آلیس در سرزمین عجایب
اگر اسپیلبرگ در آثار علمی- تخیلی دهه هشتادش، آرمان‌های مردی را به تصویر می‌كشید كه دلش می‌خواست كودك بماند، برتون كاراكتر كودك داستانی را كه همه آن را از حفظ هستند به جوانی 19ساله تبدیل می‌كند....

بار دیگر ضیافتی از رنگ و نور پرده نقره‌ای را به تسخیر خود درمی‌آورد.
تیم برتون در اقتباس از داستان كلاسیك لوئیس كارول، یك فانتزی تمام‌عیار می‌سازد و برای تسخیر روح و روان تماشاگر، از نبوغش بهره می‌گیرد؛ نبوغی كه می‌تواند این جسارت را به كارگردان «آلیس در سرزمین عجایب» بدهد كه سن آلیس را بالا ببرد. در فیلم برتون، آلیس كه حالا 19ساله شده، مجددا خرگوش سفید را دنبال می‌كند و باز هم وارد سرزمین عجایب می‌شود. فانتزی نهفته در تاروپود داستان، با سناریوی  لیندا و ولورتن سطحی فراتر می‌یابد و برتون روی صندلی كارگردان، محملی برای تبلور دلمشغولی همیشگی‌اش می‌یابد: «هر چه عجیب‌تر، بهتر!». آلیس در سرزمین عجایب می‌كوشد تا اعجاب‌انگیز بودن را به عنوان مهم‌ترین منطق روایی اثر، جا بیندازد.
این ویژگی وقتی با قاب‌هایی سرشار از رنگ و نور كه هارمونی‌شان چشم‌نواز هستند، همراه می‌شود با یاری حاشیه صوتی غنی و موسیقی سحرانگیز دنی‌آلفمن می‌تواند تماشاگر را مبهوت و شگفت‌زده كند. به این ترتیب آشنایی‌زدایی سناریو، در مرحله كارگردانی نیز با انواع و اقسام تمهیدات برای عجیب و غریب‌تر بودن همراه می‌شود. وقتی در نمایی زیبایی بصری چنان موج می‌زند كه گویی با یك شاهكار بلامنازع هنر نقاشی روبه‌رو هستیم، نمی‌توان سلیقه هنری ناب برتون را تحسین نكرد.
 
هرچند همین برتون نابغه، مانند برخی دیگر از ساخته‌های این سال‌هایش موفق نمی‌شود انسجام اثر را حفظ كند. فیلم در لحظاتی، مناسب بچه‌های گروه سنی الف به نظر می‌رسد و در سكانس‌هایی ظرافت‌هایی را لحاظ می‌كند و ارجاع‌هایی می‌دهد كه با فانتزی‌های شیرین اسپیلبرگی فرسنگ‌ها فاصله دارد.
اگر اسپیلبرگ در آثار علمی- تخیلی دهه هشتادش، آرمان‌های مردی را به تصویر می‌كشید كه دلش می‌خواست كودك بماند، برتون كاراكتر كودك داستانی را كه همه آن را از حفظ هستند به جوانی 19ساله تبدیل می‌كند. كودك دیروز حالا بزرگ شده ولی همچنان گرفتار رویای كودكی است. نوع و نحوه پردازش این رویاها با تمام باج‌های بعضا ناگزیری كه برتون به تماشاگر تین‌ایجر داده است (كمپانی نمی‌توانست در اقتباس از داستان آلیس در سرزمین عجایب مخاطب كودك و نوجوان را نادیده بگیرد) بارقه‌هایی از نبوع را نیز به نمایش می‌گذارد.
 بار دیگر این ذهن متخیل برتون است كه در آسمان هنر هفتم امكان پرواز یافته است. هرچند این تخیل با ظرافت هنری و سلیقه بصری همراه شده ولی فیلم به مرور آن‌قدر منطق كارتونی‌بودنش‌ را مورد استفاده و تأكید قرار می‌دهد كه از حساسیت مخاطب نسبت به عوالم عجیبی كه بر كاراكترهامی رود، كاسته می‌شود. شاید به همین دلیل است كه برتون در چند پرده نهایی فیلمش به اكشن روی می‌آورد و حتی از تغییر لحن و از دست دادن هارمونی دو سوم ابتدای فیلمش، هراسی به دل راه نمی‌دهد.
آلیس در سرزمین عجایب گرچه مورد توجه تماشاگران قرار گرفته و پس از اكران آمریكا، در اكران جهانی‌اش نیز توانسته توجه مخاطبان را به خود جلب كند ولی منتقدان واكنش‌های متفاوتی را بروز داده‌اند. درست مثل «سوئینی‌تاد» این‌بار نیز برخی سینمایی‌نویسان فیلم را شاهكار نامی‌ده‌اند و تعدادی از منتقدان بر باور‌ناپذیربودن فانتزی اثر تاكید كرده‌اند.
 
