، در حالی كه دخترها داخل آن هستند را به یاد بیاورید)‌. حتی وقتی خودروی آنها سگی را زیر می‌گیرد یا آن پلان تصادف خودرو را به یاد بیاورید (آنجا كه به یك درخت برخورد می‌كنند)‌ اصلا انگار هیچ اتفاقی نیفتاده. در صورتی كه بسیار زیركانه می‌شد حداقل از صحنه زیر گرفتن سگ یا حمله سگ‌ها به دخترهای داخل ماشین سوسپانس یا تعلیقی به فیلم وارد نمود كه هدفش در راستای القای ترس و وحشت قصه اصلی باشد. این صحنه‌ها آنقدر راحت شروع و خاتمه پیدا می‌كنند كه تماشاگر از خود می‌پرسد چرا باید این اتفاق‌ها روی بدهد وقتی كه این ماجراهای فرعی هیچ دخلی به قصه اصلی ندارند.
از همه بامزه‌تر ورود كاراكتر حاج مهدی است. جایی كه جنازه مانده روی دست پسرها، با حضور قاتل ماجرا می‌رود كه به جاهایی باریك كشیده شود. جنازه و قاتل و تبر نشان می‌دهد پسرها و دخترها در بد وضعی گیر آمده‌اند؛ اكشن ماجرا دعوای پسرها با قاتل است و اسلحه هم نام تبر نام دارد! طبیعی است كه طبق قاعده ژانر وحشت، باید ترس از مردن یا روبه‌رو شدن با هیولا یا یك چیز ترسناك ماوراءالطبیعه مثل جن و چیزهای از این قبیل هر لحظه در ذهن تماشاگران به باروری كامل برسد و در این روند دفاع و نجات قهرمان قصه مهم‌ترین چیز است.
 
پسرها تبر را در اكشن محترمانه‌ای (به خاطر این‌كه دعوای قاتل و پسرها مثل كاراته‌كاهایی است كه دارند عملیات نمایشی انجام می‌دهند یا تكواندوكاری كه روی شیاپ چانگ به انجام نرمش مشغول است)‌ از دست قاتل درمی‌آورند و در آستانه زدن به ملاج وی، دست حاج‌مهدی وارد كادر می‌شود و درگیری فیصله می‌یابد آن‌هم در اكشن ترین صحنه فیلم در واقع حضور جمشید هاشم‌پور كه می‌توانست نقطه قوت فیلم باشد با سپردن نقشی به او كه جای تعامل آنچنانی با دیگر بازیگران ندارد هم باعث شده امتیاز بازیگری فیلم كلبه زیاد نباشد. هم هاشم‌پور و حتی كامبیز‌ دیرباز با انرژی زیاد و با انگیزه فراوان جلوی دوربین كار كرده‌اند اما قصه فیلم باعث می‌شود این امتیاز نتواند كمكی به موفق شدن فیلم بكند. چرا كه در كلبه، كلام حرف اول و آخر را می‌زند؛ آن‌هم در ژانر وحشت. گونه‌ای از سینما كه شاید جزو چند ژانر باشد كه تصویر در آن مهم‌ترین چیز است و دیالوگ در آن حتی از چینش لوازم صحنه هم می‌تواند كم‌ مقدارتر باشد. سكانس پایانی را به یاد بیاورید. آنجا كه قاتل ماجرا دستگیر شده است. اگر چه شناسایی او برای تماشاگر و پرداخت وی بسیار ضروری بوده اما تا سكانس پایانی هیچ تصوری از او درست نیست.
 
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: jamejamonline.ir
 
مطالب پیشنهادی:
مهم‌ترین فیلم‌های سینمای وحشت ایران از دیروز تا امروز
تفاوت فیلم‌های ترسناک ایرانی و خارجی!!
مهم‌ترین آدمکش‌های تاریخ سینما!!
نگاهی به فیلم ترسناک «كلبه»
ترسیدن به سبك ایرانی‌ها!