چرا در تماشای نگار، گاهی تماشاگر در درک ترس، غم و هیجان مردد می شود؟
در این مقاله به بررسی فیلم نگار آخرین ساخته رامبد جوان پرداخته خواهد شد.

نقد فیلم نگار

فیلم نگار دارای ویژگی هایی ست که آن را  به اثری منحصر به فرد تبدیل می نماید. ویژگی هایی که تا پیش از این, در سینمای ایران شاهد آن نبوده ایم. این سبک روایت, از طریق حلول روح در یک جسم دیگر و یا فلش بک های غیرمنتظره بار اولی است که در سینمای ایران اتفاق می افتد و از این حیث باید به رامبد جوان برای مزه مزه کردن این اتفاق تازه تبریک گفت. فیلم  نگار با ریتم روانی که دارد و دوری گزینی از زیاده گویی و کشدار کردن روایت داستان,  مخاطب را تا انتهای فیلم به دنبال کردن داستان راغب می کند, و با توجه به داشتن برخی از فضاسازی های موفق لحظاتی لذت بخش  را برای مخاطب فراهم می کند. اما در کل، این اثر را یک فیلم موفق در ژانر اکشن و معمایی نمی توان به حساب آورد. فیلم نگار در وهله اول با تیزرهای تبلیغاتی اش به عنوان اثری اکشن و جدی که دارای لایه های خشن و مرگبار و حتی تلخ است , به مخاطب معرفی می شود.  اما همین که دقایقی از نمایش فیلم می گذرد, ذهنیت طنز گرای رامبد جوان که در پس ژانر اکشن این فیلم پنهان شده بود خیلی زود رخ نمایان می کند, و در دقایق و لحظاتی از فیلم که توقع می رفت مخاطب هیجان زده شود, بترسد و یا احساس غم کند, شروع به خندیدن می نماید!

 

زمانی که حقیقت, خودش به دنبال نگار می آید!

از همان آغاز فیلم که پلیس مشغول تعریف ماجرای خودکشی فرامرز ولیان پدر نگار است, مخاطب به راحتی می تواند حدس بزند که این حادثه خودکشی نبوده, بلکه یک قتل اتفاق افتاده است. پس فیلم برای مخاطب از همان لحظات اولیه حالت معماگونه خود را از دست می دهد. و با توجه به این که ابعاد پنهان قتل پدر نگار توسط خود مقتول برای دخترش بازگو می شود, و بیشتر از آنکه نگار در جست و جوی حقیقت باشد , حقیقت خودش به دنبال نگار می آید, پس علی رغم فضاپردازی های اسرار آمیز ذهنیت مخاطب دچار چالش های معمایی نمی شود.

علی رغم تلاش تمام عوامل برای به کارگیری مولفه های دلهره در سکانس های ماورایی این فیلم , از موسیقی و طراحی لباس و صحنه گرفته تا نورپردازی و شیوه های فیلمبرداری, و فلش بک های متعدد, حلول روح پدر نگار در جسم دخترش و ... مخاطب ابدا احساس ترس و دلهره نمی کند. در مواردی هنگام تماشای برخی از سکانس های ماورایی و یا حتی زد و خورد , صدای خنده تماشاگر در سینما شنیده می شد!

سکانس های اغراق آمیز و کاهش باورپذیری

شخصیت پردازی ها و برخی صحنه ها گاهی آن چنان دچار اغراق می شوند, که باورپذیری و غیر معمول بودن و درنتیجه قدرت تاثیرگذاری فیلم به شدت کاهش می یابد.
مثلا در سکانسی می بینم که زد و خوردهای وحشتناکی صورت می گیرد, و نگار نیز علی رغم جثه ظریفش, در این صحنه ها حضور یافته است. با وجود سنگین بودن شدت ضربات نه نگار و نه پیمان(محمدرضا فروتن) و نه هیچ کدام دیگر از کاراکترهای حاضر در صحنه دچار هیچ آسیبی نمی شوند, بدون هیچ گونه شکستگی, کبودی و یا حتی احساس درد پس از اتمام زد و خورد به راه عادی خود ادامه می دهند.

یا در حوادث انتهایی فیلم می بینیم که نگار برای اولین بار اسلحه به دست گرفته, و به تنهایی از پس سه مرد مسلح حرفه ای بر می آید, و همه را به قتل می رساند. البته تماشاگر هم بدون هیچ استرسی مطمئن است که نگار پیروز این ماجرا خواهد بود.

 

تلاش های نا موفق کارگردان برای قهرمان سازی...

تلاش کارگردان برای قهرمان سازی از نگار, با وجود سکانس های اگزجره شده که از باوپذیری و تاثیرگزاری مطلوب برای مخاطب برخوردار نیستند, تا حدودی شکست خورده به نظر می آید. شخصیت محمدرضا فروتن هم یکدست و خوش ساخت نیست و المان های لازم برای معرفی و پذیرش از سوی تماشاگر را ندارد. البته اینکه چنین پارادوکس هایی در شخصیت یک فرد قابل قبول باشد یا نه موضوعی ست که باید به لحاظ علم روان شناسی مورد بررسی قرار گیرد.


تهیه و تدوین: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
seemorgh.com/culture
اختصاصی سیمرغ