می‌توان گفت پس از «ماهی‌بزرگ» برتون هنوز نتوانسته فیلمی خلق كند كه انسجامی درخور داشته باشد و این‌بار در «آلیس...» توانایی‌اش در كارگردانی نمی‌تواند بر كاستی‌های متن غلبه كند.
برتون در فیلمی كه بیشترین بستر را برای سحركردن مخاطب با قوه تخیل شگفت‌انگیزش یافته، به ندرت می‌تواند از سطح فراتر برود. همه آن رنگ و لعاب‌ها، كاراكترهای عجیب و حتی دیوانه، نماهایی كه به كارت پستال‌هایی چشم‌نواز می‌مانند، در كنار بهره‌گیری از تازه‌ترین فناوری‌های سینمایی هالیوود، نمی‌توانند اغتشاشات سناریو را بپوشانند.
حتی به نظر می‌رسد كه خود برتون هم این بار بیشتر مقهور امكانات تكنیكی و قابلیت‌هایی كه داستان در اختیارش قرار ‌داده بوده و نتیجه با وجود تمام تبلیغاتی كه پیرامون فیلم به راه افتاده؛ چیزی فراتر از اثری چندپاره نیست. آلیس در سرزمین عجایب نشان می‌دهد كه حتی نابغه‌ها هم برای رفتن به سر صحنه فیلمبرداری، به سناریوی منسجم احتیاج دارند.
تداوم همكاری برتون و جانی ‌دپ
«آلیس‌در سرزمین عجایب» هفتمین همكاری جانی ‌دپ با تیم برتون است. سال‌ها پیش وقتی جانی‌دپ در «ادوارد دست‌قیچی» بازی می‌كرد، شهرت و اعتبار امروزش را نداشت،‌ همچنان كه برتون هم در آن دوران كارگردان فوق‌العاده‌ای محسوب نمی‌شد. در گذر این سال‌ها تیم برتون و جانی دپ در پروژه‌های مختلفی با یكدیگر همكاری كرده‌اند و می‌توان گفت دپ به متفاوت‌ترین نقش‌های زندگی‌اش، درمقابل دوربین برتون جان بخشیده است. نكته مهم و كلیدی در مورد دپ- كه شاید مهم‌ترین دلیل تداوم همكاری‌اش با كارگردان «آلیس...» باشد- انعطاف‌ فوق‌العاده چهره‌اش است؛ انعطافی كه باعث می‌شود در هزارتوی ذهن پیچیده‌ تیم برتون همواره جایی برای این بازیگر وجود داشته باشد. جانی‌دپ پس از «سوئینی‌‌تاد» این‌بار در «آلیس...» نقش متفاوتی را تجربه كرده كه درست در نقطه مقابل همكاری قبلی‌اش با تیم برتون قراردارد. هلنا بونهم كارتر،  همسر جانی‌دپ هم كه در همه این سال‌ها در آثار خالق «ادوارد دست قیچی» حضور داشته، در سهم‌بخشیدن به فانتزی اثر نقش موثری ایفا كرده است.
 
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: hamshahrionline.ir
  
مطالب پیشنهادی:
پایانی نامناسب برای یك فانتزی درخشان
عکس‌های دیدنی از فیلم «آلیس در سرزمین عجایب»
گفتگوی جالب با جانی دپ و تیم برتون درباره «آلیس در سرزمین عجایب»
رازهای نامكشوف معمایی 25ساله
10 همکاری بزرگ کارگردان و بازیگر در سینمای جهان (2)